نگاهی به دهخدا و لغت‌نامه‌ی او (بخش نخست)


علی‌اکبر دهخدا

 


احمد افرادی

معرفی علی‌اکبر دهخدا، در یک مقاله‌ی حتی بلند، کاری دشوار، و بلکه نشدنی است؛ ازآن رو که نه تنها باید به حضورش در حوزه‌ی سیاست پرداخت، بلکه تلاش فرهنگی‌اش در گستره‌ی روزنامه‌نگاری، داستان‌نویسی، طنزپردازی، ترجمه، جمع‌آوری امثال و حکم و به ویژه، کار شگرف‌اش در تألیف «فرهنگ دهخدا» نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.از این رو، این نوشته می‌کوشد تنها در حوزه‌ی فرهنگنامه‌نویسی، به دهخدا نزدیک شود، اما پیش از آن، خط کوتاهی از مسیری را که دهخدا در زندگی ادبی و سیاسی‌اش پیموده است، ترسیم می‌کند.

 

علی‌اکبر دهخدا، در سال ۱۲۵۸ شمسی، در تهران متولد شد. دروس قدیمه را نزد شیخ غلامحسین بروجردی (از صرف تا اصول فقه و کلام و حکمت) فرا گرفت. سپس، در مدرسه‌ی تازه تأسیس علوم سیاسی، با علوم جدید اروپایی و زبان فرانسه آشنا شد.

دهخدا، به علت همسایگى با مرحوم حاج شیخ هادى نجم‌آبادى، با وجود کمى سن از افکار بکر و بدیع او به قدر استعداد خود بهره می‌بُرد.

گفتنی است که شیخ هادی نجم‌آبادی، ازمجتهدین نامدار و از جمله تأثیرگذارترین افراد ایران درجهت آگاه کردن مردم در گرایش به افکار و اندیشه‌های نو و پیدایش مشروطه خواهی بود.

 محمد حسین فروغی (ذکاءالملک اول) که معلم فارسی مدرسه‌ی علوم سیاسی بود، گاه تدریس ادبیات فارسی را به دهخدا واگذار می‌کرد. از همین‌جا، دهخدا در فضای فرهنگی ایران شناخته شد.

در آن سال ها،بیش‌تر فارغ‌التحصیلان مدرسه‌ی علوم سیاسی، جذب وزارت خارجه‌ی ایران می‌شدند و حتی در هیئت مأمور اعزامی، در سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های ایران در خارج انجام وظیفه می‌کردند. دهخدا نیز از آن شمار بود و در سال ۱۲۸۶ خورشیدی، همراه با معاون‌الدوله غفاری (که به سِمَت وزیر مختار ایران در بالکان منصوب شده بود) به اروپا رفت، و بیش از دوسال در آن‌جا، و عموماً در وین ماندگار شد.

 دهخدا، درسال ۱۲۸۴ شمسی، همزمان با اوج نهضت مشروطه‌خواهی، به ایران بازگشت.

در همان روزها، برای ساخت راه شوسه خراسان، شرکتی تأسیس شده بود که مهندسی بلژیکی به نام مسیو دو بروک بر آن نظارت داشت. دهخدا، در سِمَت معاون و مترجم مسیو دوبروک، حدود شش ماه، با ماهی ۳۰تومان به استخدام این شر کت درآمد. 

حسن تقی‌زاده نقل می‌کند :

 در اوائل ۱۲۸۶ خورشیدی، میرزا قاسم‌خان تبریزی (صوراسرافیل بعدی) که درتشکیلات درباری مظفرالدین شاه جزو «اداره‌ی امین حضرت» بود، به مشروطه طلبان پیوست و در همسویی با آرمان‌های مشروطه به فکر تأسیس یک روزنامه افتاد. صوراسرافیل، برای استخدام دهخدا در تشکیلات این روزنامه، از من [تقی زاده] مشورت خواست. من، پس از دیدن شیوه‌ی تحریر دهخدا، آن را پسندیدم و میرزا قاسم خان را که در معیت میرزا جهانگیرخان شیرازی در تکاپوی نشر روزنامه بود، به استخدام میرزا علی‌اکبر خان تشویق نمودم. به این ترتیب روزنامه‌ی صوراسرافیل، به مدیریت و صاحب امتیازی میرزا جهانگیرخان و مدیریت مشترک میرزا قاسم‌خان شیرازی و منشی‌گری میرزا علی‌اکبر خان، انتشار یافت. 

این گونه بود که دهخدا ، با ماهی ۴۰ تومان ، در هفته نامه‌ی صوراسرافیل استخدام شد و از کار مترجمی کناره گرفت. 

در همین نشریه بود که مقالات طنز آمیز و انتقادی دهخدا، با عنوان« چرند پرند» و امضای« دخو» (گاهی هم با امضای «نخود هرآش»، «خادم الفقرا»،«برهنه‌ی‌خوشحال»، «غلام گدا»، «اسیرال‌جوال، «دخو علیشاه» و« روزنومه چی») نویسنده‌اش را به شهرت رساند

گیرایی و شیوایی نوشته‌های دهخدا، چنان بود که هفته نامه‌ی صوراسرافیل در مدتی کوتاه زبانزد خاص و عام شد ، آن‌گونه که به گفته‌ی رعدی آذرخشی، مردم « در روزهای انتشار آن، نسخه‌های آن را (مانند آدم‌های قحطی‌زده در برابر دکان نانوایی) از دست یکدیگر می‌ربودند و قیمت هر شماره‌ی آن در ظرف چند ساعت به ده و گاهی به صد برابر قیمت رسمی و اصلی می‌رسید.»

از آن‌جا که معموماً خاطبان نوشته‌های دهخدا توده‌ی مردم بودند، دهخدا به زبان آن‌ها می‌نوشت و در نوشته‌هایش، «از اصطلاحات ، استعاره‌ها، کنایات ، مثل‌ها ، متلک‌ها، دشنام‌ها، باورها ، تکیه کلام‌ها و شعرهای آن مدد می‌گرفت.» 

به گفته‌ی دکتر رضا براهنی، نثر دهخدا،«پلی است بین قصه‌نویسی و روزنامه‌نویسی، نثری است روزنامه‌ای، که به جای آن که یک روزنامه‌نگار بنویسید، یک ادب‌دان واقعی می‌نویسد. نثری است عامیانه، بدون آن که مبتذل باشد، و طنز است، بدون آن که به هجو بیانجامد، و نثری است انتقادی ، بدون آن که فقط در سطح انتقاد بماند… طنز دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم…» 

اشعار دهخدا را می‌توان به سه سنخ تقسیم کرد: 

نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده شد، و بعضی از آن‌ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص‌شان را از آثار شعرای قدیم دشوار می‌کند. 

نمونه: شعر ِ«بیدلان این کار کمتر کرده‌اند»

 گروه دوم اشعاری است که در آن‌ها تجدّد ادبی به کار رفته است. این نو آوری بعضاً در سرودن و رواج شعرهای مسمّط جلوه می‌کند.

نمونه‌اش: مسمط” یاد آر زشمع مُرده یادآر” است.   

بخش سوم اشعار فکاهی اوست، که در آن‌ها تعمداً زبان عامیانه به کار گرفته شده است.     

 نمونه: شعر انتقادی «خاک به سرم بچه به هوش آمده / بخواب ننه، یک سر دو گوش آمده» 

به گفته‌ی رعدی آذرخشی: 

«اشعار دهخدا در دوره‌ی نشر هفته نامه‌ی صوراسرافیل، با آن که از چند قطعه‌ی انگشت‌شمار تجاوز نمی‌کند، پایه‌های شعر نو و فکاهی در ادبیات معاصر ایران محسوب می‌شوند.» 

«برخی نوشته‌های دهخدا موجب اعتراض‌های شدید سنّت‌گرایان متعصب و طرفداران استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند. مجلس چند بار راجع به نوشته‌های او به بحث و گفتگو پرداخت. در جلسه‌ی پنجم مهر ١٢٨٦ خورشیدی، اسدالله میرزا به شکایت انجمن اتحادیه طلاب اشاره کرد. آقا سید محمد جعفر نماینده‌ای دیگر تصریح کرد که در شماره‌های ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشته‌ای که به تکفیر انجامیده باشد، دیده نمی‌شود. اما در مورد مطالب سیاسی باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار دیگر روزنامه به ‌طور موقت توقیف شد. در این میان دهخدا نیز به مجلس احضار شد و توانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند؛ زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم، آمادهٔ حمله به او بودند.»   

دهخدا، بعد از بمباران مجلس (به شرحی که پرداختن به آن در این‌جا ضرورتی ندارد) با عده‌ای از آزادی‌خواهان، از جمله تقی‌زاده، در سفارت انگلیس تحصن کرد و پس از یک ماه به اروپا تبعید شد، ابتدا به پاریس رفت و در آن جا چند ماهی با علامه‌ی قزوینی محشور بود، آن گاه عازم سوئیس شد.

دهخدا در سوئیس ( با کمک علامه‌ی قزوینی و یاری مادی و معنوی معاضدالسلطنه پیرنیا) سه شماره ی دیگر از روزنامه ی صوراسرافیل را سامان داد و در پاریس به چاپ رساند. شعر ِ« یاد آر زشمع مرده یاد آر» ( که دهخدا در رثای میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل سروده بود) در یکی از این سه شماره‌ی صوراسرافیل چاپ شد.  

دهخدا در تبعید، برخلاف همقطارانش، وضع مالی بسیار بدی داشت و می‌گویند، در آن روزها، از سَرِ درماندگی، حتی به فکر خودکشی و حتی کسب تابعیت کشور بیگانه افتاد.

دهخدا، سپس از سوئیس به استانبول رفت و در آن‌جا (گویا با یاری و همکاری چند تن از ایرانیان) پانزده شماره از روزنامه‌ای به نام «سروش» را چاپ و منتشر کرد. مؤسس و مدیر این روزنامه، سیدمحمد توفیق، سردبیر آن دهخدا و نویسندگانش یحیی دولت‌آبادی، معاضدالسلطنه و حسین دانش اصفهانی بودند.

دهخدا، در یازده محرم ۱۳۲۸۱۲۸۹ ه ق.(۱۲۸۹خورشیدی) به تهران باز گشت.

پس از فتح تهران و خلع محمد علی شاه، در حالی که دهخدا هنوز در استانبول به سر می‌برد، از طرف مردم کرمان (به نشانه‌ی قدردانی بابت مقالات مندرج در صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس دوم انتخاب شد، در حالی که نمایندگان مجلس هم، او را به جای یکی از نمایندگان تهران که استعفاء داده بود، برگزیدند. دهخدا، پس از تصویب اعتتبارنامه‌اش ،نایب رئیس کمیسیون عرایض مجلس شد.

دهخدا (بر خلاف انتظار همراهان و یاران سابق‌اش که به حزب دموکرات پیوسته بودند) به حزب اعتدالیون ملحق شد. 

چند ماه پس از بازگشت دهخدا به تهران، روزنامه‌ای به نام « سروش» در تهران انتشار یافت، که دهخدا (گرچه ظاهراً در تأسیس آن دخالتی مستقیم نداشت)، اما بی تردید، عامل مهمی در ایجاد آن بود و بر آن نفوذ فراوان داشت.   

دهخدا، در فاصله‌ی بازگشت به ایران، تا شروع جنگ اول جهانی، با نوشتن مقاله، با روزنامه‌های مختلف همکاری می‌کرد.

در سال های ۱۲۹۴ تا، ۱۲۹۷که اوضاع تهران (متأثر از جنگ جهانی اول) آشفته شده بود، دهخدا( به دعوت رؤسای ایل بختیاری ـ عمدتاً لطفعلی‌خان امیرمفخم بختیاری) در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری مسکن گزید و از آن‌جا که جز یک فرهنگ لغت کوچک لاروس فرانسه و یک نسخه‌ی آشفته و پر غلط ِ برهان قاطع با خود نداشت، پس از مقابله‌ی آن دو، یک فرهنگ فرانسه ـ فارسی و بالعکس تألیف کرد. از قضا، در همان روزها، به نسخه‌ای از کتاب معروف روح القوانین (تألیف منتسکیو) دست می‌یابد و آن را، در دو مجلد، به فارسی برگردانَد، که تاکنون چاپ نشده است. ترجمه‌ی دیگر دهخدا، کتاب عظمت و انحطاط رومیان است.

در همان‌ روستا بود که اندیشه تدوین لغت‌نامه یا فرهنگ‌نامه‌ای جامع برای زبان فارسی در ذهن دهخدا شکل گرفت و با استفاده از کتابخانه‌ی امیرمفخم بختیاری کار نگارش یادداشت‌های لازم برای لغت‌نامه و امثال و حکم را آغاز کرد. 

 دهخدا که پس از پایان جنگ جهانی به تهران بازگشته بود، از شاعری، نویسندگی و روزنامه نگاری کناره گرفت؛ جز این که در فاصله ی ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ با روزنامه‌ی «شفق سرخ» علی دشتی همکاری می‌کرد.

دهخدا، در پاسخ به سؤال برخی از دوستان که چرا به سبک آن‌چه که در صوراسرافیل می‌نوشت، شعری نمی‌سراید و نثری نمی‌نویسد، می‌گفت:

«در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آن‌ها در روزنامه‌ها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغت‌نامه وظیفه‌ای دشوار و خسته‌کننده و طاقت‌سوز، ولی واجب را تحمل نماید.» 

با به قدرت رسیدن رضا شاه، دهخدا ازفعالیت‌های سیاسی کناره گرفت و به کارها ادبی و فرهنگی و تحقیقی پرداخت. چندی ریاست دفتر وزارت معارف (وزارت فرهنگ بعدی) به او محول شد، سپس به ریاست تفتیش وزارت عدلیه ( دادگستری بعدی) برگزیده شد.

دهخدا، در سال ۱۳۰۶، به ریاست مدرسه‌ی علوم سیاسی (که بعد ها به مدرسه‌ی عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت) انتخاب شد. در سال ۱۳۰۱۴ به عضویت فرهنگستان ایران درآمد و پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، ریاست دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی به او واگذار شد که تا زمان بازنشستگی‌اش دوام یافت (به روایتی دیگر، چند روز قبل از شهریور۲۰ و استعفاء رضاشاه، از این سِمَت عزل شد.)

دهخدا، در فاصله سال‌های ‌۱۳۰۸ تا ‌۱۳۱۱ چهار جلد «امثال و حکم» را تمام کرد، که از سوی وزارت فرهنگ وقت به چاپ رسید.اولین جلد لغت‌نامه‌ نیز در سال ‌۱۳۱۸ منتشر شد.

در سال‌های نهضت ملی‌شدن نفت به رهبری دکترمحمد مصدق، دهخدا که از پشتیبان جدی او بود، مقالاتی در حمایت از نهضت ملی می نوشت. آشنایی این دو به سال‌های بعد از انقلاب مشروطه بازمی‌گردد. 

با فرار شاه، تشکیل شورای سلطنت به ریاست دهخدا بر سر زبان‌ها افتاد. همین شایعه دستاویزی شد تا مأموران حکومت نظامی به خانه‌اش بریزند و او را برای بازجوئی به فرمانداری نظامی ببرند .

 در سال بعد، با مشارکت دهخدا در نوشتن نامه‌ی سرگشاده علیه کنسرسیوم نفت، نام او را از خیابان محل زندگی‌اش برداشتند. 

دهخدا، در نامه‌ای به حبیب یغمایی، حکایت دستگیری‌اش (بعد از کودتا) و استنطاق در فرماندهی نظامی را این گونه شرح می‌دهد : 

دوست و آقای عزیز، در” آشوب”، در همسایگی دکتر مثقالی و خانه میرزا تقی شمالی هستم و خیلی دلم می‌خواهد که برای مجله چیزی تهیه کنم، ولی مبتلا به ضیق‌النَفَس [ تنگی نَفَس ـ آسم] شدیدی هستم و علتش سرماخوردگی سختی بود که در سه چهار ساعت در هوای زمستان، آقای سرتیپ آزموده مرا در اتاق انتظار سرد برای استنطاق در کوران، نشانْد. خداوند به همه عوض کرامت فرماید. شاید بخواهید بدانید که موضوع استنطاق چه بود؟ موضوع چند کلمه‌ی آقای مسعودی در روزنامه اطلاعات بود (در روز پرواز شاه، بی‌اطلاع وزرا) که از روی نمی‌دانم چه غرضی نوشته بود که در حال حاضر شورای سلطنت تکمیل خواهد شد و ریاست آن با فلان (یعنی علی‌اکبر دهخدا) خواهد بود در حالی‌که نه آقای مصدق‌السلطنه و نه ارادتمند ابدا چنین حرفی گفته و نه شنیده بودم.”

ادامه دارد

منابع :  

۱ـ دیوان دهخدا به کوشش محمد دبیرسیاقی.

۲ـ بر گزیده‌ی امثال و حکم دهخدا، محمد دبیر سیاقی.

۳ ـ براهنی، طلا در مس.

۴ ـ پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد

۵ ـ از صبا تا نیما، یحیی دولت آبادی

۶ ـ دیدار با اهل قلم، غلامحسین یوسفی

۷ـ پیشینه‌های اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی، خسرو شاکری، تهران ۱۳۸۴

 و…

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید