کاری به مزخرفات چهار آدم سوسول و مزخرف ندارم که وقتی عزیزی میمیرد، وقتی چهرهای جمعی که جزو پارههای خاطرات جمعی و عاطفی و هنر و فرهنگ ماست، در میگذرد، و بسیاری در سوگ او نکتهای یا نکاتی و یا پیام کوتاه و بلند مینویسند، سر و کلهشان پیدا میشود و چرند میگویند و میگویند چرا الان نوشتید و چرا دیروز ننوشتید و چرا این و چرا آن! به شما چه مربوط؟! مگر شما کی هستید و در چه جایگاه و چه مقامی هستید که نمیتوانید سخنی را که از سر سوز و یا اضطراب و خرابی حال دیگران از رفتن فلان چهره باعث شده مطلبی بنویسند را زیر سوال میبرید و پاچه میگیرید! به شما چه ربطی دارد؟!!
این را همین ابتدای کار روشن کنید و مقام و جایگاه و وزن خودتان را تعریف کنید تا بدانیم اصولن شما کی هستید و آیا چنین اجازهای و مجوزی را به دلیل وزن و اعتبارتان! دارید که به دیگران گیر بدهید یا ندارید؟!
دو؛ اینکه هر روزمان دارد با خبر مرگ شروع میشود. حساب از دست در رفته. واقعن دیگر نمیتوان یک حساب و کتاب دقیق کرد که کسی از قلم نیفتد. به شکل زننده و توهینآمیزی مرگ دارد همه را درو میکند. دیگر حساب سال و ماه نیست. حساب هیچ دهه و سدهای نیست. گزینش مرگ فراگسترده شده. چه شمس باشد که دههی چهلی بود و چه محمدعلی و جورکش که اواخر دهه ی ۲۰ به دنیا آمده بودند یا چه علی کریمی کلایه که متولد ۵۸ بود. آمار از دستمان در رفته. امان نمیدهد لاکردار!