یک شعر از: عدنان غریفی

عدنان غریفی نویسنده، شاعر و مترجم اهوازی که اخیرأ در هلند درگذشت
غریفی در سال ۱۳۴۶ شمسی با همکاری چندین نویسنده و شاعر نشریه ادبی «هنر و ادبیات جنوب» را منتشر کرد که پس از انتشار نهمین شماره توسط ساواک بازداشت و زندان شد


نقل از وبلاگ ماتینه +

«امضا جمع می‌کنم»

برای خرمشهر امضا جمع می‌کنم
برای میهنم:
کوچه‌ی مهر
پلاک ۲۰
خرمشهر

برای نجات معشو‌قه‌ام
که سی سال در ایران به او تجاوز شد
و ده سال در لندن
و از ۱۹۷۹ در سانفرانسیسکو
امضا جمع می‌کنم

برای «بستان» امضا جمع می‌کنم
برای «صبریه» شیرفروش
که در جنگ به او و گاوش یک‌جا تجاوز شد
امضا جمع می‌کنم

و برای سربازان اسیر
که به رگبار مسلسل پسربچه‌ای مفتون درو شدند
برای «حسنا»که زیر گیسوان خودش مدفون شد
برای «بدریه»
که وقتی می‌خندید
درخت توت
توت
توت
می‌بارید
وشاخه‌هایش نعوذ می‌شدند

برای «بازار صفا» امضا جمع می‌کنم
که امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم
از آن می‌بارید

(پیکاسو کجاست
تا این گئورنیکا را نقش زند؟)

برای شط شط شط
برای آب آب آب
برای باد باد باد
و برای تو
عشق رفیع من: نخل
امضا جمع می‌کنم

برای جنده‌خانه‌ی زیبای آبادان
برای «ژنی‌قزوینی»
برای «اعظم رشتی»
برای «علی فِری»
برای آنهمه جنده‌ی زیبا
امضا جمع می‌کنم

برای همه‌ی کافه‌های لب شط
امضا جمع می‌کنم
و از همه‌ی کافه‌های همه‌ی سواحل دنیا می‌خواهم
برای کافه‌های لب شط خرمشهر
اعتصاب خشک بکنند

برای صدای «حَمَد»ِ فلاح
درباغ‌های مرموز خرمشهر
وقت ظهر
برای بلبل‌های شیدا
برای فاخته‌های مهربان
برای «شبوط[1]»های کارون
برای «برزم[2]» برای رنگ‌های «شانَگ[3]»
برای نیروی تعادل آب‌ها: کوسه
امضا جمع می‌کنم

برای بلوغ جنوبی
این تش بجان گرفته‌ی مجنون
این ولتاژ ۵۰۰۰۰۰
امضا جمع می‌کنم

برای سرگین قاطرهای «صولِح»
در کوچه‌های تفته‌ی «دُره»
برای زنان حشری
که دیگر پرپر نمی‌زنند
امضا جمع می‌کنم

برای «ماشوه[4]»‌ و «گرگور[5]»
و آبی سیال رود و شط و خلیج

برای سفید تفته‌ی جنوب: آسمان
در ساعت ۱۲ ظهر
امضا جمع می‌کنم

برای صف «معیدی‌ها[6]»
برای هیکل تک آن‌ها
در افق خرمشهری
وقت طلوع و غروب آفتاب
برای لرزش اینک خاموش لب‌ها و پستان‌ها وکفل‌هاشان
امضا جمع می‌کنم

(برای باران گریه‌ی اینک من
که می‌بینی
برای من
که در فراق اینها دارم دیوانه می‌شوم
ای خدا!
برای خودم
امضا جمع می‌کنم)

برای گله‌های هم‌سرایان «زوری»
این بالرین‌های شط آبی من
دور لاشه‌ی کوسه‌ی مرده از جنگ
این شعور درنده‌ی آب
امضا جمع می‌کنم

برای…
برای …
برای …

برای بقیه‌ی شعرم
امضا جمع می‌کنم

و طومار را به ستاد سکوت می‌فرستم

برای شماها
امضا جمع نمی‌کنم! 

……………….

[1] گونه‌ای از ماهی استخوانی از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند

[2] نوعی ماهی

[3]  نوعی ماهی

[4] ماشوه: قایق پارویی بلند

[5]  قفس‌های ماهیگیری ساخته شده از توری

[6]  گاومیش

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید