شعر باباچاهی پايبندی به برخی سنت‌های مشترک است

«خيلی پيش‌تر سيد علی صالحی به شعر گفتار روی نموده»


علی‌رضا پنجه‌ای

در بخش نخســت از گفت وگوی علی‌رضا پنجه‌ای که در صفحه پيشــين ادبيــات روزنامه آرمان به چاپ رسيد، جريان‌های شعر در دهه‌های ۴۰ تا ۷۰ و برخی ويژگی های آن اشــاره شــد: «شــعر ما در دهه ۴۰ در کنار چهره‌شــدن بزرگان شعر، شعر حجم و موج نو وشعر ديگر را با خيل شاعران بزرگ و مدرنش  شعر مــا افزود که برآيند چاپ آثار و آرايش آن ذهن و زبان شــعر امروز ما را پی‌انگيخت. شعر دهه ۶۰ هم شعر دوره گذار بود از شــعری با آن همه تجربه‌های متنوع زيبايی شناسانی شعر رايج زمان، شعر مدرن و پيشرو و البته در مقابل شعر سياسی و آرمانی. در دهه ۶۰ شعر ما مشغول سبک سنگين گذشته بود و برنامه‌ريزی برای شعر سال های دهه ۷۰». در بخش دوم اما بيش‌تر از شعر دهه هفتاد پرسيده‌ايم که خواهيد خواند:

بخش پایانی:   محمد مهدی‌پور 

ما در نيمه اول دهه هفتاد با شعرهای شاعرانی همچــون رضا چايچــی (بی چتر بــی چراغ)، کورش همه‌خانی (ســکوت با نگاه شــما فرو می‌ريزد)، ضياءالدين خالقی و… روبه رو هستيم.
آيا شعر اين شــاعران در حوزه شعر دهه هفتاد صورت‌بندی می‌شود؟
اين‌هــا به همــان اندازه ديگرانی که نــام برديد اثر چاپ کردند. حالا يکی کم‌تر و يکی بيش‌تر. اما چون
وجه درويش‌خصالی‌شان بيش‌تر بود، کم‌تر مطرح شدند وگرنه عرض کــردم؛ اين قطار بــا کوپه‌های عديده و مسلسل‌گونه در حرکت بوده است. بسا کسانی که در محافل استان ها مطرح شدند و کم‌تر رسانه‌های مرکز
سراغ‌شان رفته‌اند. ببينيد با آدمی مانند ضيايی که چند کتاب متفاوت شعر اشيا چاپ کرده کلی مصاحبه و نقد
می‌شــود اما در کارگاه خانه فرهنگ خودمان بسياری از علاقه‌مندان به شــعر او را نمی‌شــناختند يا م. مويد
را، مهدی ريحانی، يا جوزی که در جوانی شــروع کرد به خط زدن و ويرگول گذاشــتن کنار لبخند و صورت معشوق و بسی از او تقليد کردند حتی بزرگان! و البته بين جان وجانان يکی را انتخاب کرد و مدت‌هاست که خود را از شــعرگفتن دور داشته است و سلحشور که در حلقه شــاعران گيلانی هنوز به جســت وجوی زندگی و شعر به تهران نرفته بود و هنوز در هوای شعرحلقه رشت نفس می‌کشيد و لابه لای شعرش می‌شد به تاثير از ذهن و زبان رگه‌های شــعر زاد بومی رسيد.
سلحشور جايزه نخستين کتاب شعر کارنامه را گرفت، البتــه صديق هم همراه چند تن ديگــر خود را به اين
جايزه رساند. نجدی اما برای يوزپلنگانش در داستان جايزه گردون گرفته بود و هنوز در محافل شعری گيلان و البته نشــرياتش مطرح بود. اما گفته باشم به صرف وجه معلمی شعر و اين شعر و آن نظريه من نمی‌توان شعر يک دوره را در مونوپل خود دانست. اين مناسبات بيمارگون يکی‌اش به سبب نقاط تاريک بررسی تحليلی شعر ما در تمام دوره‌هايش است.
از آنجــا کــه در نيمه اول دهه هفتاد شــعر شاعران زن دهه هفتاد در شعر شاعرانی مانند: شيوا ارســطويی، نازنين نظام‌شــهيدی، اعظم شاه‌بداغی و..ظهور می‌کند.از اين رو می‌خواهم در مورد جايگاه شعر زنان در دهه هفتاد برايمان صحبت کنيد.
اشــاره شما به چند اســم، البته می تواند حق برخی را ضايــع کنــد خاصه از اول مصاحبه چنيــن رويه رخ
در رخــی پيــش گرفته شــده و من اصلا با اين شــيوه مخالفــم، ولی به احترام ديدگاه‌تــان که لابد لااقل برای شما کسانی اين اســامی را بولد کرده‌اند پاسخ می‌دهم.
ايــن عزيزان فقط نبودند، شــما شــعر ســال‌های ۷۰ رابدون نام بردن از ساری، گراناز موسوی، رويا تفتی، آزيتا قهرمان، نسرين جافری و … با پوزش از ارجمندانی که در ايــن کوتاه دم در حافظه نــدارم اما روی نام يکايک‌شــان صحه می‌گذارم نمی‌توانيد به نقد بکشــيد. حتی جوان‌ترهای ســال‌های شــعری دهه ۷۰ با بد و خوب‌شــان و هر يک چه با ۵۰ ســهم چه يک ســهم در اين روند تاثير گذاشــته‌اند . در چنين مواقعی حق، چه بسا کســی که از خيلی از اين نام‌های شــما و من برحق‌تر باشــد اما چون در روح مصاحبه ماهيتا پژوهش نيست که دقيق و مستند صحبت کند و به جنبه برانگيزانندگی برای تامل و تفحص بيشتر بسنده می‌شود، ممکن است همين کاستی شائبه ايجاد کند و برخی را که حق کم‌تری دارند به واسطه فعاليت بيش‌تر رسانه‌ای، چه بسا بيش از سهم‌شان در جريان ســازی شعر مطرح شوند که البته همين‌جا گفته باشــم نام بردن يا مصاحبه بيش‌تر کردن باکســی دال بر نخبگی‌اش نيست؛ بلکه نشان بضاعت و ميزان آشنايی مصاحبه‌کننده‌ها با اشخاص دارد و لا غير.
مطمئنا همه اين دوستان که شما ذکر کردي شاعران تاثيرگذاری بوده‌اند و بنده هم با همه اين دوستان آشنايی کامل دارم واين‌که اگر اسم کسی در جريان ســوالات ذکر شد يا کسی از قلم افتاد تعمدی در کار نبوده است چون امکان ذکر اسم تک تک افراد در سوالات امکان پذير نيست و روند مصاحبه هم به همين گونه است وهيچ جانبداری خاصی از شخص يا گروهی مطرح نيست.
 منظور من هم همين بود که اين بيشــتر به خاطر بضاعت مصاحبه اســت که امکان آوردن اســم تمام افــراد در آن نيست.
اگر اجازه بفرماييد به شــعر دهه ۷۰ در نيمه دوم دهه مذکــور بپردازيم. بنابراين اگر ممکن اســت در باره شعرهای شاعرانی مانند: محمد آزرم، علی قنبری، بهزاد خواجات و ..که به طورکلی شعرهای شاعران مذکور در نيمه دوم دهه هفتاد مورد توجه قرار گرفت، صحبت کنيد.
درست است ما قاسم آهنين جان را هم از جنوب داشــتيم،علی آمخته‌نژاد هم بود، بعدها موسی بندری
هم که چند کار درخشــانش را به من سپرد و من پس از يک آشــنايی حضوری با او در سال ۷۵ در رشت و شنيدن شعرهايش دريافتم که همه شعر اين مرز وبوم نزد ما نيســت من شعرهايش را در مجله گيلان‌زمين
چاپ کردم و افتخار هم می‌کنم، نامش بيش‌تر سر زبان‌ها افتاد. چنان‌که افتخار می‌کنم به انتخاب شــعر نام تمام‌ مردگان يحيی‌ست بهترين اثر شاعر نامدار منظومه‌ها ســپانلودر زمان جنگ که همراه با مصاحبه‌ای در ويژه هنرو ادبيــات کادح چاپ کردم. آن موقع اينترنت نبود و بايد برای طرح پرسش‌هايت کلی کتاب و نوشته در باره آن شاعر می‌خواندی و آگاهی از چند و چون يک شاعر زحمت بسيار داشت.! من پس از شماره اول ويژه هنرو ادبيات کادح به عنوان سردبير ديگر نبودم و ويژه‌ها با سرپرستی صالح‌پور و زير نظر شورای نويسندگان که من و صالح‌پور و بهزاد عشــقی در می‌آمد هر يک هم مسئول مستقيم سرويس‌های  تخصصی خود بوديم. در خانه هم تلفن نداشــتم، برای صحبت با او در باره مصاحبه زنده ياد صالح‌پور گفتم به او زنگ زد و البته يک پرسش هم او افزود که چرا در فيلم شناسايی بازی کرده است؟ ببينيد اين که يکی برای نمونه هر ماه چند اثــرش در هميــن روزنامه آرمان چاپ شــود و چون آرمان پر مخاطب اســت پس نتيجه بگيريم که طرف نخبه است. نه اين طور نيست؛ برای نمونه اگر نام من در انتخاب کتاب شعر توسط مجله تجربه نيست شما نبايد فکر کنيد پنجه‌ای را به حساب نياورده‌اند، نه از
من خواســتند، اما من طی يادداشتی برای مجله تجربه نوشتم که چرا در انتخاب کتاب شعر سال جديد شرکت نمی‌کنم. چون نمی‌شد در اين انتخاب داور خوبی بود، چون داوران به همه کتاب‌های منتشــر شده دسترسی نداشتند چون در قاعده توافق نبود. من رای ندادم تا در بی‌عدالتی جای نگيرم.
نظرتان درباره جريان موسوم به غزل پست مــدرن که توســط افــرادی نظير: ســيد مهدی موسوی،هادی خوانساری،محمد سعيد ميرزايی و. ..دردهه ۷۰ پيش کشيده شد؛ که به نظر می‌رسد نه تنها ريشه در شعر پست مدرن فارسی نداشت بلکه ريشه در شــعر مدرن فارسی هم نداشت و حتی با شــعر کلاسيک فارسی هم نسبتی بر نمی‌ساخت و بدين سبب جريانی فاقد هويت ادبی و هنری محسوب می‌شود چيست؟
تلاش بــرای نو شــدن ســتودنی اســت،هرچند نمونه‌های مردمی و پابليکی مانند بهبهانی و يا بهمنی
يا جوان‌ترهای مورد نظر شــما، اما من پس از انقلاب نيما، روی آوردن به هر نوع قالب گذشته با هر گرايش و محتوايی را مانند شــنا در دريا و سپس در استخری شيک! می‌دانم. چه قهرمان‌های شنايی در دريای کاسپين غرق شــده‌اند چرا که شنا در دريا با استخر از زمين تا آسمان توفير دارد. که هر چند عکس دريا بر ديواره‌اش به صورت دکور باشد و بتوان در عکس طوری وانمود کرد که کنار دريا هســتی و پاهايت توی درياست! درباره غزليات خانم بهبهانی هم من در ۳۰ ســالگی درمصاحبه‌ام با صفحه ادبيات  کادح توسط بهزاد عشقی چنين نظری ارائه داده‌ام.

در مورد کارکرد نظريه و نقد ادبی در شــعر دهه ۷۰ چه نظری داريد؟
يکی از آســيب‌شناسی‌ها، عزم شاعران برای اين بود که بر اســاس تئوری شــعر بگوينــد .اصلا جانم
براي‌تان بگويد: در ســال‌های شــعری دهه ۷۰ بيش از شــعر، نظريه تاخت بر داشــته بود و شــاعران نوآمده دغدغه‌شان گوی سبقت بردن از هم در تئوری خوانی بود و جالب آن‌که نوشته‌هاشان هم متاثر از زبان ترجمه برای بيان ناگزير برخی مفاهيم نارسا بود و از جوهره فارسی‌نويسی بسيار دور مانده بود.
نظرتــان در مــورد ارتباط شــعر دهه ۷۰ با نظريات نيما يوشــيج درباره شــعر و شاعری چيست؟
نيما اما معلم بزرگ شــعر زمانه ماست، من نظرات نيما را برجسته‌تر می‌بينم، و او را منبع الهام هر جريان
نويی در شعر می‌دانم. البته بافت سنتی جامعه و شعر ما اجازه نمی‌داد نيما شعر را آن طور که دريافته دگرگون کند، نيما بســيار زود فهميــد بايد با اعتــدال انقلاب شعری‌اش را پيش ببرد.
و رابطه شعر دهه شصت و شعر دهه هفتاد چيست؟
همان طور که گفتم شعر ســال‌های ۶۰ شعر دوره گذار اســت و خاصيت اين دوره انتقالی است. بدون سال‌های‌ دهه ۶۰ فکر شعر سال‌های دهه ۷۰ را از ذهن‌تان بيرون کنيد.توضيح بیش‌تر را در اين خصوص  را به پاسخ بالا ارجاع می دهم.
به نظــر می‌رســد برخی شــاعران دهه ۶۰ مثل ســيد علــی صالحی، مســعود احمدی و شــمس لنگرودی نسبت به شــعر دهه ۷۰ نظر موافقی ندارند و به بســياری از پيشــنهادهای شــعر دهه هفتاد توجه نمی‌کنند و از آن‌ها سود نمی‌برند با اين حال شــعر دهه ۷۰ در دهه ۸۰ (به ويژه در نيمه اول دهه مذکور) در شــعرهای شــاعرانی مثل ناصر پيرزاد، کوروش کرم پور، محمــد آشــور و… ادامــه می‌يابد و بــه امروز (شــعر دهه نود) وصل می‌شــود. با اين همه به نظر شــما چرا برخی شاعران دهه شصتی مثل  شــمس لنگرودی، حافظ موســوی و شاعران دنباله رو دهه ۸۰ مانند گروس عبدالملکيان، مهدی مظفری ســاوجی، داريوش معمار و… از شعر دهه هفتاد بهره نمی‌برند؟
من چنيــن اعتقادی ندارم. اين مطلق‌انديشــی از کجا آمده اســت؟ نظر مگر می‌شــود نداشــته باشند؟ منتها نظرشــان با برخی نوآمدگان يکی نيســت. البته اگر شاعری از شــعر دوره‌ای الهام نمی‌گيرد و از شعر دوره‌ای ديگر اشــکالی ندارد. در شــعر بايــد به دنبال گونه‌های متفاوت باشيم و اجازه دهيم هر ژانری مطرح شود چرا شــاخصه‌های عالی‌اش جذب و زوائدش دفع شدنی اســت. درمســعود احمدی من دغدغه‌های البته نه ژورناليســتی که جريان‌های ديگر شــعری که در سال‌های ۷۰ مرســوم بود را ديده‌ام. مصاحبه‌ها و همچنين ميزگردهايی هم در نشرياتی که دبير شعرشان بود. رفتار ديگری هم با اشيا دارد که ژانرش را از ايرج ضيايی جدا می‌کند. راستی چرا سراغ شاعر شعر اشياء ايرج ضيايی کسی نمی‌رود تاثير او بر شعر ما از دهه ۷۰ با انتشار حرکت ناگهانی اشياء غير قابل انکار است. کتاب اخيرشان هم «اين پرنده ازدوره سلجوقيان آمده است» نيزفضا و روح سفرنامه‌نويسی را به شعر ما پيشنهاد داده و توسط نشر چشمه منتشر شده است. البته شمس به شعر تصويرگرای عاشقانه که از ارائه‌های ساده‌تر بهره می‌برد ســوق می‌يابد و خيلی پيش‌تر از او سيد علی صالحی به شعر گفتار روی نموده که برپاشنه ارائه‌های ساده روايی و گفتاری (دکلماسيون)در چرخش است. حال همه ما خوب اســت، اما توباور نکن قطعه ای از شعر مورد نظر او موسوم به گفتار است که زبان زد شده است! با شعر بقيه شاعران ارجمند نيز آشنايم و چون در باره‌شان يا صحبت کرده‌ام يا نظراتم در مصاحبه علی حسن‌زاده برای خوانش هست صرف نظر می‌کنم.
ازجايگاه شعر علی باباچاهی دردهه هفتاد حرفی نمی زنيد؟
باباچاهی شــعر خود را در فرم دگرگون کرد و ژانر شعری‌اش منحصر ماند والبته برخی که به کارکرد زبان شعرش دراين دهه نزديک شدند، سوختند. بايد بگويم در مفصل شــعری باباچاهی پايبندی به برخی  سنت‌ها –هرچند با دلمشــغولي‌های متفاوت- مشــترک است که در يک فرصت مناسب بايد به چالش آن‌ها بنشينيم.  اما با همه اين‌ها نمی‌توان شعر را معطوف به فرد يا گروه معدودی دانســت. قضيه نيما يک انقلاب بود نه يک موج و جريان.
به باور شــاعران و منتقدان دهه‌ی۹۰، شــعر دهه ۹۰ در ادامه شــعر دهه هفتاد ادامه می‌يابد بنابراين در پايان اين گفت وگو خواهشــمندم درباره جايگاه گونه‌های مختلف شعر ديداری که توسط شاعرانی همچون: علی رضا پنجه ای (شــعر توگراف)، مهرداد فلاح(خوانديدنی)  محمد آزرم(شــعر عکس) بــرای مخاطبان‌تان صحبت کنيد مطرح و بسط داده شده است.
جهــان دارد در بهــره از ســخت‌افزارهــا و نــرم‌افزارهای ديجيتالی شــتابناک پيش مــی‌رود، در آينده از شــعر ديجيتال که من در نخســتين سال دوره رياست جمهوری پيشين در نمايشگاه کتاب آن را معرفی کردم و البته پيش‌تر آن را در ويژه و روزنامه گيلان امروز و وبلاگم منتشــر کرده بودم نيز ديگرشعرهای ديداری بيش‌تر اســتفاده کاربردی خواهند کرد. حتی امروزه در شــعرهای زبانی نيز پاره‌هايی از عناصر ديداری ديده می‌شود. دانشــگاه‌ها هم در ســال ۹۰ روی شعرهای من، دکترطاهره صفارزاده، هوشــنگ، کيومرث‌ منشی‌زاده و مزدک پنجه‌ای در مقطع فوق ليسانس دو پايــان‌نامه را پذيرقته کــه يکی در همايش بين المللی دانشگاه علامه توسط خانم مونا نصيبی و دکتر اسماعيل‌زاده مورد سخنرانی قرار گرفت و برگزيده همايش نيز شد. با همه اين تفاسير می‌توان حقوق ديگران را ناديده گرفت و گفت: فکر می‌کنم من وفلاح و مزدک سه تنه داريم جور شــعر ديداری را می کشــيم و آزرم سرگرم مبانی نظری است بيش‌تر.در هر حال شعر ديداری يادگار نياکان حجری ماست که نيازها و احساسات‌شان را بر ديواره غارها حک می‌کردند. به نظر من در آينده ازانواع شعر ديداری بسيار خواهيد شنيد.

 

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله, نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید