بایگانی دسته: شعر دیگران

شعری از نصرت رحمانی با دستخط شاعر

دستخط نصرت رحمانی از: مجله مجازی عصر نو   تازه چه شعری سروده‌ای که برآرد، غم‎ام ز دل و مرهمی بر آن بگذارد؟ تازه چه دارم؟ دلی که گر بپذیری، آرزویت را به دست باد سپارد! تازه چه دارم؟ دو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خط یک نشان, شعر دیگران | دیدگاه‌ها برای شعری از نصرت رحمانی با دستخط شاعر بسته هستند

شعری از احمد شاملو با دستخط شاعر

  سراسر روز  پیرزنانی غیر جدّی مهربان و خنده بر لب از مقابل خوابگاه من گذشتند نیمه‌شب صدای قاشقکی برخاست از خیالم گذشت که پیرزنان به پایکوبی برخاسته‌اند صبح پرستار خبر داد که بیمار اتاق مجاورمرده است پاریس بیمارستان لاری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خط یک نشان, شعر دیگران | دیدگاه‌ها برای شعری از احمد شاملو با دستخط شاعر بسته هستند

صورت‌نامه

شماره ۱۵ شعر زیر از نسیم شمال را به مناسبت طرح چهره‌ی او توسط بیژن اسدی‌پور عزیز، برای‌تان می‌آوریم.  ای فرنگی ما مسلمانیم جنّت مال ماست در قیامت حور و غلمان٬ ناز و نعمت مال ماست ای فرنگی اتفاق و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران, صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر از جهانگیر صداقت‌فر

  گدازنده در سوز ِ ندامت دریغا، چه مهرگونه دمیدم ز تارکِ شب‌هاتان                                          آن همه سال‌های کبیسه چه عبث ز هرم ِ عاطفه مرهم شدم                                        جراحتِ  دل‌‌هاتان را در آن همه فصل‌های زمهریر – داغ ِ دلم،           این زمان … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

تولد فروغ فرخ‌زاد

هشتم دی ماه برابرست با تولد فروغ فرخ‌زاد شاعر گرامی‌ی سرزمین‌مان. ضمن تبریک این روز به هموطنان عزیز، شعر مرثیه از شاملوی بزرگ در سوگ فروغ را برای‌تان می‌آوریم.     . . مرثيه به جست و جوی تو بر درگاه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با “سایه”

از: رضا مقصدی   “سایه ” ، این روزها در امریکاست ودر شهرهای گوناگون ِ آن  با دوستان وُ دوستدارانش، شعر وُ حرفهای دلش را صمیمانه  در میان می‌نهد. جایش اینجا، در کنار دلم خالی ست. پنحره را به روی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شعر_نامه ۱۴

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

تا آبکنار تو

برای بیژن اسدی‌پور ……………………. به زاد روزت تا تو آمده بود ساقی و یک پا یش را که توی قایق گذاشت یادش رفت پا ی دیگرش را کجا بگذارد و چنگرها از پا ی بوته‌های تا لا ب  آسیمه سر پریدند تا آبکنار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر از هوشنگ رئوف

آینه روز به روز پیر تر می‌شود و من هنوز نتوانسته‌ام قصه‌ای از خنده‌های انار را تعریف کنم قرار بود تمام ابرها در چشمانم جمع شوند تا به آبیاری انارستان بروم و برای رودخانه‌ای که تشنه روی قلوه سنگ‌ها افتاده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

انتحار

رهنورد خسته لختی بر ستیغ صخره‌یی در انحنا‌ی جاده استاد، دست خود را سایبان کرد و به چشم‌انداز پیشاروی خیره شد با بغض‌دردی در گلوگاهش: زندگی‌ تا دور دید جلگه‌ها و تپه‌ها می‌‌رفت آسمان در نیلی خود غرق لذت بود

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سنگ آفتاب ۹

بخش پایانی

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دو شعر از هوشنگ رئوف

از عزیزهمیشه‌ی من هوشنگ رئوف، لر مهربان خرم‌آبادی‌ که چون کوه‌های سرفراز دیارمان می‌بالد. ۱ خاک را به هم زدی و باغچه را پراز پیاز نرگس کردی و بی‌گاه به سفر همیشه‌ی خاک رفتی حالا باغچه پر شده از بوته‌های … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | 3 دیدگاه

یک شعر از ناصر حامدی‬

مادر بزرگ عاشق پرتقال بود‬ ‫ خدا رحمت‌اش کند‬ ‫ روزگار پوست‌اش را کند.‬ ‫ بوی پرتقال تازه می‌آید‬ ‫ نکند پدر بزرگ دوباره عاشق شده باشد!‬ از: نشریه دادگر شماره‌ی ۲۷

منتشرشده در شعر دیگران | 2 دیدگاه

سنگ آفتاب ۸

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر کوتاه از هومن هویدا

 خودم هم راضی نیستم ولی پس از مرگم زحمت تابوتم به دوش شما می‌افتد ۲ پیش از تو ویرانه‌ای بودم پس از تو نیز خانه‌ی جغدم

منتشرشده در شعر دیگران | ۱ دیدگاه

سنگ آفتاب ۷

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید: