از اصلان قزللو
با یاد منصور خورشیدی
عطر سریع نور
از تپش میدانچههاي مدور
زیباتر از عزیمت تن
روی تابوت گریزان وقت
آهسته فرود میآید
و ماه نهفتهی رگها
پناهی در هوای هیچ میجوید
طنین حس با سکوت طبیعت
آمیخته میشود
آنگاه ستارهای ازدور
در اضطراب دقایق
نور به فکرهای پراکنده
میریزد.
در بند آغازین کلام ، تصویرهایی به مخاطب ارائه میشود . علاوه بر حسآمیزی نور با عطر که ذهن را به گل میرساند ، نور از تپش میدانچههای منور پرمیگیرد و فرود میآید . در همین بخش اگر دقت کنیم، نور با فرود آمدنش، انگار پرندهایست یا چیزی که بشود صفت فرود آمدن را به آن داد. اینجا حتا تصویرسازی هم به مخاطب واگذار میشود و این باز بودن ایماژ است. رهاسازی شعر برای بازخوانیهای متعدد و تکثر معنایی و ایماژی.
عطر سریع نور
از تپش میدانچههاي مدور
زیباتر از عزیمت تن
روی تابوت گریزان وقت
آهسته فرود میآید.
در همینجا، عزیمت تن بر تابوت وقت، انگاشته شده و با فرود نور مقایسه شده است و دومی بر اولی برتری دارد.
“تابوت وقت “یک تشبیه فشرده است. و به درستی صفت گریزانی به آن داده شده است. وقت قابل مهار نیست. چه تن بر آن تشییع شود ، چه نور! اما زیباست. در حقیقت سه عنصر “تن” و “نور” و “وقت” که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، به تصویر کشیده است. نگاهی تازه به انسان و جهان.