روزنامه‌نگاری که ایستاده مرد

نقل از: صورت‌کتاب کیوان ایران‌دوست

رور دکتر حسین فاطمی به دست فدائیان اسلام در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ ، گلوله اینتلجنت سرویس در اسلحه فداییان اسلام
——
سوء قصد به جان دکتر حسین فاطمی در مراسم سالگرد ترور محمد مسعود بر سر مزار وی در آرامگاه ظهیرالدوله در شمیران، توسط جوانی ۱۶ ساله به نام محمد مهدی عبدٍخدایی از اعضای فدائیان اسلام صورت گرفت که او پس از انقلاب ۵٧ به نمایندگی اولین مجلس شورای اسلامی نائل شد…سلاح را ابراهیم صرافان، مأمور سید ضیاءالدین طباطبائی (سردسته انگلیس‌گرایان) در اختیار فدائیان اسلام گذاشته بود [حاج ابراهیم صرافان با عبدالحسین واحدی از فدائیان اسلام تماس گرفته بود و واحدی نیز مهدی عبدٍخدایی را مسئول انجام این ترور کرد.] خلیل طهماسبی مدعی بود که عبدالحسین واحدی برای ترور فاطمی مبلغ ۷ یا ۸هزار تومان از سید ضیاالدین طباطبایی دریافت کرده بود.
گلوله به بالای شکم [دکتر فاطمی] اصابت کرده و از سمت چپ بدن خارج شده بود. آثار این جراحت در بدن وی باقی ماند و تا آخر عمر او را آزار می‌داد. حتی پس از انتقال به بیمارستان نیز فاطمی دوباره مورد سوء قصد قرار می‌گیرد. نیمه شب عده‌ای وارد اطاق شده مشغول برداشتن پانسمان و پاره كردن بخیه‌هایش می‌شوند. دکتر فاطمی هنوز در حالت بیهوشی پس از عمل بود. پرستار مراقب سر می‌رسد و قاتلان می‌گریزند. فاطمی بار دیگر تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد.
دکتر حسین فاطمی در اولین سرمقاله باختر امروز پس از ترور نوشت «با این که دست استعمار و استبداد از آستین یک خود فروخته برای کشتن من بیرون آمد، ولی امروز نیز در راه مبارزه علیه دشمن بی‌باک‌تر، جسورتر، صریح تر و آماده‌تر از همیشه هستم. گلوله نمی‌تواندافکاری که در دماغ من از دیدن منظره رقت‌بار فقر و جهل و نادانی و خرافات و امراض و هزاران مفاسد اجتماعی دیگر، که مولود سلطه و قدرت یک سیاست جنایتکارانه و جابرانه دو قرنی استعمار است، تغییر دهد…این گلوله اینتلیجنت‌سرویس بر پایداری و استقامت من صد چندان افزود، مرا در راه خدمت به مردم و میهن عزیزم سرسخت‌تر ، آهنین‌تر و فداکار تر نمود»
پدر محمد مهدی عبد خدایی(تروریست) در مورد فرزندش به روزنامه خراسان می‌گوید: «برای این که اخلاق او با نامادریش و برادر و خواهرهای نازنینش منافات داشت و موقعی که در مشهد بود اغلب در اطاقی جداگانه زندگی می‌کرد و به کار سایر افراد خانواده کاری نداشت. در حدود بیست ماه قبل روزی نزد من آمد و گفت چون اخلاق من با شماها سازگار نیست لذا می‌خواهم به تهران بروم….در مرتبه اول بعد از اطلاع از جریان حادثه برای بهبود آقای دکتر فاطمی در حرم مطهر دعا نمودم و سپس تلگرافی به عنوان جناب آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر و آقای دکتر فاطمی مخابره و از انجام عمل وحشیانه اظهار تنفر و انزجار نمودم و …این پسر بچه پانزده ساله که روزانه مبلغی ناچیز دستمزد از دکان میخ فروشی دریافت می‌کرده که شاید مخارج روزانه‌اش را تکافو نمی‌نموده چگونه توانسته اسلحه‌ای را که قیمت زیادی دارد به طور قاچاق خریداری کند و در ثانی این طفل در کجا تیراندازی را تمرین نموده زیرا نشانه گرفتن کار مشکلی است و دیگر این‌که استاد او کی بوده پس معلوم است دست مرموزی در کار بوده که از صداقت و بی‌اطلاعی طفل استفاده کرده و او را آلت دست و مجری مقاصد شوم خود قرار داده اند.»
چهره دکتر حسین فاطمی- ابوالفضل حاج قربانعلی-ص ۲۹-۳۰
جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرهنگ غلامرضا نجاتی، ص ۹۱
شصت سال صبوری و شکوری، یزدی، جلد اول صفحه ۲۸۸
دكترحسين فاطمی: نوشته‌های مخفيگاه و زندان- هدايت متين دفتری، ص۲۷

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید