- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 20307
-
بایگانی دسته: داستان
“من چرا اینجام!”
آمده در: شهرگان داستانی کوتاه از: شهرزاد محمدی شهرزاد محمدی روی تخت میایستد، کلنگ را میکوبد. صفحهی سیاه شیشهای خرد میشود. ستارههای ثابت و بیروح فرو میریزند و ماه با آن لبخند نازک کم رنگ، که مثل گوشوارهای نقرهای روی … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
از آبکنار
نوشته: رحمان عریان آبکنار رحمان عریان آبکنار باید شش ساله باشم و احتمالا اوایل تابستان است، سیل آمده و من و برادر بزرگم با قایق (لوتکا) پاروئی از طریق کانال کوچک پر از آب به شالیزار که در … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
جنگ نمیتواند کوچه را از بچهها بگیرد
انتخاب عنوان از رسانه برگرفته از متن نوشتار ناهید عرجونی از کتاب در دست چاپ خانم ناهید عرجونی شاعر و نویسندهی کورد ایرانی مقیم کوردستان: جنگ ۲۴ روزهی سنندج را خوب به یاد نمیآوریم ماریا ! تو از فرط … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای جنگ نمیتواند کوچه را از بچهها بگیرد بسته هستند
شبِ مراد
داستان شبِ مراد نوشتهی کاظم رضا از شمارهی ۵ مجلهی این شماره با تآخیر منتشر شده در تهران را در چند شماره برایتان نقل میکنیم. بخش دوم
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای شبِ مراد بسته هستند
شبِ مراد
داستان شبِ مراد نوشتهی کاظم رضا از شمارهی ۵ مجلهی این شماره با تآخیر منتشر شده در تهران را در چند شماره برایتان نقل میکنیم.
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای شبِ مراد بسته هستند
تست بَیبِی
صدای زنگش مي آمد. آن روز براي بار چندم بود که زنگ میزد. اَصلَن دلم نمیخواست جوابش را بدهم. پشت سر هم زنگ میزد و اس ام اس میداد. (( حالم بد. زود بهم زنگ بزن کارت دارم. )) (( … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای تست بَیبِی بسته هستند
این داستان کامل نیست
داستانی از مجموعه سرهنگ تمام نوشتهی آتوسا افشین نوید اگر چه گفتن این مطلب برایم چندان خوشایند نیست اما به این نتیجه رسیدهام که توانایی نوشتنم کاملا بستگی به پنجرهای دارد که رو به سوی خانه سرهنگ باز میشود. این … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای این داستان کامل نیست بسته هستند
هات داگ تند
سريع ماشين را پارک کردم و قفل فرمان زدم. گوشي موبايل سياهرنگام را برداشتم و زنگ زدم به حميد. چند ثانيه طول کشيد تا پاسخ دَهَد. داد زد: ((سهراب کجايي؟)) گفتم: ((شما کجاييد؟)) گفت: ((دَرِِ رسالت.)) گفتم: ((مَنَم تو محوَطَم؛ … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای هات داگ تند بسته هستند
اولين اعدام شهر من
علی پاینده جهرمی نوشتهٍ: علی پایندهی جهرمی ديروز صبح که میرفتم مغازه اتفاقات جالبی برايم افتاد که خیلی دلم میخواهد آنها را برايتان بگويم. تا رسيدم اين و آن گفتند که دير رسيدی؟ گفتم: ((چرا دير … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای اولين اعدام شهر من بسته هستند
« سلوک »
آنا رضایی نویسنده : آنا رضایی زن لیوان چای را روی میز چوبی کنار کاناپه گذاشت و خودش را روی خنکای مخمل رها کرد. سی و چند ساله به نظر میرسید. روی یقهی پیراهن آبیاش چند لکهی ریز روغن دیده … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهها برای « سلوک » بسته هستند
غروب دهکده
با یاد روشن دکتر هوشنگ اعظمی! داستانی کوتاه نوشتهی دکتر هوشنگ اعظمی از: سایت ایل بیراوند دکتر هوشنگ اعظمی بیرانوند نام بیشتر مردهای این ده مراد است، اما همه نامراد زندگی میکنند. عصر لب چشمه مینشینم تا چیزهایی را که میبینم بنویسم، … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
سهرابکشی
داستان کوتاه سهرابکشی از مجموعه داستان ماه هنوز میتابد را انتخاب کردهایم که برایتان میآوریم.
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
مثل نمک… مثل برف!
نوشتهی: امیر مهاجر سلطانی لاغره از تو پیشدستی یک فال لیمو برداشت. چاقه هم همین کار را کرد. بعد هر دو نمک ریختند پشتِ همان دستها که لیمو را نگه داشته بود. آنوقت لاغره استکانِ تِکیلا را از رو میز … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
موزاییکساز
نوشتهی مریم هومان برگرفته از: سایت آوانگارد پدر سر میز صبحانه اعلامیهی مجلس ترحیمی توی روزنامهاش دید. فنجان چایش را آرام روی نعلبکی گذاشت. روزنامه را پایین آورد .پسر قطره ای که سر خورد و روی چانه ی تمیز اصلاح … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
یکی برای دیدن، یکی برای گریستن
داستان یکی برای دیدن، یکی برای گریستن از مجموعهی خارج از خط نوشته محمود راجی چاپ نشر نشانه در ایران را در دو بخش برایتان میآوریم. . …………………محمود راجی بخش یکم
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
«خارج از خط»
. ………………………….محمود راجی «خارج از خط» نشر «نشانه» مهر ۹۲ در طلب اول پيغام میفرستد، دو کلمه… عکسی میخواهد از يخچالهای بيرون شهر، از کوچههای تودرتوی کودکی… اکنون که فرسنگها دور شد يا فرسنگها پرتم کرد، پيغام میدهد که ريهاش … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید: