ای آتش ِ گداخته ! ای کرد !


رضا مقصدی

از کردستان دلم:برای فرزاد کمانگر


زیبایی ِ ترانه‌ی جاری !
این شعر را برای تو می‌گویم
**



دیشب شکوه ِ عاطفه‌ات را گریستم.
با جان ِ شاعرانه‌ترین لحظه‌های تو
تا اوج ِ عاشقانه‌ترین واژه، زیستم.





وقتی که در برابر ِ فریاد ِ بامداد
چشم تو از سپیده، سخن گفت
دیدم چه عاشقانه، چه زیبا
خورشید را به شانه‌ی فردا گذاشتی.




شادابی ِ شقایق ِ عاشق !
این شعر را برای تو می‌گویم
با یک مداد ِ تلخ ِ تپنده
با یک مداد ِ درد که می‌گوید:




از سینه‌ی صمیمی ِ لاهیجان
تا گریه‌ی ستاره‌ی کردستان
تنها
یک
آه
فاصله‌ست.




ای آتش ِ گداخته ! ای کرد !
میراث دار ِ شعله‌ور ِ شور ِ سربلند !




من گیلکم
بوی بهار نارنج
در لابلای واژه‌ی سبزم چکیده است.
آنسان که در ترانه‌ات ، چشم ِ زمانه‌ام
زیبا تر از صدای تو شعری ندیده است.
بگذار از طراوت ِ سبزینه‌های چای
در جان ِ بیقرار وُ دلِ ِ چاک چاک ما
یک شاخه گل به نام تو بگذاریم.
بگذار “عشق” را
در آخر ِ کلام ِ تو بگذاریم.

کلن ۲۲ اردیبهشت ۸۹

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید