صدای دفتر هنر(۱۶)

در هر شماره بخش‌های(TRAKS) مختلف صداهای دفتر هنر متعلق به دفاتری که به همراه CD آمده‌اند را در رسانه ارائه می‎کنیم.

با فشار روی 3 tofangdar 06-6 Audio Track می‌توانید به بخش ششم ( تقدیم‌نامه‌ی کتاب “هوای تازه” اثر احمد شاملو به پرویز شاپور، با صدای فریدون فرح‌اندوز و موسیقی‌ی میلاد کیائی ) توسط صدای دفترهنر ضمیمه‌ی شماره‌ی نوزدهم ويژه‌ی سه‌تفنگدار گوش دهید.

منتشرشده در صدای دفتر هنر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طنز و شوخ‌طبعی‌ی ملانصرالدین(۳۱)


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در ملانصرالدین | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نقاشی‌های جلیل ضیاپور


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در طرح‌‌ها و نقاشی‌ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نامه‌رسان عروسک‌ها

با تشکر از دوست‌مان گودرز گرمرودی برای ارسال این مطلب
.
 
«داستان از اين قرار است که يک روز کافکا در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه‌ای می‌افتد که داشت گريه می‌کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گريه‌ی دخترک را جويا می‌شود. دخترک همانطور که گريه می‌کرد پاسخ می‌‌دهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌‌دهد : «امان از اين حواس پرت! گم نشده! رفته مسافرت.» دخترک دست از گريه می‌‌کشد و بهت زده می‌پرسد : «از کجا ميدونی؟» کافکا می‌گويد: «برات نامه نوشته و نامه پيش منه.» دخترک ذوق زده از او می‌پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه . کافکا می‌گويد: «نه. تو خونه‌ست. فردا همينجا باش تا برات بيارمش».
کافکا به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتن ِنامه می‌شود. چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است! و اين نامه‌ نويسی از زبان ِعروسک را به مدت سه هفته ادامه می‌دهد؛ و دخترک در تمام اين مدت فکر می‌کرده آن نامه‌ها به راستی نوشته‌ی عروسکش هستند و در نهايت کافکا داستان نامه‌ها را با اين بهانه‌ی عروسک که «دارم عروسی می‌کنم» به پايان مي‌رساند.»*
اين؛ داستان کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است.
اينکه مردي مانند کافکا سه هفته‌اش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه‌ها را– به گفته‌ی همسرش دورا– با دقتي حتی بيشتر از کتاب‌ها و داستان‌هايش بنويسد؛ واقعا تأثيرگذار است;
 
«او واقعا باورش شده بود. اما باورپذيری بزرگترين دروغ هم, بستگي  به صداقتي دارد که به آن بيان می‌شود.- امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟ اين دوّمين سوال کليدی بود. و او(کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بي هيچ ترديدی گفت:- چون من نامه‌رسان عروسک‌ها هستم.»


منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شعر عِمران صلاحی با صدای ایرج زهری


شعرخوانی‌های اشعار شاعران ایرانی یکی از کارمایه‌های ايرج زهری، منتقد، مترجم، نمايشنامه‌نويس و مدرس تئاتر است که دیرزمانی‌ست او را به خود مشغول داشته است . در شماره‌های قبل اشعاری از شاعران مختلف را با صدای ایرج زهری شنیدیم. در این شماره شعری دیگر ازعمران صلاحی را با صدای این هنرمند گرامی برایتان می‎آوریم،

 

برای آشنایی بیش‌تر با ایرج زهری‌ به سایت شخصی‌ی او به نشانی‌ی زیر مراجعه کنید.

http://www.iradjzohari.epage.ir

Tscheh khub ast

منتشرشده در صدای شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با حمیدرضا اقبالدوست

راز بقا

 

نهنگ‌ها

ماهی‌های بزرگ را می‌خورند

ماهی‌های بزرگ کوچک‌ترها را

و باز

کوچک و کوچک‌تر

قانون طبیت است و

مشکلی نیست

کار وقتی گره می‌خورد

که نهنگ‌های محترم

دو قورت و نیم‌شان

هنوز باقی مانده است

پرواز

 

در شرکت ابریشم

پرواز پروانه‌ها

در نطفه سقط می‌شود

منتشرشده در دیدار با یک شاعر, شعر فرانو | ۱ دیدگاه

از پشت شیشه

من انار را دان نمی‌کردم. با چاقو پوست‌اش را خط می‌انداختم و با دست می‌شکستم که چهار پَرَش باز شود و دانه‌های سرخ و شفّاف‌اش از میان پرّه‌های نازک سپید، تورفته و برآمده، دهان تو را آب بیندازد.

با این حال، مدّت‌‌هاست لبخند می‌زنم. کدام زنی است که مردش را کنار دیگری ببیند و آشفته نشود. هنوز لبخند می‌زنم؛ به دخترمان که زانوهاش را توی بغل گرفته و خم شده روی شاهنامه و مردمک‌هاش همراه لحن خسته‌ی پدرت تاب می‌خورد، به مادرت که استکان چای را زیر بینی‌اش می‌گیرد و نگاه پُر افتخاری به تو می‌اندازد، حتّا به عروس تازه که ظرف شیرینی را روبه‌روی تو می‌گیرد. لبخند می‌زنی.

دود دور سرت پخش می‌شود. به دست‌ات نگاه می‌کنم و سیگاری که انگار تازه عادت کرده‌ای لای انگشت‌هات بگیری. می‌دانم صدام از پشت شیشه بیرون نمی‌رود، امّا آب دهان‌ام را قورت می‌دهم که سرفه نکنم. دود می‌آید جلوِی چشم‌ام را بگیرد. چرا لبخند زده‌ام؟ لحظه‌ای از دور نگاهم می‌کنی. خنده از روی لب‌ات محو می‌شود. بلند می‌شوی و به طرف‌ام می‌آیی. بی آن‌که کسی ببیند قاب عکس را روی میز می‌خوابانی.

صدای بریده‌ی دخترم در میان بیت‌های شاهنامه با صدای پدر یکی می‌شود. حالا فقط سیاهی می‌بینم؛ ولی همچنان مجبورم لبخند بزنم.

منتشرشده در داستان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

“پادکست شعروفون: صدای شعر ایران و جهان”


 لیلا فرجامی و مانا آقایی پایه‌گذاران سایت پادکست شعروفون

“پادکست شعروفون: صدای شعر ایران و جهان”، پادکستی‌ست مستقل و غیرانتفاعی که در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ توسط دو شاعر و مترجم ایرانی – مانا آقایی و لیلا فرجامی – پایه گذاری شده و هر دو هفته یکبار با برنامه‌ای جدید به زبان فارسی به روز می‌گردد.

پادکست شعروفون با هدف آشنا کردن مخاطبین با شعر ایران و جهان، معرفی استعدادهای جوان شعر ایران به شنوندگان و ایجاد پیوند عمیق‌تر و گسترده‌تر شاعران و نویسندگان ایرانی با ادبیات جهان از طریق ترجمه و معرفی آثار معاصر، راه اندازی شده و با هزینه و امکانات شخصی اداره می‌شود. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر کوتاه

 بجای شعر

از طرف مادر سرباز یکم

به آجودانی کل ارتش دنیا

عریضه‌ای نوشته‌ام:

 در شلوغ‌ترین میدان شهر

سال‌هاست دست‌های پسرم

بالاست!

**********

.

.

شاعر پير

از جواني سرود

عصايش جوانه زد !!!

***************

.

.

نمی‌دانم آخرین موشک‌هاشان را

که به آزمون بکشند

با هر پرتاب

چند کودک

پرنده خواهد شد!

منتشرشده در شعر دیگران | ۱ دیدگاه

با صدای حسین منزوی

کلیپ سه شنبه های اعتراض(آن هنگام / حسین منزوی)IRAN

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

belonging

پانزدهم:

عنوان belonging به معنای چیزها و شرایطی که به آن تعلق داریم برای بیان نوستالوژی‌ی غربت شعرای ایرانی‌ی خارج از ایران در مقابل longing به معنای چیزها و شرایطی که آرزومندیم بر کتابی که در صدد معرفی‌ی آن هستم توسط نویسنده استفاده شده است. belonging که به زبان انگلیسی نوشته شده مجموعه‌ای ‌است از اشعار شاعران ایرانی‌ی مقیم خارج از کشور توسط نیلوفر طالبی مترجم صاحب‌نام ساکن انگلستان تهیه، نوشته و ترجمه شده است که کاری‌ست قابل تأمل و خواندنی.

نیلوفر طالبی موسس بنگاه معتبر پروژه‌های ترجمه است و تاکنون چندین کار ترجمه انجام داده است که مطالعه‌ی کار حاضر او خبر از آگاهی‌ی او از شعر فارسی و نیز ترجمه‌ی انگلیسی‌ی بسیار دلپذیر شعر فارسی و نیز تنظیم و انتخاب آشنا دارد.

شعرای خارج از کشور در این کتاب به سه دوره‌ی شاعران نسل اول که بین سال‌های ۱۹۲۹ و ۱۹۴۵ به دنیا آمده‌اند شامل شاعرانی مثل نادر نادرپور، حسین افراسیابی، مینا اسدی، اسماعیل خویی و یداله رویایی- و شاعران نسل دوم که متولدین بین سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۶۰ شامل شاعران جوان‌تر مانند رضا فرمند، جمشید مشکانی‌، بهزاد کشمیری، مجید نفیسی، عباس صفاری است و شعرای نسل سوم که بعد از سال‌های ۱۹۶۰ تولد یافته و از نام‌هایی چون آنا آقایی، مریم هوله، زیبا کرباسی و ….گفته می‌شود تقسیم شده‌اند.

برای آشنایی شما با این اثر، اشعاری از زیبا کرباسی را در کنار ترجمه‌ی انگلیسی‌ی آن در این شماره برای شما می‌آوریم. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران, مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گروه رستاک – لو لاله (محلی بلوچی)

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

 

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صدای دفتر هنر(۱۵)

در هر شماره بخش‌های(TRAKS) مختلف صداهای دفتر هنر متعلق به دفاتری که به همراه CD آمده‌اند را در رسانه ارائه می‎کنیم.

با فشار روی 3 tofangdar05-5 Audio Track می‌توانید به بخش پنجم ( اجرای شعر اصغر واقدی برای بیژن اسدی‌پورتوسط تورج فرازمند و موسیقی‌ی فرهنگ شریف )توسط صدای دفترهنر ضمیمه‌ی شماره‌ی نوزدهم ويژه‌ی سه‌تفنگدار گوش دهید.

منتشرشده در صدای دفتر هنر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دنیا از ما چشم برنمی‌دارد

چند روز قبل دو شاعر جوان هموطن رضا بروسان و همسر او شاعره‌ی گرامی الهام اسلامی در برخورد یک کامیون با اتومبیل‌شان جهان شعر و ادب ایران را تنها گذاشتند. درگذشت این دوستان شاعر را به جامعه‌ی ادبی ایران و خانواده‌های‌شان  تسلیت می‌گوییم.

برای پاس‌داشت خاطره‌ی الهام و رضا بخشی از اشعار آن‌ها را در زیر می‌آوریم.

از: رضا برسان

آه
غربت با من همان کار را می‌کند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت

گاهی به آخرین پیراهنم فکر می‌کنم
که مرگ در آن رخ می‌دهد.

      ******

از: الهام اسلامی

می‌ترسم رویاهایم

به شاخه‌ها گیر کند

می‌ترسم بیدار شوم و ببینم

 زنی هستم در ایران

افسردگی‌ام طبیعی‌ست

اما کاری کن رضا جان که پاییز تمام شود

نمی‌دانم اگر مرگ بیاید

اول گلویم را می‌فشارد

یا دلم را

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | 2 دیدگاه