واژگان خانگی

شاعران این شماره: مریم اسحاقی، مریم بالنگی، سیمین بهبهانی، ناهید عرجونی، حبیب شوکتی، م  روان‌شید، منصور خورشیدی

_____________________________

مریم اسحاقی
یک شعر از: مریم اسحاقی

امروز هم
رو به‌راهم
رو
به
راهی
که از تو دورم می‌کند.

 

 

مریم بالنگی
یک شعر: مریم بالنگی

 

گفت برسر موضعی هنوز مریم؟
پیراهنم را در آوردم
روی چشم‌هایش بستم
گفتم شروع کن
داشتم به خودم جواب می‌دادم
صفورا دستش را
روی پیشانی‌ام گذاشت
وگفت واقعیت هرگز نجات دهنده نبوده است
لبم را روی سینه چپ‌اش گذاشتم
گفتم بدنت جامعه‌ای‌ست سالم
اعتصاب می‌شکند
شروع کن
یک دفعه ژنرال نعره زد
شلیک کن بی‌پدر
زدم زیر گریه
زیر گریه مردم
تنم چریک کوچکی بود
که دلش نمی‌خواست توی تخت‌اش جان بدهد.

 

سیمین بهبهانی
یک شعر از:سیمین بهبهانی

 

گفتا که می‌بوسم تو را گفتم تمنا می‌کنم
گفتا اگر بیند کسی گفتم که حاشا می‌کنم
گفتا ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری او را ز سر وا می‌کنم
گفتا که تلخی‌های می گر نا گوار افتد ترا
گفتم که با نوش لبم آنرا گوارا می‌کنم
گفتا چه می‌بینی بگو در چشم چون آیینه‌ام
گفتم که من خودرا در آن عریان تماشا می‌کنم
گفتا که از بی‌طاقتی دل قصد یغما می‌کند
گفتم که با یغماگران باری مدارا می‌کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می‌کنم

 

 ناهید عرجونی3
یک شعر:از ناهید عرجونی

……………………………………. از: صورتکتاب شاعر

 

پرم از حرف‌هایی که

               تن به سانسور نمی‌دهند

                          می‌ترسم از خودم!!!!

 

 

عکس 8 
یک شعر: حبیب شوکتی

 

خسرونامه

شاعران خروسک گرفته‌اند

بعضی‌ خاموش‌اند

بعضی دنبال مرغ همسایه

شعرهای عاشقانه می‌نویسند

********

آقای اورژانس

پیش از آن‎که عطار از نیشابور برسد

برای این شاعران عزیز

یک لیوان شعر داغ بیاورید.

 

 …………………….

م روانشید
یک شعر از: م. روان‌شید

(گمنام)

عابران
فروشندگان دوره‌گرد
بازنشستگان
سنگ‌تراشان
فراموشکاران
و دندانسازان دست تکان می‎دهند
دستی برای دستی که
از چادر کامیون بیرون مانده
گلاب‌فروش گورستان
دستی را که برف
در راهبندان پوشانده بود
گلاب می‌پاشد
مأمور ثبت اموات
شماره‌ای از مچ دست می‌آویزد
هیچ کس نمی‌داند
این دست از آنِ کیست
عاشق
دیوانه
کاسب
رباخوار
یا
شاعری که موهایش را شانه نمی‌زد

 

 …………………….

منصور خورشیدی2 
یک شعر از: منصور خورشیدی

غم انگیزترین لحظهٔ طنین ِ درد
در صورت ِ ساکت،
سقوط ِ ستاره در آب است،
حضور تو در کدام آینه معنا می‌شود؟
وقت آن نیست که گل‌های خُفته در دامن ِ دشت،
ارتفاع آسمان را درهم بریزند؟
___

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید