منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

می‌گویند ۱۰۸

منتشرشده در می‌گویند | دیدگاه‌تان را بنویسید:

واژگان خانگی

 


یک شعر از: احمدرضا احمدی

 

نیلوفر کنارچوبه‌ی اعدام گل ندادشب

در سخن برادران پایان پذیرفت

پس چراغ را روشن بگذار

کسی در صبحگاه میدا
با چشمی از رنگ‌های دور
عبور می‌کند. . .

اکنون لح

پظه‌ی نشستن ر می‌رسد
زمان تأیید حرکت سیارات
چهارشنبه‌های عطر آلود برای شانزده‌سالگان
که پیرمردانش
گلی عتیقه می‌دانند .

اکنون همه‌ی راه‌آهن‌ها به شب می‌ریزد .

از مجموعه اشعار
«من فقط سفیدی اسب را گریستم»

 

 


یک شعر از: واهه آرمن

 

«بوی کتاب» 

از هر گوشه‌ی این کتابخانه 

بوی باروت می‌آید 

به یاد روزهای جنگ افتادم 

یادم آمد 

آن روزها 

بوی تنها کتابی که همراه داشتم 

فضای سنگر را 

پُر کرده بود

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‌نامه ۱۱۶

منتشرشده در صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یار علی پور مقدم: رندانه زندگی را به رویاهای ابدیش پیوند زد و رفت…

»سيد هاشم حسينی: ادبيات امروز ما بايد دست از آموزش دادن ...
هاشم حسینی

 


یارعلی پور مقدم

یار علی پور مقدم: رندانه زندگی را به رویاهای ابدیش پیوند زد و رفت…

 

درمانده ام که دور از همسر داغدار و دو پور برومند او، به کی سر سلامتی بدهم…

می‌خواهم تقه به درگاهِ هنرمندِ مسجد سلیمانی: استاد بهرام داوری بزنم، خود در تنگناهای معیشت و تیمارداری “سحر” هنرمندش مانده، دور افتاده از مردگانی تشنه‌ی شهرت که با نامدارانِ درگذشته عکس سلفی می‌گیرند… بگویم:

– چه خواب سنگینی دارد این خواجه!

آ بهرام سرِت سلامت! کاید ما یارعلی، خان خوس کرده…دیار نیبو !!*

اما گریه مجالم نمی‌دهد. 

در خود می‌رانم و می‌روم. چه هزارتوی بی در و پیکریست این پایتختِ تناقض! 

 بد، بد…بدِ بد این آدینه‌ی بی‌رحم!

آیا دخترش “شوکا” در به روی من می‌گشاید در این گرگ و میش نُدبه و نوید؟

کاش نویسنده‌ی نمایشنامه‌ی “آه اسفندیارِ مغموم!” بیدار شود و دوباره بپرسدم:

– از ولایت چه خبر؟

و من با ذوق کودکانه بگویم:

– دوستت دارند خان! تازه دارند غبارِ نافهمی از جان می‌تکانند و یواش یواش تو را می‌شناسند… 

 

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یاد بعضی نفرات | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سرفصل‌هاى موسيقى ايران «نامه‌ی بیست و یکم»

 


سپیده رئیس‌سادات


هلن شوکتی
 در هر شماره به معرفی آلات،  نخبگان و دیگر مقولات مربوط به‌موسیقی ایرانی می‌پردازد که از نظرتان می‌گذرد.

فصل نوزدهم


هلن شوکتی

 

دلنوشته کیهان کلهر برای پرتو کرمانشاهی/ اشعارش بنهفته در جان قصه‌های تنبور بود
جز دریغ و درد چه می‌توان گفت،
جز این‌که موظفیم او را در کلماتش بشناسیم.
او که اشعارش آتش بنهفته در جان قصه‌های تنبور است.
بال است بر پای به بیداد بسته بیستون،
شیهه است بر گلوی شبدیز گرفتار در حصار،
پرتو سخاوتمند خورشید است بتابیده به سنگ و سبزه و هر چه پنهان و تاریک.
دفتر خاطرات هر کرمانشاهی قدیمی ست، دفتری که هر صفحه‌اش میخانه‌ای ست در آتش شور و عربده خراباتیان، سوخته
و سر بلند است جان و دل فرهنگ خونین ایران زمین. از مشی موقر و فضل دست و دلی که همه عاشقی و درد بود.
 
 

سپیده رئیس‌سادات

خواننده – نوازنده سه تار- و محقق موسیقی

سپیده رئیس‌سادات در سال  ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. او  چهار پنج ساله بود که درک و علاقه او به سمت موسیقی اصیل ایرانی و آواز خوش او مورد توجه «فرود گرگین» قرار گرفت و از آن زمان آواز و نوار بزرگانی چون (بنان، عبادی ، پریسا و استاد شجریان…..) او را شیفته موسیقی اصیل نمود.

 

 مادرش پیوسته و در کلیه مراحل آموزشی موسیقی یار و همراهش بوده و پدرش که به امید پزشک شدن او دل بسته بود با توجه به علاقه و عشق‌اش به موسیقی از هر گونه کمک و کوشش برای فراگیری‌های او در زمینه‌ی موسیقی کوتاهی نکرد.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سرفصل‌های موسیقی‌ی ایران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر از علی‌رضا نوری


علی‌رضا نوری

آن بازوهای سفیدِ افتاده روی نرده

آن صدایِ جر خورده تا ناف

خیس از سرخ باشی

آتش گرفته از همه جا

ای چشم فتاده بر لب جو

بنگر که چه می رود بر آن کرانه‌ی نزدیک

هنگامی که تو چشمِ زنی بودی پسر مرده / کشته شده

و ما چگونه برای شعله‌های زیر پوست برف آوردیم

به مادرم گفتم:

روزی این خیابان که بر آن سرخ جاری است

مادرِ همه خواهد بود

و این بوی عفن

در پیشگاه قلب‌های سُرخیده

به چشم مار برخواهد گشت

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نقش کرملین، در برپایی «فرقه دموکرات آذربایجان»(۱)

در بستر کتاب «فراز و فرود فرقه‌ی دموکرات آذربایجان»

 


احمد افرادی

——-
«در اردیبهشت – تیر ۱۳۲۰ شمسی (اندکی پیش از ورود ارتش سرخ به ایران) ۵۲ گروه ، مشتمل بر ۳۸۱۴ نفر غیر نظامی (از اهالی آذربایجان شوروی) برای اعزام به آذربایجان ایران آماده شدند. این جمع شامل ۱۲ تن از کادرهای بالای حزبی، ۷۰ نفر از کادرهای حزبی، ۱۰۰ نفر از کارمندان مؤسسات شوروی، ۲۰۰ مأمور امنیتی، ۴۰۰ عضو پلیس شوروی (افراد میلیتس)، ۱۶۰ نفر از کارکنان دستگاه قضایی، ۱۵۰ نفر از کارمندان مطبوعات و نشریات، ۲۴۵ نفر از کارکنان راه آهن و ۴۲ نفر زمین شناس- کارشناس نفت بود.» رهبری این افراد را عزیزاوف ، دبیر سوم حزب کمونیست آذربایجان به عهده داشت. این گروه باید در ترکیب ارتش سرخ به ایران اعزام می‌شدند.

—————–
در جریان اصلاحات میخائیل گورباچف (پروستریکا و گلاسنوست) و شل شدن چفت و بست حصاراتحاد جماهیر شوروی، پروفسورجمیل حسنلی (پژوهشگر جمهوری آذربایجان) به اسناد محرمانه‌ی آرشیوهای اتحاد شوروی [آرشیوهای کمیساریای امور خارجه‌ی اتحاد شوروی، کمیته‌ی دفاع دولتی، کمیته‌ی مرکزی حرب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی، شورای کمیساریای خلق شوروی و نیز ارگان‌های مختلف جمهوری آذربایجان] دست می‌یابد و با کند و کاو در آن اسناد، از حوادث مربوط به سال‌های ۱۹۴۴- ۱۹۴۵ و نقش اتحاد شوروی درتشکیل «فرقه‌ی دموکرات آذربایجان» پرده برمی‌دارد.
حاصل پژوهش تاریخی پروفسورجمیل حسنلی، دو کتاب به نام‌های، «آذربایجان جنوبی [کذا]کشمکش میان تهران، باکو و مسکو ۴۵- ۱۹۳۹» و «آغاز جنگ سرد در آذربایجان جنوبی [کذا] ۴۶- ۱۹۴۵» است. این دو کتاب، در ایران با نام « فراز و فرود فرقه‌ی دموکرات آذربایجان، جمیل حسنی، ترجمه‌ی منصور همامی، نشر نی» منتشر شده است.
کتاب نخست، از توجه‌ی ویژه‌ی سردمداران اتحاد شوروی به آذربایجان ایران (پیش از اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ) سخن می‌گوید. از جمله این‌که، رهبران شوروی در جریان ورود ارتش سرخ به ایران، یک گروه هزار نفره را، به رهبری عزیز علی اوف (دبیر حزب کمونیست آذربایجان شوروی) به تبریز می‌فرستند، تا مقدمات الحاق آذربایجان ایران به شوروی را تدارک بینند.
کتاب دوم با شرح افتتاح «مجلس [به اصطلاح] ملی آذربایجان» آغاز می‌شود و سپس، به تشکیل حکومت دست‌ساز فرقه و چگونگی تصرف شهرهای آذربایجان از سوی نیروهای مسلح فرقه می‌پردازد. آنگاه، سخن به روند مذاکرات سران فرقه با حکومت مرکزی (تهران) و در نهایت، ختم ماجرا و برچیدن بساط فرقه (به فرمان استالین) در روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ کشیده می‌شود.
واقعیت این است که اسناد محرمانه‌ی بیرون آمده از آرشیوهای اتحاد شوروی، در کلیّات، حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. چرا که، روند رویدادها در ایجاد و راه اندازی «فرقه»، گفته‌ها و نوشته‌های شاهدان عینی ماجرا و اعتراف برخی بازیگران اصلی آن خیمه شب بازی، تردیدی باقی نمی‌گذاشت که اتحاد شوروی، برنامه‌ریز، سازمان‌دهنده و صحنه‌گردان آن ماجرا بوده است، اما، تا پیش از بیرون آمدن پژوهش پروفسورحسنلی، کم و کیف و طول و عرض آن توطئه چندان معلوم نبود. در واقع، پژوهش پروفسور حسنلی، گزارشی گام به گام و مستند، در ربط با ریز و درشت آن رویداد (از پیش از هجوم واحدهای نظامی ارتش سرخ به ایران در شهریور۱۳۲۰، تا اندک زمانی بعد از خروج ارتش سرخ از خاک ایران، در بهار ۱۳۲۵) به دست می‌دهد. با وجود این، از عجایب این که آقای جمیل حسنلی، برخلاف اسنادی که رو می‌کند، مدعی «خود جوش»بودن «فرقه» است!!
اهمیت اسناد سرّی بیرون آمده از آرشیوهای سری اتحاد شوروی، در این است، که راه بهانه‌جویی‌ها و افسانه‌سازی‌ها را می‌بندد.
واقعیت این است که، پیش از پژوهش پروفسور حسنلی، بر بسیاری از پژوهشگران و اهل نظر چندان پوشیده نبود که استالی و باقراوف، کارگردان اصلی رویدادهای آذربایجان بوده‌اند. البته، در جزئیات ماجرا، این گمان وجود داشت که باقراوف، طرح ضمیمه‌کردن آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان شوروی را آماده کرده بود و بعد از کسب نظر مثبت استالین، آن را به‌ اجرا گذاشت.(خاطرات سیاسی انور خامه‌ای، ص۳۹۵ و ۳۹۷)
پژوهش پروفسور حسنلی، گزارشی گام به گام و مستند از روز هجوم واحدهای نظامی ارتش سرخ بدان سامان در شهریور ۱۳۲۰ تا اندک زمانی بعد از خروج واحدهای مزبور از خاک ایران در بهار ۱۳۲۵ به دست می‌دهد. بحث محوری کتاب، برپایی و فروپاشی یک شبه‌ی فرقه‌ی دموکرات آذربایجان است:
«این‌که چگونه پس از تلاش ناموفق دولت شوروی برای کسب امتیاز نفت شمال، مقامات بالای مسکو با استفاده از شبکه‌ی امنیتی و اطلاعاتی گسترده‌ای که در این سال‌ها در آذربایجان برپا کرده بودند زمینه‌ی تشکیل فرقه‌ی دموکرات آذربایجان را فراهم آوردند.»
پژوهش پروفسور حسنلی، برای نخستین بار، از نقش ارگان‌های سیاسی، امنیتی و نظامی شوروی و به ویژه حزب کمونیست و سازمان امنیت جمهوری آذربایجان، در ساخت و پرداخت و راه‌اندازی «دموکرات فرقه سی» و « پاره‌ای رقابت‌های درونی روس‌ها از جمله رقابت و همچشمی موجود میان تشکیلات وزارت امور خارجه و سفارت شوروی در تهران ، از یک سو و مقامات امنیتی و سیاسی جمهوری آذربایجان از سوی دیگر» پرده بر می‌دارد.
مورد مطروحه‌ی دیگر، «رقابت‌های درونی روس‌ها و اختلاف نظر بین تشکیلات وزارت امور خارجه و سفارت شوروی در پیوند با چگونگی پیش برد سیاست اتحاد شوروی، در جداسازی استان آذربایجان است. مورد دیگر، در ربط با اختلافات فرقه‌ی دموکرات آذربایجان با «جمهوری مهاباد» (دیگرْ تشکیلات دست‌ساز شوروی‌ها در آن ایام) بر سر تعیین قلمرو هریک از این دو جریان است. مورد دیگر، نقش حزب توده در این ماجرا است و…
با اعلام موجودیت «فرقه»، سازمان ایالتی حزب توده در آذربایجان (به اشاره‌ی مسکو) منحل شد و به «فرقه» پیوست. کمیته‌ی مرکزی حزب توده، به رغم دلخوری از انحلال سازمان ایالتی حزب توده در آذربایجان، به حمایت تمام قد از «فرقه» برخاست و حتی در مقطعی از ماجرا، پیشنهاد کرد که در اقدامی مشترک با «فرقه» ، زمام امور کشور را در دست گیرند که از سوی مقامات شوروی پذیرفته نشد.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سرزمین واقعیت‌های اغراق شده (مصاحبه با حسین آتش‌پرور)

حسین آتش‌پرور در گفت‌وگو با «آرمان ملی»
 
گفتگوگر بیتا ناصر:

بیش از صد سال از تولد داستان‌نویسی مدرن در ایران می‌گذرد و با وجود ظهور چهره‌هایی سرشناس همچون صادق هدایت، غلامحسین ساعدی و… همچنان یکی از دغدغه‌های اصلی اهالی قلم، جهانی شدن ادبیات داستانی فارسی است. از یک منظر، می‌توان موانع موجود را در کیفیت آثار جست‌وجو کرد اما واقعیت این است که عوامل درونی و بیرونی متعددی در این زمینه، تاثیرگذارند که بخش قابل توجهی از آن‌ها، در دایره اختیارات نویسندگان تعریف نمی‌شود. حسین آتش‌پرور، نویسنده و منتقد کشورمان در این‌باره معتقد است به‌جز مساله‌ مهجوریت زبانی، ناهماهنگی با نظم جهانی، نپذیرفتن پارامترها و قواعد جهان – نظیر پیوستن به معاهده‌ برن و کپی‌رایت- ما را به تافته‌ جدابافته‌ای تبدیل کرده است که… در گفت‌وگو با آتش ‌پرور، به این موضوع و پاره‌ای از موضوعات دیگر درباره ادبیات داستانی پرداخته‌ایم.

۱- با بررسی بازار کتاب در دهه‌های گذشته، با آثاری در حوزه ادبیات داستانی مواجه می‌شویم که با وجود شرایط خاص جامعه، با استقبال خوبی مواجه می‌شدند؛ به‌طوری که تیراژ و تجدید چاپ شدن مکرر آن‌ها، دلیلی بر این مدعاست. در سال‌های گذشته اما با وجود ظهور نویسندگان بسیاری در ژانرهای مختلف، شمارگان آثار عمدتا از ‌هزار نسخه تجاوز نمی‌کند. نظر شما در این‌باره چیست؟
■ داستان‌نویسی در سطح، گسترش یافته اما در ارتفاع دیده نمی‌شود. اگر اثر شاخصی هم هست، در میان هیاهوی انبوه تولید خفه می‌شود؛ مگر این‌که این شانس را داشته باشد تا کسی آن را کشف کند. در این مورد عوامل زیادی موثرند که مهم‌ترین آن‌ها قبل از هرچیز به نویسنده برمی‌گردد: کسی که می‌نویسد، باید حرفی برای گفتن داشته باشد؛ باید صدای او در خانه، در شهر، در کشور، در تاریخ و آینده شنیده شود، و این را او تعیین نمی‌کند. دیگران هستند که او را تایید می‌کنند. مردم را برای چهار روز می‌شود فریب داد، اما تاریخ را نمی‌شود گول زد. شما با خوش‌بینی بسیار، آمار تیراژ کتاب‌ها را اعلام کردید. تیراژ ۱۰۰- ۲۰۰ نسخه کتاب در جمعیت ۸۵- ۹۰ میلیونی با این همه مدرسه و دانشگاه و تحصیل‌کردگان و مدرک‌داران، از فاجعه گذشته است.
■۲- برخی از نویسندگان توزیع نادرست، عدم تبلیغ و معرفی صحیح و پخش نامناسب در شهرستان‌ها را از دلایل اساسی پایین ماندن تیراژ آثار نویسندگان پیشکسوت و نام‌آشنا‌ن می‌دانند. نظر شما چیست؟ سهم ناشران را در استقبال مخاطبان و فروش آثار چطور ارزیابی می‌کنید؟
■فرهنگ و ناهنجاری‌های اجتماعی، دو طرف یک معادله هستند. اگر برای ادبیات و فرهنگ و آموزش هزینه نکنیم، برای زندان و نیروهای درگیر با ناهنجاری‌ها، هزینه‌های بسیار بیشتری خواهیم کرد. چیزی که دودش به چشم همه می‌رود: به گفته یکی از مسئولان، هزینه‌ نگهداری یک زندانی ۱۰ میلیون در ماه است! چه کاری؟ این نتیجه‌ هزینه نکردن برای کتاب، فرهنگ و آموزش است. بر اساس اعلام پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در دی ماه ۱۴۰۰ تعداد ۳۶۶۵ کتابخانه عمومی در کشور داریم. این به‌جز کتابخانه‌های ادارات- مدارس و دانشگاه‌ها و سایر نهادهاست. اگر نهاد کتابخانه‌ها از هر کتاب، یک نسخه خریداری کند، یک تیراژ ۳۶۶۵ نسخه‌ای ثابت برای کتاب‌ها خواهیم داشت. البته کتاب از بودجه عمومی خریداری می‌شود، اما گزینشی. برگردیم به صنعت نشر: وجود این تیراژ کتاب در این حوزه فرهنگی با روابط سنتی، چون با اقتصاد گره خورده، یک اقتصاد شکست‌خورده است. البته همه‌ ما به مشکلات صنعت نشر آگاهیم. اگر نشر، نیم‌نفسی می‌کشد، به همت و از خودگذشتگی ناشران فرهنگ‌دوست و شریفی است که فعالیت دارند. اما متأسفانه برخی ناشران به شکل گروهی، گزینشی و بر اساس روابط عمل می‌کنند؛ به‌خصوص در کارشناسی‌ها. همچنین در سال‌های اخیر با گرفتن پول از مولف، رسم بدی را جا‌انداخته‌اند و هر نوشته‌ بی‌کیفیتی را به اسم داستان منتشر می‌کنند. قراردادهای عجیبِ فراتر از کمنچای و مادام العمر می‌بندند که برای نویسنده – صاحب اثر- نه‌تنها کمترین حقوقی در نظر نمی‌گیرند؛ که روح او را با این رفتار‌ها می‌کشند. این‌ها و بسیاری موارد دیگر، باعث بی‌اعتباری و بی‌اعتمادی خواننده و سقوط تیراژ کتاب می‌تواند باشد. وقتی ما در یک جمعیت ۸۵ میلیونی، نتوانیم تیراژ قابل توجهی داشته باشیم، نشر و پخش به سهم خود از عوامل اساسی آن هستند.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مصاحبه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای شمس لنگرودی


شعرخوانی شمس لنگرودی

برای شنیدن شعرخوانی‌ی شاعر روی تصویر او را فشار دهید

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صبح روز هیجدهم*


حسین آتش‌پرور

نوشته: 

۱ – صبح روز هیجدهم اسفند وقتی که مردم مشهد دیدند پری درخانه نیست، به فکر گلاب‌دان‌ها افتادند. سپیده نزده پری از خانه رفته بود. خیابان‌ها را سبز دویده بود تا برسد به کوهسنگی. پله‌های خارایی را بالا رفته بود. دوشیرِ سنگی، بالای پله‌ها از دو طرف به او سلام کردند. استخر صورتش را در صبح شست. از کوه بالا رفت. بر قله‌ی کوه نشست. به آفتاب سلام کرد و گریه سرداد. اولین دانه‌ی اشکش که خواست بر زمین ریزد و سبز شود، دستی گلاب‌دان را جلو آورد و زیر آن گرفت. قطره‌ی دوم در گلاب‌دانِ دیگری افتاد. و برای قطره سوم، دستِ سومی گلاب‌دان را پیش آورد.
آن روز تمام ِ مردم ِ مشهد هرکدام با گلاب‌دانِ بدست، از کوهسنگی بالا رفتند.
۲ – مثل همیشه در روزِ هیجدهم اسفند وقتی مردم دیدند که بر تمام ِ نقشِه ایران شقایق روییده، سرها را بالا کردند تا به دماوند نگاه کنند: پری بر قله‌ی دماوند ایستاده بود وبه آفتاب سلام می‌داد. هر دانه‌ی اشکش که بر زمین می‌ریخت، شقایقی سبز می‌شد.
همین طور تمام نقشه‌ی ایران پر از شقایق شد.
۳ – وقتی مردم جهان متوجه شدند که قطب جنوب، آفریقا، آمریکای جنوبی و استرالیا به زیر آب رفته است وکره زمین در آب شناور است، به یاد آوردند که هیجدهم اسفند است. آب، قدم به قدم بالا می‌آمد.
پری تا آن روز شانه‌های پر برف ِ هیمالیا را بالا رفته بود. بر قله‌ی اورست رو به آفتاب سلام داد. برقله و اورست می‌بارید. کره زمین در آب فرو رفته بود.
پری به روی کره زمین ایستاده بود و همچنان به آفتاب سلام می‌داد.

عنوان مطلب از متن داستان گرفته شده.

منتشرشده در داستان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

این‌جا ایران است وَ اکنون آغاز «قرن زن».


سپیده مختاری

تحلیلی بر شعر «قرن زن» اثر سپیده_مختاری 

از: علیرضا بزمی‌پور 

 

هنرمندان مدرن می‌گویند «سنت هنر، مبارزه با سنت است». در میان هنرها، شعر از جمله‌ هنرهای سنت‌شکن و عرف‌گریز است. سلطه‌ی زبان عرف در زبان شعر متلاشی می‌شود. حالا اگر قرار باشد شعری پیش‌رونده پدید بیاید باید با زبانی اقتدارشکن حالتی هجومی به‌مفاهیم منجمد داشته باشد که مستعمل شده، تا بتواند با ویران‌گری ِ مفهوم کهنه، به‌پردازش مفهومی نو نائل شود. 

در شعر «قرن زن» اثر سپیده مختاری با یک هجوم بی‌امان به‌مفهوم مستعمل‌شده از زن مواجهیم. در این شعر، دیدگاه عرفی به زن مورد حمله قرار می‌گیرد تا از کلمه‌ی زن، مفهومی ارتقایی، منتشرشونده و تکان‌دهنده نشان دهد. ارتقا تا جایی که یک رخداد قلمداد شود، منتشرشونده مثل ذراتی پراکنده در موجودات با اعضاء و جوارحی که عصیان می‌کنند، و تکان‌دهنده برای ایجاد پویایی و جنبش تا سکون و یک‌جاماندگی را خنثی کند.

سازه‌ای مثلثی در شعر ساخته شده با این سه ضلع: زن، وطن و بدن. اما ضلع پایه، زن است که اگر کنار برود، بدن کم است و وطن دچار نقصان. پس زن است که وطن و بدن را آشیل می‌شود. این همان زنی است که زن ِ پیش‌فرض ِ همگانی را شرحه‌شرحه می‌کند. اما در سطری از شعر این مثلث فرومی‌پاشد و فقط فضایی مملو از زن پدیدار می‌شود. سطری که می‌گوید «وطن زن است» و در سطر بعد «بدن فرهاد میثمی وطن است». بنابراین بدن و وطن، زن می‌شوند. 

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس‌های نادر

شماره‌ی ۲۴

 

 

منتشرشده در عکس‌های نادر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روایت یک فروپاشی

در هر شماره تحت عنوان روایت یک فروپاشی علل سقوط حکومت پهلوی از نظر اشخاصی چــند که در آن نظام نقش داشته‌اند را در هر شماره از یک تن از آن‌ها تا انتهای این مقاله به نظر خوانندگان می‌گذاریم که امیدوارم چـیزی تازه از آن آموخته باشیم.

شماره ششم




ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دستخط محمد غفاری (کمال‌الملک)

 

منتشرشده در خط یک نشان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز «مادران جهان»

از سری تصاویر «عکس مادران جهان» که مجموعه‌ی گویـــایی‌ست از سخت‌کـوشی‌ و عشق بی‌پایان مادران ملل مختلف به فرزندان‌شان و این‌که چگونه از کودکان خود حتی درعین انجام کارهای سخت روزانه پرستاری می‌کنند. این‌ عکس‌ها را که از صورت‌کتاب عزیزم «بیژن اسدی‌پور»وام گرفته‌ام در هر شماره برای‌تان می‌آورم.

شماره ۱۳

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید: