سه شعر از اکبر اکسیر

 

بهارالدین خرمشاهی

از قران به حقیقت رسید

از حقیقت به طنز

از طنز به حافظ شیراز

بعد نوشت: حافظ، حافظه‌ی ماست

و ما به احترام حافظ، کلاه از سر برداشتیم

تا حافظ به کله‌ی طاس ما بخندد

شما را نمی‌دانم،

در حافظه‌ی من هر چه هست”عنصری” است

به اضافه‌ی یک قاشق چای‌‌خوری چنگیزخان یوشیج

 

حکایت آب

از آفتب ابه آفتابه رسیدیم

از آب به فاضلاب

و آب که ابروی قبیله بود

صرف طهارت ما شد

حال در غیاب آب

شبکه‌ی یک، ماء‎الشعیر پخش می‌کند

پدر در تیمم است و نمی‌داند

دیگر سدی برای افتتاح نمانده است!

 

صرفه‌جویی

صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان

ما از درون زنگ زدیم!

یک قاشق چای‌یخوری چنگیزخانوشی!

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر فرانو ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید