رستاخیز
من تمامیی مردگان بودم:
مردهی پرندگانی که میخوانند
و خاموشاند،
مردهی زیباترین ِ جانوران
بر خاک و در آب،
از بد و خوب.
من آنجا بودم
در گذشته
بیسرود._
با من رازی نبود
نه تبسمی
نه حسرتی.
به مهر
……….مرا
……………..بیگاه
…………………در خواب دیدی
و با تو
بیدار شدم.
۱۹ مرداد ۱۳۵۹