احمد شاملو
مهدی اصلانی
نوشته: مهدی اصلانی
«من عباس میلانی هستم مسئول برنامهی ایرانشناسی در دانشگاه استنفورد. به اولین برنامهی ترم جدیدِ ما
خوش آمدید.» (۱)
با این مقدمه دکتر عباس میلانی در ترم جدید دانشگاه استنفورد و در یکسالهگیی خیزش زن، زندهگی، آزادی، بهبهانهی انتشار کتاب «احمد شاملو در پس آئینه» با دعوت از دکتر بهرام گرامی و بهنیت بررسیی وجوه غیرشعری و زندهگیی خصوصی و اجتماعیی شاعر بزرگ آزادی، احمد شاملو، سراغ این موضوع میرود. (۲)
عباس میلانی ضمن معرفیی مهمان برنامه، دکتر بهرام گرامی، بهعنوان یکی از «محققین برجستهای» که عرصهی اصلیی تخصصشان کشاورزی است و یک کتاب «بسیار بسیار درخشان و شگفتانگیز» با عنون «گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» دارند و تآکید بر این نکته که هرکس به ادب فارسی و گُل و گیاه علاقهمند است این کتاب را از دست ندهد (که لابد غفلت موجب پشیمانی است)، به بهانهی انتشار کتاب جدید بهرام گرامی «احمد شاملو در پس آئینه» که توسط انتشارات علمی در ایران منتشر و با اجازهی ناشر توسط شرکت کتاب در لوسآنجلس بازنشر شده، میکروفون را سوی کارشناس کشاورزی و خالق کتاب «بسیار بسیار شگفتانگیز» میگیرند. (دکتر میلانی در طول برنامه مکرر در مورد کتاب مهمان برنامه رپرتاژآگهیگونه به «گرامی»داشت اثر میپردازند.) (۳)
بهرام گرامی نیز با تشکر از دکتر میلانی میخواهند جلد کتاب را نیز روی مونیتور به نمایش بگذارند و اینکه کتاب را میتوان از طریق شرکت کتاب در لوسآنجلس تهیه کرد.
بهرام گرامی، نه در موقعیت کارشناس برجستهی گُل و گیاه در هزارسال شعر فارسی که در مقام مسئول سجلاحوال، هدفمند و با برنامه با تبارشناسیی احمد شاملو میآغازد. سراغ جداندرجد شاملو میرود. اینکه پدر بزرگ و مادر بزرگ پدریی شاملو متولد کابل و هرات بودند؛ پدر بزرگ و مادر بزرگ مادری از اوکراین وقفقاز. مادر شاملو، کوکب خانم، متولد گرگان و پدر شاملو، حیدر، متولد بروجرد، خود احمد شاملو هم متولد رشت است. مادر شاملو هشت شکم زاییده که پنج دختر و یک پسر باقی ماندند. شاملو تا چهاردهسالهگی در چهارده شهر زندهگی کرده.
متخصص برجستهی کشاورزی با شخم زدن تبار شاملو به این نتیجهی «بسیاربسیار شگرف» میرسند: «أصلا یکی از دلایل اینکه شاملو با نوروز و فردوسی سر ستیز داشته آن است که او هویت میهنی و عرق ملی ایرانی نداشته! چون پدربزرگ و مادربزرگش ایرانی نبودند»
(کاشف گُل و گیاه در هزارسال شعر فارسی رویشان نمیشود ورنه می فرمودند بهاحتمال چون پدر بزرگ مادربزرگاش افغانی بودند.) بعد میفرمایند شاملو در رشت متولد شده و این شعر شاملو در مدایح بیصله دروغ است که گفته بچهی تهران بوده:
در خانهای دلگیر انتظار مرا میکشیدند
کنار سقاخانهی آینه
نزدیک خانقاه درویشان.»
متخصص برجسته میفرمایند: بچه شهرستانیهایی که از شهرستان به تهران میآمدند، برای پزدادن میگفتند ما بچه تهران هستیم!
و بعد اینکه شاملو گفته در خیابان صفیعلیشاه شمارهی ۱۳۴ دنیا آمدم، دروغ محض است. بعد متخصص گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی با کلمبوبازی و رفرنس به کتاب دکتر شروین وکیلی (؟) کشف میکنند که اون موقع اصلاً خانهها شماره نداشتند!
قابل توجه آنکه شاملو شعر در جدال با خاموشی در مجموعهی مدایح بیصله را در شصتسالهگیاش سروده و نه زمانی که بچه شهرستانی بوده تا بخواهد پز تهرونی بودن بدهد! (۴)
بعد از تبارشناسیی شاملو، کاشف گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی در آغاز برنامه میفرمایند، نسخهی کاغذیی کتاب را پیش از انتشار در اختیار بیستوشش نفر قرار داده و نظر آنها را در کتاب اعمال کرده. و اینکه: «امروز ما به شعر شاملو نمیپردازیم. امروز با شاملوی شاعر کاری نداریم. بسیاری از جوانان نه تحت تاثیر هنر او که تحت تاثیر شهرت او قرار دارند. بهسبب همین شهرت است که او را الگویی مناسب برای تقلید میشناسند.» اما همان اول کار دبه کرده و متوسل به حرف شفیعیکدکنی میشود آنجا که شفیعیکدکنی در مورد شاملو گفته: «اگر جوانان امروز بدانند که شخصیت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده است، هرگز اینگونه عمر خود را صرفِ شعر، آن هم شعرِ اینطوری – که در روزنامهها میبینیم – نخواهند کرد.[…] آنچه ا. بامداد یا احمد شاملو را میسازد اگر به صد جزء تقسیم شود، پنجاه تا شصت درصدش ربطی به شعر ندارد. این شهرت و اعتبار نتیجه پنجاه شصت سال حضور مستمر در روزنامهها است.» (۵)
و استاد گرامی و عباس میلانی برای آنکه جوانان به بیراهه نروند تلاش میکنند نقاب از چهرهی دروغین شاملو برکشند. در همین بخش دکتر گرامی مدعی میشوند که این نوشتهی شفیعیکدکنی در زمانی که شاملو در قید حیات بود منتشر شده!
حال آنکه نوشتهی شفیعی در نامهای و در پاسخ دوستی بهتاریخ اوت ۱۹۹۹ از توکیو نوشته شده! بیگمان این نامه در همان زمان که نوشته شده منتشر نشده و قرار بر انتشار نامهای خصوصی در میان نبوده. چرا که درگذشت شاملو چند ماه پس از نوشته شدن نامه رخ میدهد! خالق کتاب «بسیار بسیار شگفت انگیز» با یک جعل کوچک استادانه زمان نوشته شدن نامه با انتشار آن را تاخت میزند. متن و نامهی شفیعیکدکنی در کتاب با چراغ و آینه توسط انتشارات سخن در سال ۱۳۹۰ منتشر شده (یازده سال پس از درگذشت شاملو). در زمان حیات شاملو نه خالق «اثر شگرف و درخشان» گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی و نه دکتر عباس میلانی (بههر دلیل) شهامت بیان و بیرونی کردن حرفشان در مورد شاملو را نداشتند. دکتر میلانی البته بهجهت مسئولیتهای متعدد و پرکاریهایشان در استنفورد از جمله دعوت فائزه هاشمی و گرداندن برنامهی پرسش و پاسخ با ایشان و نیز ایفای نقش دیلماج بهدوران علیاکبرخوانیی اکبر گنجی، وقت نداشتند! فراموش نکردیم، سفرهی استنفورد پهن شده بود تا گنجی برایمان از رحمانیت گونهای دیگر از اسلام بگوید. از جامعهی باز و کارل پوپر، تا دکتر میلانی آن را برای روشنفکران غربی کلمهبهکلمه ترجمه کنند (یعنی در استنفورد هیچ دانشجوی جوانی که بتواند حرف اکبر گنجی برای دیگران ترجمه کند وجود نداشت؟) باید یادآور شد که دکتر میلانی افزون از اینکه تاریخپژوهی مشهور هستند، اشتهار دیگری در انباشت و حمل کینه دارند. (اینجا کینه به احمد شاملو) آقای میلانی بهراستی انباشت این میزان کینه و حمل آن توسط یکتاریخپژوه سخت شگرف است.
نمونهی آشکار بروز چنین کینهای به سالها قبل برمیگردد. دکتر میلانی در کتابی بهزبان انگلیسی با عنوان نامداران یا مشاهیر ایران، طیف وسیعی از چهرههای مشهور در حوزهی اقتصاد، شعر نقاشی، تئاتر را در کتاب گنجانده. (۶) سالها پیش مرتضا نگاهی در مصاحبه با عباس میلانی از وی میپرسد: «میخواستم دلیل نبودن شاعری چون احمد شاملو را در بخش شاعران، در کتاب بپرسم. شاملو را شاید بتوان شاعری «راکاستار» دانست. آیا نام شاملو در لیست شما بود ولی بعد بهعللی کنار گذاشته شده و مثلاً اخوان ثالت آمده بهجای او؟»
بخشی از پاسخ عباس میلانی: «شخصیتی که راکاستار باشد و در کتاب هم آمده گوگوش است. او از آقای شاملو «راکاستار»تر بود. ملاک دوم این بود که در زمینهی شعر آیا نوآوری سبک قابل قیاسی با شاعرانی که در کتاب آمدهاند (مانند نیما، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و اخوان ثالث) داشته است یا نه؟ هرکدام از این چهار شاعر که به آنها پرداختهایم در رشتهای تغییراتی اساسی در شعر ایجاد کردهاند. […] از لحاظ شعری هم کارهایش نوآوری و سبک تازهای نداشته که بتواند بماند. غیر از من نظر ابراهیم گلستان و دیگر کسانی (؟) که در هیأت مشاوره بودند نیز همین بود.» (۷)
در نگاه اول شاید بتوان رعایت سلیقهی سرمایهگذاران از جمله اسپانسرهای کتاب که ابراهیم گلستان نیز از تأمینکنندهگان مالیی کتاب بوده را یکی از دلایل حذف نام احمد شاملو دانست. (در مقدمهی کتاب انگلیسیی عباس میلانی، نام اسپانسرها از جمله ابراهیم گلستان آورده شده.) علت اصلیی حذفِ نام شاملو در کتاب همانا بهفرمودهی ابراهیم گلستان عمل کردن است. رابطهی مرید و مرادی میان میلانی و گلستان! و تعشق خارج از عرف میلانی به ابراهیم گلستان که تاریحپژوه استنفورد تا پایان عمر سرسپردهی آن باقی ماند.
در هر دو حالت بهفرموده عمل کردن هیچ قرابتی با تاریخپژوهی نداشته و ندارد. آقای میلانی! نام اینکار شرمآور شما حذف نیست. انکار عامدانه است!
با هم نگاهی سراسبی به دیگر مواردی که دکتر گرامی طرح کردند میاندازیم.
احمد شاملو سه ازدواج کرده. ازدواج اول در بیستودوسالهگی با اشرفالملوک که هر چهار فرزندش سه پسر و یک دخترش از اشرفالملوک است. جداییاش از اشرفالملوک بسیار بسیار تراژیک هست. این پرونده را دارم. امروز جای طرحاش نیست. اشرف معلم و ناظم مدرسه بوده و یک سال قبل از انقلاب از پلههای مدرسه میافتد و فوت میکند.
ازدواج دوماش با طوسی حائری در سیودوسالهگی که طوسی حائری هشت سال از شاملو بزرگتر بوده. ایشان دکترای فرانسه از دانشگاه سوربن بوده. ازدواج سوم در سیونهسالهگی با آیدا که با شاملو طوسیی خانم حائری رابطه داشته. ارتباط آیدا با یک مرد متأهل بوده. اینجا دیگر متخصص گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی با پوشیدن «ردای شوم قاضیان» (۸) بهجای یافتن کاکتوس در هزار سال شعر فارسی در کسوت قاضیهای دادگاه خانواده ظاهر میشوند. در جایی دیگر از بیانات خود میفرمایند شاملو چند بار بازداشت شد که یکی دو بارش بهدلیل آن بود که به همسرش نفقه نداده بود! بعد از قول پرویز ثابتی که متخصص برجسته او را راستگو و بیغرض میداند یادآور میشود که شاملو هیچوقت بازداشت نشد.
شاملو زبان نمیدانست. من کارنامهی کلاس نهم شاملو را دارم که مناسبت ندارد نشاناش دهم. (یحتمل بهدلیل نمرات بد کارنامهی سیکل شاملو و مقابله با بدآموزی و تشویق نشدن شاگرد تنبلها و رعایت دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی.)
در بخشی از گپوگفت عباس میلانی با پوزخند میپرسد در مورد کتاب کوچه هم بگویید. متخصص گل و گیاه میفرمایند: شایعهی دیگر در مورد کتاب کوچه است که تاکنون تا حرف چ و خ سیزده چهارده جلد دراومده و حداکثر یکی دو دفتر دیگر میتواند به این مجموعه اضافه شود. اینکه میگویند شاملو فیشهای دیگری در این مورد دارد درست نیست؟
اینجا ایراد استاد گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی به پرکاریی احمد شاملو است. این ایراد بدان میمانند که کسی بگوید پنجاه جلد کار آماده کرده بعد طرف سی جلد منتشر کند و استاد بفرمایند دیدید گفتم کمکاری بوده. یعنی اینهم بخشی از کیفرخواست علیه شاملو است؟
نکتهی دیگر شایعهی کاندید شدن برای نوبل است. بهگمان کارشناس گُل و گیاه این خبر شایعه است و جعل و دروغ!
حال ببنیم مفتون امینی که شریف زیست و شریف رفت، چه روایتی از این ماجرا دارد.
«سال ۹۹ میلادی برای دیدن دخترم به سوئد رفته بودم که مصادف بود با مراسم جایزه «استیگ داگرمن» برای شاملو. در دهکده الوکانبری و در بین جمعیت عازم به آنجا به وسیله آقای شیوا فرهمند با یک پروفسور مهاجر و مخالف رژیم اسرائیل که عضو ژوری ادبیات نوبل بود آشنا شده و در این مورد صحبت کردیم.
ایشان گفت که برای شاملوی شما پروندهی باز داریم و این جایزه داگرمن اغلب مقدمهی جایزه نوبل بوده.» (۹)
جالب آنکه متخصص گُل و گیاه، این اتهام (شایعهی! کاندید شدن نوبل) را نیز متوجه شاملو دانسته و در پروژهی شاملوزنی هیچ کم نمیآورد. عباس میلانی گاه در طول برنامه به سبکوسیاق برنامهی راه شب ترانهی درخواستی از متخصص گُل و گیاه طلب میکند. انگار نکات گفته نشده توسط گُل و گیاه و گرامی را با ایشان یادآور میشود: اینجاشم بگو! دکتر میلانی جایی میپرسد در مورد آن سخنرانیی کذاییی شاملو نیز بگویید. (منظور سخنرانیی برکلی است.) یک همصداییی مطلق در شاملوزنیی سخیف و ارزان بهسبک نشریات زرد، میان گُل و گیاه و گرامی با میلانی.
در بخشی از سخنان متخصص برجسته به عدم عضویت و عدم صدور کارت عضویت شاملو در حزب توده اشاره میشود. اینکه هوشنگ ابتهاج در یک تماس تلفنی به متخصص برجسته گفته شاملو از اینکه کارت عضویت حزب برایش صادر نشده شاکی بود. بهداوریی بهرام گرامی، البته علت آن بوده که شاملو معتاد بوده و هم از اینرو مطمئن نبوده. شاملو بهجهت همین اعتیاد یک بار در فرهنگستان طلبکارها اومده بودند فحاشی میکردند و طلبشان را میخواستند که شاملو رفت تو حمام مخفی شد و دیگه پاشو اونجا نگذاشت!
عباس میلانی در انتها با بیانی استادانه! و تاریخی میفرمایند: طرفداران آقای شاملو میتوانند چهقدر پرخشم باشند. شما دکتر گرامی! انصاف را رعایت کردید. راستی چاپ بعدیی کتاب کی منتشر خواهد شد؟ گُل و گیاه و گرامی با مقادیری عشوه و شکستهنفسی میفرمایند جلد بعدی در مورد مسئلهی زندان و ازدواج اولاش خواهد بود که اسنادش هست.
سرآخر آنکه عباس میلانی همراه با بهرام گرامی تلاش میکنند به ما بگویند و ما را از گمراهی درآورند که شاملو یک چهرهی دروغین از خود ساخته بود. او شاعری که مینموده نیست و این جایگاهی است مصادرهشده.
آقای میلانی! شما و استنفوردتان فارغ از هرنگاهی، در همراهی و همشانهگی با بخشی از حکومت شاعرکشی که سنگ گور شاملو را نیز تحمل نمیکند! در شاملوزنی خود را همشانهی آنها قرار دادید.
آقای میلانی! شما از جایگاه یک تاریخپژوه، جایگاهی به استنفورد بخشیدهاید که جز لاغرشدن نقش این دانشگاه نصیبی نخواهد داشت.
عباس میلانی
بهرام گرامی
۱- نگاه کنید به یوتوب، فیلم گپوگفت عباس میلانی و بهرام گرامی
۲- نگاه کنید به کتاب «احمد شاملو در پس آئینه» انتشارات علمی
۳- نگاه کنید به کتاب گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی نشر فرهنگ معاصر
۴- نگاه کنید به شعر «جدال با خاموشی» از مجموعهی مدایح بیصله
۵- نگاه کنید به کتاب با چراغ و آینه، شفیعی کدکنی، انتشارات سخن
۶- نگاه کنید به کتاب انگلیسی Eminent PERSIANS
۷- نگاه کنید به گفتوگوی مرتضا نگاهی با عباس میلانی رادیو زمانه بهتاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۷
۸- برگرفته از سرودهی درآستانه
۹- نگاه کنید به مفتون امینی: چرا هنوز نوبل به ادبیات ایران نرسیده. خبرگزاریی کتاب ایران