منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

می‌گویند ۱۰۹

منتشرشده در می‌گویند | دیدگاه‌تان را بنویسید:

واژگان خانگی


یک شعر از: واهه آرمن

تفنگ‌ها

و جنگ‌افزارهای مدرن

به درد شعر نمی‌خورند

تیر هیچ‌کدام

هیچ‌وقت

به خطا نمی‌رود

شعر نوشتن
 
ماهی‌گیری در رودخانه است
 
با قلاب خالی
 
بی‌طعمه
 
 
 
 
یک شعر از: سریا داودی حموله
 

تاریکی

به رود کوچکی می ریزد

مثل بادها

که ما را به مقصد ما ترک می کنند!

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‌نامه ۱۱۷

منتشرشده در Uncategorized | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس‌های نادر

شماره‌ی ۲۴

منتشرشده در عکس‌های نادر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

جهان را به شاعران بسپارید

با سپاس از مهربانی‌های دوست عزیزم از ایران که این شعر گرامی را برایم فرستاد.

جهان را به شاعران بسپارید


محمدرضا عبدالملکیان

مطمئن باشید
کلمات را بیدار می‌کنند
و در کرت‌ها ٬ گل و گندم می‌کارند

جهان را به شاعران بسپارید
بیابان و باران
هردو خوشحال می‌شوند
هردو جوانه می‌زنند
از سرانگشت کودکان دبستانی

جهان را به شاعران بسپارید
مطمئن باشید سربازان ترانه می‌خوانند و
عاشق می‌شوند
و تفنگ‌ها سر بر قبضه می‌گذارند و
بیدار نمی‌شوند

جهان را به شاعران بسپارید
دیوارها فرو می‌ریزند و
مرزها رنگ می‌بازند
درختان به خیابان می‌آیند
در صف اتوبوس به شکوفه می‌نشینند
و پرندگان سوار می‌شوند و
به همه‌ی همشهریان
تخمه‌ی آفتابگردان تعارف می‌کنند

مگر همین را نمی‌خواستید؟
پس چرا بیهوده معطل مانده‌اید؟
از تامل و تردید دست بردارید
و جهان را به شاعران یسپارید

این قافیه‌های سرگردان
اگر سر از صندوق‌ها در نیاورند
پیر می‌شوند و پرنده نمی‌شوند
و جهان بی‌پرنده
جهنمی است که فقط شلیک می‌کند

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بلاهت و سوء نیت تجزیه طلبانه 


منوچهر برومند 

 

 من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم 
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال  
    
بنام پایندگی ایران زمین و سربلندی ملت ایران 

 

آنچه زیر عنوان منشور همبستگی منتشر شده، سندی است مبتنی بر بلاهت و وادادگی‌ی رضا پهلوی  و سوء نیت تجزیه‌طلبانه‌ی مهتدی و  دیگر عناصر تجزیه‌طلبی که او آن‌ها را نمایندگی می‌کند و با توافق‌شان این سند پیچیده در لایه‌های ایران برباد‌دهی تنظیم گشته است. با امضاءکنندگان  این منشور راهی اگر به جایی برده شود راه گسستگی یکپارچگی ایران زمین، خیانت به مبارزات حق‌طلبانه مردم، امحاء مقاصد آزادی‌خواهانه ملت ایران، پایمال کردن آرمان‌های ملی و حصول مقاصد تجزیه‌طلبانه ایران برباددهی است، که گلوبالیست‌های ایران‌ستیز در سر می‌پرورند. در توضیح این مقال پیش از آن‌که وارد اصل مطلب شوم و اشکالات مهم  بیانیه‌ی  همبستگی شهرت‌داران پنجگانه را برشمارم. لازمست یادآور شوم که عمده نگرانیم معطوف به تلاش‌های نامبارکی است که برای تجزیه ایران در دستور کار برخی از کشورهای منطقه قرار گرفته است و حضور نا خوشایند عبدالله مهتدی از پیشوایان تجزیه‌طلب و شیرین عبادی  از معاشران و حمایت‌کنندگان آن‌ها، در بین امضاءکنندگان این بیانیه بر این نگرانی می‌افزاید. و باتوجه به خلق و اقتراح واژه ملت‌ها در تقابل و تعارض با ملت ایران که در چند سال اخیر به کوشش پی‌گیر جمعی ماجراجو ورد زبان داعیه‌داران ظاهری فدرالیزم در ایران شده، بر وجهه‌ی منطقی این نگرانی از دیدگاه شخصی‌ام می‌افزاید. و اما اهم اشکالات مشهود به قرار زیر است: 

الف: عنوان انتخابی منشور  نادرست و نابجاست. معنی لغوی منشور بر حسب ضبط فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین و اقرب‌الموارد: به معنی فرمان و فرمان پادشاهی است. و به همین لحاظ این واژه حامل بار روانی نوعی القاء التزام و قبول و اطاعت به خواننده است. به نحوی که گویی از مصدر اعلای واجب‌الامری صادر گشته است. و حال آنکه پنج شهرت‌دار امضاءکننده به صرف چند راهپیمایی که به ابتکار شخصی و حمایت چند ارگان جهانی راه انداخته‌اند. حائز چنین صلاحیتی نیستند که بر بیانیه خود نام بی مورد منشور بگذارند. واگر قصد القاء التزام به قبول عام نداشته‌اند. از دقت نظر و حسن سلیقه انتخاب واژه‌ای درخورمانند (بیانیه) یا (تفاهم)  برخوردار نبوده‌اند. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طرح‌های مشترک هنرمندان پیشرو سرزمین‌مان

طرح‌های مشترک بیژن اسدی‌پور و پرویز شاپور

برای تماشای این انیمیشن جالب روی تصویر زیر را فشار دهید

 انیمیشن کار روح‌الله اکبریان از همکاران روزنامه توفیق در دوره سوم -با نام مستعار «جوجه کفتر»

طراح و مجسمه ساز و سازنده انیمیشن که هم اکنون سکن تهران است.

 


روح‌الله اکبریان

منتشرشده در ویدیو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نقش کرملین، در برپایی «فرقه دموکرات آذربایجان»۲

در بستر کتاب «فراز و فرود فرقه‌ی دموکرات آذربایجان»


احمد افرادی

  در دستور العمل دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی پیش‌بینی شده بود که گروه‌های مسلح از جدایی‌خواهان آذربایجان و طرفداران اتحاد شوروی تشکیل گردد و افراد با سلاح های ساخت خارج ( منظور سلاح های غیر از ساخت شوروی است) مجهز شوند. مسئولیت اجرای این بند از قرار صادره، به عهده ی میرجعفر باقراوف و بولگانین گذاشته شده بود. در پنج بند بعدی دستور العمل پولیت بورو، به مسائل فرهنگی پرداخت شده بود و در نهایت برای کمک مالی به جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان و نیز برای هزینه‌های انتخاباتی مجلس پانزدهم، تصمیم گرفته شده بود که بودجه ای به مبلغ یک میلیون روبل ( ۶۰۸۶۲۲۶ ریال) در اختیار کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان گذاشته شود.

آغاز دوباره ی فعالیت کرملین در تبریز

بیرون رانده شدن ارتش آلمان هیتلری از خاک شوروی و نزدیک شدن ارتش سرخ به مرزهای اروپای غربی، به تمایلات توسعه طلبانه ی اتحاد شوروی دامن زد، و « دست یابی به منابع سوخت ایران و خاور میانه، در مرکز سیاست کرملین قرار گرفت.»این تغییر سیاست موجب شد که از سال ۱۹۴۴، مفاد «کنفرانس تهران» در باره ایران، اعتبارش را از دست بدهد و جداسازی استان آذربایجان، مجدداً در دستور کار کرملین قرار گیرد.حکایت اینگونه آغاز شد:
انگلیسی ها ( در سال ۱۹۴۳) حدود ۱۰ ملیون بشکه نفت از مناطق جنوبی ایران استخراج می کنند. همین موضوع ، توجه شوروی ها را به منابع نفتی ایران جلب می کند.« در ماه ژوئن ۱۹۴۳ ( خرداد- تیر ۱۳۲۲ ) آندره اسمیرنوف، سفیر شوروی در تهران به میرجعفر باقر اوف پیشنهاد می‌کند که برای برآورد [میزان] ذخایر نفتی شمال ایران، چند نفر زمین شناس به آنجا اعزام شوند. دوم ژوئیه ۱۹۴۳ ( ۱۰ تیر ۱۳۲۲) بنا به دستور باقر اوف ، آ. ن. کارنیف، سر مهندس اداره ی تجسسات زمین شناسی ِ” شرکت آذنفت ” و ای . گ . حسین اوف، کارمند این اداره ،تحت عنوان مهندس ارتش سرخ به تهران اعزام شدند.»نتیجه ی بررسی های اولیه نشان می داد که ذخایر نفت آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و شمال خراسان ، چیزی از ذخایر نفت جنوب کم ندارد. در ربط با گزارش زمین شناسان ، سادچیکوف، رئیس شعبه ی خاور نزدیک کمیساریای امور خارجی شوروی ، برای نوشتن قرار داد نفتی، راهی تهران شد.
پیشتر گفتم که در آغاز سال ۱۹۴۴، اوضاع بین‌المللی و وضعیت ایران، سبب شد که آذربایجان ، بار دیگر، مورد توجه کرملین قرار گیرد و سیاست سابق، به گونه ای جدی پی گرفته شود. در ربط با سیاست جدید مسکو، در تاریخ ششم مارس ۱۹۴۴ ( پانزدهم اسفند ۱۳۲۲) شورای کمیسارهای اتحاد شوروی به ریاست مولوتوف تشکیل شد و در آن « توسعه ی کمک اقتصادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان جنوبی [ کذا] » ، مورد گفت و گو قرار گرفت و تصمیماتی به قرار زیر گرفته شد:
«۱– با در نظر گرفتن این که ساکنان آذربایجان جنوبی[ کذا] و اکثر اهالی مناطق تحت اشغال ارتش سرخ، آذربایجانی هستند، به منظور گسترش ارتباط با اهالی محل ، نیروهایی از جمهوری آذربایجان، ” در ترکیب ارتش سرخ” به آن جا اعزام شوند.۲- در تشکیلات نظامی، حداقل هفته‌ای سه شماره روزنامه به زبان آذربایجانی چاپ و در میان اهالی پخش شود.۳- در تبریز، اردبیل و سایر شهرهای آذربایجان، نمایندگان بازرگانی شوروی، آذربایجانی باشند. این کار به تدریج در سایر مؤسسات شوروی گسترش یابد.۴- در نمایندگی های سیاسی در پُست کنسول – معاون کنسول و دبیر کنسولگری- آذربایجانی ها گمارده شوند. این کار به ویژه در شهرهای تبریز و ماکو الزامی است.۵- در سفارت شوروی و نمایندگی بازرگانی در تهران نیز یک – دو نفر کارمند آذربایجانی مشغول کار شوند.۶- برای چاپ آثار نویسنگان و شعرای آذربایجانی، جهت توزیع در میان اهالی ، در شهر تبریز چاپخانه ای به نام تبریز تأسیس شود.۷- در ماه های مه – ژوئن ۱۹۴۴ برنامه‌های تٍئاتر و کنسرت توسط هنرمندان آذربایجان شوروی در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان جنوبی اجرا شوند، ۸-در تبریز یک دبستان ده کلاسه برای آموزش زبان به آذری تأسیس شود . زبان و ادبیات فارسی در این دبستان باید در ردیف دروس درجه ی دوم قرار گیرد . تحصیل در این دبستان رایگان باشد و آموزگارهای آن از آذربایجان شوروی آورده شوند. و … » ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در Uncategorized | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عادتِ این پشت‌ِسر نگهیدن

عادتِ این پشت‌ِسر نگهیدن؛ گفتگو با حافظ موسوی – آنوشا نیک‌سرشت

درباره‌ی دو گفتمان وطن و بی‌وطنی در شعر معاصر فارسی

مقدمه

آنچه انگیزه‌ی انجام این گفتگو شده است ایران است و، اگر سراغ مطالعه‌ی مفهوم «وطن» در شعر فارسی رفته‌ایم،‌ بی‌شک به‌خاطر آهن تفته‌ای‌ست که توی گودِ سینه‌مان مدام زبانه می‌کشد و در التهاب است و از این رو به مرورِ آنچه شعرمان در این مورد از سر گذرانده است اقدام کرده‌ایم. شاید یکی از صریح‌ترین سطرهایی که بتواند این احساس متناقض مازوخیستی را توجیه کند از زبان پژمان بختیاری سروده شده باشد که گفته است: «اگر ایران به‌جز ویران‌سرا نیست/ من این ویران‌سرا را دوست دارم» و ما عادت کرده‌ایم به مرور این تناقض‌های ناعادلانه.

از این بابت،‌ به همراهی حافظ موسوی از آنچه درباره‌ی وطن ایرانی در شعر معاصر فارسی آمده است گفتگو می‌کنیم. ‌قصد آن است که با اشاره به حوالی انقلاب مشروطه و شروع شکل‌گیری مفهوم وطن ایرانی به آنچه از پسِ آن در شعر فارسی رخ داد بپردازیم.

۱- آقای موسوی، همان‌طور که می‌دانید در این گفتگو قصد داریم با تأمل بیشتر روی مقوله‌ی «وطن ایرانی» در شعر معاصر فارسی تمرکز و درباره‌ی آن صحبت کنیم. در وهله‌ی اول، دوست دارم نظرتان را در مورد کلیت محور این گفتگو بدانم. «ایران» در معنای میهنی خود از کجای تاریخ وارد شعر و ادبیات شد و چگونه جایگاهی در کارنامه‌ی شعر فارسی دارد؟

پاسخ: برای پاسخ گفتن به این پرسشِ به ظاهر ساده ولی به واقع دشوار، ابتدا باید روشن کنیم که ما چه معنا و مفهومی از دوبخش پرسش شما، یعنی “وطن” و “ایران” در ذهن داریم. در اغلب واژه‌نامه‌ها ، مثلا در لغتنامه‌ی دهخدا و فرهنگ فارسی دکتر معین، وطن یا معادل فارسی آن “میهن” را این طور تعریف کرده‌اند: زادبوم، محل تولد و نشو نما، محل اقامت، جای باش … در این تعریف، عنصر اصلی‌ای که بر آن تأکید شده،”مکان” است؛ یعنی جایی که انسان در آن به دنیا آمده و بزرگ شده است. این تعریف یا معنا از وطن از آنجا که شاخصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی در آن دیده نشده است با درک و تصور امروزِ ما از مفهوم وطن و میهن خیلی فاصله دارد. مفهومی که ما از وطن در ذهن‌مان داریم عبارت از  قلمرو جغرافیایی معینی است که مردمانی با پیشینه‌ی تاریخی مشترک، اسطوره‌ها و فرهنگ مشترک به عنوان یک “ملت” در آن می‌زی‌اَند. این که عارف قزوینی می گوید: « اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، وقتی(زمانی) تصنیف وطنی ساخته‌ام که ایرانی از ده هزار نفر یک نفرش نمی‌دانست وطن یعنی چه. تنها تصور می‌کردند وطن شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاییده شده باشد»، به همین تفاوت در معنای وطن اشاره می کند. این تفاوت در دوره‌ی مشروطه وارد فرهنگ ما شده است. برای درک این تعریف جدید باید روی مفهوم “ملت” درنگ کنیم. ملت در فرهنگ قدیم ما به پیروان یک دین گفته می‌شد. وقتی حافظ می گوید “جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ” منظورش پیروان هفتاد و دو فرقه‌ی مذهبی است. یا وقتی که عراقی می گوید:” به کدام مذهب است این به کدام ملت است این/ که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی” منظورش از ملت، دین است؛ یعنی در کدام دین و مذهب چنین رسمی وجود دارد. در فرهنگ های قدیم و حتا جدید، برای”ملت” همین معنا را آورده‌اند. اما تعریف اکنونی ما از ملت در واقع ترجمه‌ی مفهوم nation است که از قرن هجدهم نوزدهم وارد فرهنگ غرب شده و به معنای یک قلمرو سیاسی مشخص است که دارای حدود و ثغور معینی است و یک دولت بر آن حکومت می‌کند و رابطه‌ی دولت-ملت در آن بر اساس یک قرارداد اجتماعی (قانون) تنظیم می شود. این تعریف از دولت و ملت، کمی پیش از مشروطیت وارد فرهنگ سیاسی ما شد و در دوره‌ی مشروطه تثبیت گردید.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مصاحبه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روایت یک فروپاشی

آخرین روایت سری مطالبی را که در هر شماره تحت عنوان روایت یک فروپاشی علل سقوط حکومت پهلوی از نظر شخصی که در آن نظام نقش داشته‌اند برای شما نقل می‌کنیم که امیدوارم چـیزی تازه از آن‌ها آموخته باشیم.

شماره هفتم




ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سرفصل‌هاى موسيقى ايران «نامه‌ی بیست و دوم»


هلن شوکتی
 در هر شماره به معرفی آلات،  نخبگان و دیگر مقولات مربوط به‌موسیقی ایرانی می‌پردازد که از نظرتان می‌گذرد.

فصل بیستم


هلن شوکتی

 

من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه گرم و سرخ

احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگ زای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین

احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین

                                              احمد شاملو

 
 
 
نوروز و بهار در آینهٔ موسیقی ایران
 

طبق احادیث باستانی، بدعت‌گذار جشن نوروزی پادشاه پیشدادی، مشهور به «جمشید جم» بوده است. 

پیروزی جمشید جم در جنگ با اهریمن که مصادف شد با اول فروردین‌ و شادمانی  اهورامزدا  از این پیروزی، به جمشید دستور می‌دهد که به شکرانه این پیروزی و روز خجسته!!! به اهالی موسیقی آموزش داده شود. به این ترتیب موبدان در معابد آتش افروختند و ضمن دم گرفتن یک سرود ضربی!! بهار پیروزی اهورامزدا بر اهریمن را بشارت داده‌اند و همچنین آمده است که از آن روز به بعد ایرانیان باستان با سوگ و سوگواری بیگانه بوده و تمام طول سال صدای ساز و دهل و پایکوبی و دست‌افشانی و رقص و آوازشان به آسمان هفتم می‌رسید.

حکیم ابوالقاسم فردوسی که در زمان جمشید جم می‌زیسته، ابیاتی سروده

سرسال نو، هرمز فرودین 

برآسوده از رنج تن، دل ز کین

بزرگان به شادی برآراستند

می و رود و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

به جا ماند از آن خسروان یادگار

 

در تاریخ باستانی ایران زمین، کمتر شاعری را می‌توان یافت که طبع خود را در سرایش و ستایش بهار نیازموده باشد.

اما نزدیک‌ترین شاعر روزگار ما که به فصل دلگشای بهار عنایت داشته محمد تقی بهار (که خود اسم  با مسمایی دارد) با تصنیفی بنام بهار دلکش است.

این تصنیف در مؤسسه خیریه‌ای که در سال ۱۲۹۴ برپا شده بود اجرا شد. آهنگ تصنیف بهار را دلکش در سال‌های‌ بعد با دو تنظیم جدید توسط فرامرز پایور و محمدرضا لطفی بازنویسی و بازخوانی شده و هر دو با آواز استاد مسلم‌موسیقی ایران استاد محمدرضا شجریان اجراء گردید. 

بهار دلکش رسید و دل بجا نباشد

از ان که دلبر دمی به فکر ما نباشد

در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن

که جنگ و کین با من حزین روا نیاشد………

  ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در سرفصل‌های موسیقی‌ی ایران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دستخط نیما یوشیج

منتشرشده در خط یک نشان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

حرف‌زدن به آهستگی

نگاهی به مجموعه داستان؛ «باد زن‌ها را می‌برد» ، نوشته حسن محمودی

حرف‌زدن به آهستگی

منصور یوسفی کیا

مجموعه داستان باد زن‌ها را می‌برد، شامل پانزده داستان کوتاه در ۲۰۰ صفحه است که نشر نیماژ چاپ دوم آن را امسال روانه بازار کتاب کرده است. در یک نگاه کلی به این مجموعه می‌توان گفت؛ داستان‌های مختلفی از نظر سبک ادبی و نگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی در کنار هم قرار گرفته‌اند. لذا طیف وسیعی از مخاطبین را راضی می‌کند.

حسن محمودی در این مجموعه، جهان داستانی‌اش را تثبیت کرده است. مؤلفه‌های جاندار و بی‌جانی را به کار می‌گمارد که در کارهای قبلی‌اش هم می‌توان ردشان را دید و به نظر می‌آید بعد از سال‌ها رنج نوشتن در آینده هم از این جهان داستانی و معنایی او خواهیم خواند و شنید. جهانی که در سال‌های نوجوانی شکل گرفته‌است و بیش از سه دهه است که با اوست. در کنار همه‌ی این خصوصیات منحصر به فردی که محمودی را شاخص کرده است در کارهایش، باید بی‌ادعایی حسن محمودی را در زبان و نثر داستان‌هایش مورد مداقه و بررسی قرار دارد. زبانی ساده و روان که در عین سادگی بسیار مناسب داستان‌هاست و از خصوصیت سهل و ممتنع نویسندگان پیشین ایران نشان‌ها دارد. زبانی که خاص و عام را راضی می‌کند و گویی اصلا در خیال‌بازهای زبانی و به رخ‌کشیدن سال‌ها تجربه نویسندگی در عنصر زبان نیست. با این وجود در این مجموعه محتوی و فرم در اولویت نوشتن هستند و نگاه به زبان، نگاهی متعادل است در ادبیت.

«بلوز آبی»، قصۀ گمنامی مجروحانی که دارند می‌میرند. با چشم راستی که تا نیمه باز می‌شود و انتظار می‌کشد. انتظار مادری با بلوز آبی. و مادرانی که روی پله‌های سنگی چشم به راه‌اند. مادران و فرزندان با چشم انتظاری می‌میرند و فرزندان گمنام می‌شوند. چرا که مادران‌شان پیش‌تر مرده‌اند. و پرستاری که با گسترش لکه‌ای در صورت مجروحان، انتظار مرگ را می‌کشد برای‌شان. همه منتظرند در بلوز آبی. داستانی به غایت موجز در برشی از لحظ‌ی مُردن مجروحی گمنام. در چند بُرش نمایشی که لحن مرگ و مردار را به خوبی بر داستان حاکم کرده است. لحنی که درد از آن می‌چکد.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد داستان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پدر چای ایران

محمد میرزا کاشف‌السلطنه

( پدر چای ایران )

 

آقا محمدخان قاجار قوانلو قاجار ملقب به کاشف‌السلطنه و مشهور به چایکار، دیپلمات، اصلاحگر، نویسنده، مشروطه خواه دوره قاجار و پهلوی بود. او نخستین کسی است که کشت چای را در ایران رواج داد و به همین دلیل «پدر چای ایران» خوانده می‌شود. 

تاریخ تولدش : ۲۱ مارس ۱۸۶۵، تربت حيدريه، ایران

 

فوت: ۲۰ آوریل ۱۹۲۹، لاهيجان، ایران

 

فرزندان: سه دختر و یک پسر

آموزش: مدرسه تاریخی دارالفنون، دانشگاه سوربن

آرامگاه: آرامگاه کاشف السلطنه لاهیجان

درگذشت: ۳۱ فروردین ۱۳۰۸ (۶۴ سال);کتل ملو، فارس

دیگر نام‌ش: چایکار

 

زندگینامه :

او فرزند ارشد اسدالله میرزا نایب‌الایاله بود و در اول فروردین ۱۲۴۴، مطابق با ۲۱ شوال ۱۲۸۲ در تربت حیدریه به دنیا آمد. مادرش جهان آرا خانم ملقب به عزیزالسلطنه، نخستین فرزند قهرمان میرزا، پسر عباس میرزا نایب‌السلطنه بود. اسدالله میرزا بعد از ۱۶ سال به خاطر قیام پدرش، سیف الملوک، و دستگیری و زندانی شدن او، مظنون واقع گردید و پس از انتقال به تهران در خانه‌ای در ارک، که در جوار گلخانه کاخ گلستان بود زندگی می‌کرد تا آن که درگذشت. از همین زمان محمد میرزا را به معلم سرخانه سپردند تا ادبیات فارسی و عربی را بیاموزد. پس از اتمام دروس سرخانه، آقا محمدخان وارد دارالفنون شد و به فراگرفتن زبان فرانسه و علوم متعارف آن زمان پرداخت .

در شانزده سالگی، وی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و دو سال به منشیگری میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، وزیر خارجه وقت، مشغول بود. بعد از دو سال منشیگری محمد میرزا با سمت دبیر دومی در سال ۱۲۹۸ قمری /۱۲۶۰ خورشیدی /۱۸۸۱ میلادی عازم پاریس شد. او فرصت را مغتنم شمرد و در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پس از اخذ پایان‌نامه لیسانس، یک سال نیز در رشته حقوق اداری درس خواند و در سال پنجم اقامت خود در پاریس، به رتبه نایب اولی سفارت ارتقا یافت. در سفر سوم ناصرالدین شاه به سال ۱۳۰۶ ق، وی به عنوان مترجم دکتر فوریه که تازه استخدام شده بود، برگزیده شد و پس از هشت سال اقامت و تحصیل و مأموریت، به ایران بازگشت. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز (مادران جهان)

از سری تصاویر «عکس مادران جهان» که مجموعه‌ی گویـــایی‌ست از سخت‌کـوشی‌ و عشق بی‌پایان مادران ملل مختلف به فرزندان‌شان و این‌که چگونه از کودکان خود حتی درعین انجام کارهای سخت روزانه پرستاری می‌کنند. این‌ عکس‌ها را که از صورت‌کتاب عزیزم «بیژن اسدی‌پور»وام گرفته‌ام در هر شماره برای‌تان می‌آورم. 

شماره ۱۴

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید: