بایگانی دسته: دیدار با یک شاعر

اصغر واقدی

دگردیسی دوزیستان، موجودات جالبی هستند از دو جا حقوق می‌گیرند و زنگ انشاء، زیست‌شناسی درس می‌دهند صمد که مدیرکل شیلات باشد معلوم است که ماهی سیاه کوچولو، قورباغه می‌شود!  

غلامحسین نصیری‌پور ۲ آینه‌ای‌ست حنجره‌ام که خروش شهری در آن                          خاموش است ۱۷ برگ را ببار

رستاخیز من تمامی‌ی مردگان بودم: مرده‌ی پرندگانی که می‌خوانند و خاموش‌اند، مرده‌ی زیباترین ِ جانوران بر خاک و در آب، از بد و خوب. من آن‌جا بودم در گذشته بی‌سرود._ با من رازی نبود نه تبسمی نه حسرتی.   به … ادامه‌ی خواندن→

۲۸۷ آفتاب شد امّا هنوز یک ابر چاک چاک در حافظه‌ی چترِ بسته                           می‌بارد.   ۲۸۶ وقتی کلید         برهنه می‌شود خواب هیچ قفلی             به انتها نمی‌رسد.   ۲۹۶ هیچ اسبی در خوابِ زردِ باد                          تعبیر نمی‌شود … ادامه‌ی خواندن→

دیدار با یک شاعر این شماره را به دوستم هوشنگ رئوف شاعر تقدیم می‌کنم.                                                     … ادامه‌ی خواندن→

۱ . دیگر زیبا نیست فقط به درد شکار می‌خورد                           گوزن به درد تکه تکه شدن وقتی از دوربین تفنگ                   او را تماشا می‌کنی  

۱۱ دریا در سرزمین من عاقل است مرزها را می‌شناسد دسبند می‌زند

عاجل راحت نشسته بودیم مختارنامه می‌دیدیم رسیدیم به اخبار بن‌علی فرار کرد، مبارک در رفت، قذافی هار شد…… ما هم تشویق شدیم ریختیم حیاط پشتی

سیب   سیبی که در نگاه تو می‌چرخد آدم را وسوسه می‌کند.   بیا از این جهنم فرار کنیم! اندازه‌ی همین یکی دو سطر فرصت داریم از تیررس این فرشته‌ها که دور شویم

به تقاضای شاعر تصویر او از این‌جا حذف گردید. رسانه حس زن‌بودن چین دامنم که مرتب شد زنگِ در را امتحان می‌کنم عطر چای که در خانه پیچید زنگِ در را امتحان می‌کنم و همین که زیبایی‌ام اعتماد آینه را … ادامه‌ی خواندن→

  ۷-نبض آب‌ را شماره می‌کند طلوع سپیده پشت شقایق اینک، حکایت پائیز و