حسین آتشپرور در گفتوگو با «آرمان ملی»
بیش از صد سال از تولد داستاننویسی مدرن در ایران میگذرد و با وجود ظهور چهرههایی سرشناس همچون صادق هدایت، غلامحسین ساعدی و… همچنان یکی از دغدغههای اصلی اهالی قلم، جهانی شدن ادبیات داستانی فارسی است. از یک منظر، میتوان موانع موجود را در کیفیت آثار جستوجو کرد اما واقعیت این است که عوامل درونی و بیرونی متعددی در این زمینه، تاثیرگذارند که بخش قابل توجهی از آنها، در دایره اختیارات نویسندگان تعریف نمیشود. حسین آتشپرور، نویسنده و منتقد کشورمان در اینباره معتقد است بهجز مساله مهجوریت زبانی، ناهماهنگی با نظم جهانی، نپذیرفتن پارامترها و قواعد جهان – نظیر پیوستن به معاهده برن و کپیرایت- ما را به تافته جدابافتهای تبدیل کرده است که… در گفتوگو با آتش پرور، به این موضوع و پارهای از موضوعات دیگر درباره ادبیات داستانی پرداختهایم.
■ ۱- با بررسی بازار کتاب در دهههای گذشته، با آثاری در حوزه ادبیات داستانی مواجه میشویم که با وجود شرایط خاص جامعه، با استقبال خوبی مواجه میشدند؛ بهطوری که تیراژ و تجدید چاپ شدن مکرر آنها، دلیلی بر این مدعاست. در سالهای گذشته اما با وجود ظهور نویسندگان بسیاری در ژانرهای مختلف، شمارگان آثار عمدتا از هزار نسخه تجاوز نمیکند. نظر شما در اینباره چیست؟
■ داستاننویسی در سطح، گسترش یافته اما در ارتفاع دیده نمیشود. اگر اثر شاخصی هم هست، در میان هیاهوی انبوه تولید خفه میشود؛ مگر اینکه این شانس را داشته باشد تا کسی آن را کشف کند. در این مورد عوامل زیادی موثرند که مهمترین آنها قبل از هرچیز به نویسنده برمیگردد: کسی که مینویسد، باید حرفی برای گفتن داشته باشد؛ باید صدای او در خانه، در شهر، در کشور، در تاریخ و آینده شنیده شود، و این را او تعیین نمیکند. دیگران هستند که او را تایید میکنند. مردم را برای چهار روز میشود فریب داد، اما تاریخ را نمیشود گول زد. شما با خوشبینی بسیار، آمار تیراژ کتابها را اعلام کردید. تیراژ ۱۰۰- ۲۰۰ نسخه کتاب در جمعیت ۸۵- ۹۰ میلیونی با این همه مدرسه و دانشگاه و تحصیلکردگان و مدرکداران، از فاجعه گذشته است.
■۲- برخی از نویسندگان توزیع نادرست، عدم تبلیغ و معرفی صحیح و پخش نامناسب در شهرستانها را از دلایل اساسی پایین ماندن تیراژ آثار نویسندگان پیشکسوت و نامآشنان میدانند. نظر شما چیست؟ سهم ناشران را در استقبال مخاطبان و فروش آثار چطور ارزیابی میکنید؟
■فرهنگ و ناهنجاریهای اجتماعی، دو طرف یک معادله هستند. اگر برای ادبیات و فرهنگ و آموزش هزینه نکنیم، برای زندان و نیروهای درگیر با ناهنجاریها، هزینههای بسیار بیشتری خواهیم کرد. چیزی که دودش به چشم همه میرود: به گفته یکی از مسئولان، هزینه نگهداری یک زندانی ۱۰ میلیون در ماه است! چه کاری؟ این نتیجه هزینه نکردن برای کتاب، فرهنگ و آموزش است. بر اساس اعلام پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور در دی ماه ۱۴۰۰ تعداد ۳۶۶۵ کتابخانه عمومی در کشور داریم. این بهجز کتابخانههای ادارات- مدارس و دانشگاهها و سایر نهادهاست. اگر نهاد کتابخانهها از هر کتاب، یک نسخه خریداری کند، یک تیراژ ۳۶۶۵ نسخهای ثابت برای کتابها خواهیم داشت. البته کتاب از بودجه عمومی خریداری میشود، اما گزینشی. برگردیم به صنعت نشر: وجود این تیراژ کتاب در این حوزه فرهنگی با روابط سنتی، چون با اقتصاد گره خورده، یک اقتصاد شکستخورده است. البته همه ما به مشکلات صنعت نشر آگاهیم. اگر نشر، نیمنفسی میکشد، به همت و از خودگذشتگی ناشران فرهنگدوست و شریفی است که فعالیت دارند. اما متأسفانه برخی ناشران به شکل گروهی، گزینشی و بر اساس روابط عمل میکنند؛ بهخصوص در کارشناسیها. همچنین در سالهای اخیر با گرفتن پول از مولف، رسم بدی را جاانداختهاند و هر نوشته بیکیفیتی را به اسم داستان منتشر میکنند. قراردادهای عجیبِ فراتر از کمنچای و مادام العمر میبندند که برای نویسنده – صاحب اثر- نهتنها کمترین حقوقی در نظر نمیگیرند؛ که روح او را با این رفتارها میکشند. اینها و بسیاری موارد دیگر، باعث بیاعتباری و بیاعتمادی خواننده و سقوط تیراژ کتاب میتواند باشد. وقتی ما در یک جمعیت ۸۵ میلیونی، نتوانیم تیراژ قابل توجهی داشته باشیم، نشر و پخش به سهم خود از عوامل اساسی آن هستند.
ادامهی خواندن→