شعر بی‌تصویر کم‌ارتفاع‌ست


مصاحبه با یدالله رویایی

شعــــــــــــر بی تصویر، کم ارتفاع است:

 

س ـ به صورت مجمل و مختصر نظر خویش را در باره‌ی شعر حجم بیان نمایید و بگویید که شعر امروز ایران از چه موقعیبی برخوردار است؟

 

رؤیایی: باید به خاطر سپرد که شعر امروز «موقعیتش»را فقط در این چند ماهی که من دور از دیار بوده‌ام کسب نکرده است. موقعیت شعر امروز و پایگاه او از چندین سال پیش به این سو تثبیت شده و زندگی می‌کند، اما این نکته افزودنی است که شعر چند سال پیش ما حرکت و هیجان و شور و شر بیش‌تری داشت، اما امروز فضایی صامت یافته و جنبشی آهسته دارد، اما این آهستگی و این فضای صامت هم دروغین است و راستین نیست، چاپ‌نشدن شعر به این مفهوم نیست که شعر سروده نمی‌شود، اضافه کنم که با قیاس به سال‌های پیش موانعی در سر راه شعر پدید آمده است. این‌که گفتم شعر امروز چهره‌ای تثبیت شده دارد و به زندگی خود ادامه می‌دهد یعنی این‌که، خلق می‌شود و قوام می‌یابد و می‌بالد و شکسته می‌شود. گرچه نسل تازه شاعران نمایندگان واقعی خود را هنوز معرفی نکرده‌اند، ولی نمی‌توان حضور شعر جوان را انکار کرد، منتهی نمایندگان آن‌را نمی‌بینیم ، تقریباً اضلاع و شعاع رویش شعر گم شده است. جوان نیازمند آفریدن است، اگر جوانی امروز با موانعی برمی‌خورد و نیازهای خویشتن را از راه‌های دیگر هنری ارضاء می‌کند و فرو می‌نشاند، مثلاً نقاشی می‌کند، یا دوربین به دست می‌گیرد و به تهیه‌ی فیلم می‌پردازد. ما در ادبیات ملت‌ها ناظر دوره‌هایی ازسکوت هستیم، اما سکوت‌ها بستن حوادثی بزرگ بوده‌اند و پایه‌های تکامل را پی افکندند.

 

س ـ شما در حجم‌گرایی خویش چه چیزهایی را کشف کرده‌اید؟

 

رؤیایی: ادعای کشف کردن را هیچ گاه نکرده‌ام.‌ به قول شما به کشفی هم نایل نیامده‌ام. شاعری در هر دوره‌ای به باروری زبان و تکامل آن می‌پردازد که این هم خدمتی است در خور ارج و اهمیت و کارهای من هم در سرنوشت زبان پارسی بی‌تأثیر نمانده و نخواهد ماند.

 

س‌ــ گروهی شاعر امروز را به تنبلی و بیکارگی متهم می‌نمایند، نظر شما چیست؟

رؤیایی: هیجان جوانی و تحرک و پویایی را نمیتوان از جوان گرفت. جوانی و تنبلی نمیتوانند در کنار یکدیگر بنشینند، اگر آفریده‌ها آشکار نمی‌گردد علت‌های دیگری در میان است، تنبلی شاید گریبان جوان را بگیرد، اما جوانی را نمیتواند بگیرد.

 

س‌ــ در باره‌ی شعر حجم به نتیجه‌ای نرسیدیم و بحث به جاهای دیگر کشانده شد، لطفاً آن بحث را دنبال کنید و بگویید که حجم گرایی یعنی چنگ زدن به شعرتصویری و روایتی، یا حجم گرایی چیز دیگری است؟

 

رؤیایی: در باره‌ی تصویر چنان که شما دریافته‌اید، یعنی شعر حجم شعر تصویری است، اما حکم روایت را نمی‌توان در باره‌ی آن به صورت دربست پذیرفت.

اگر تصور را برابر خیال بدانیم، این مایه‌ی اصلی هر جلوه‌ای از هنر است. ما هر حرکتی را از طریق تصویر می‌نگریم، از ساختن پشت جلد یک کتاب گرفته تا ساختمان‌های عظیم و آسمان‌سا. و شعرهای نیما هم تصویر دارند، تصویر جزء ذات هنر است، شعر اگر تصویر نداشته باشد شعر نیست، اندرز است و موعظه. آن چه ما امروز «تصویر» نام می‌دهیم، در گذشته «خیال» نامیده می‌شد. حافظ می‌گوید:

 

خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم

 

شعر بی‌تصویر شعر کم ارتفاعی است. شعر باید مشغله‌ی ماوراءالطبیعه داشته باشد و از آن سرچشمه آب بخورد. وزن و قافیه «رکن» بنیادی شعر نتواند بود، اما تصویر را نمی‌تواند از شعر که جزو وجودش است دور کرد. شعر بی‌تصویر همانا نظم است، سعدی ناظم خوبی است، اما حافظ با شعرهای ناب تصویری خود شاعر است.

وقی سعدی علیه‌الرحمه می‌گوید: «هر که را زور در بازو، زر در ترازو»، این بیانی شاعرانه نیست، قلمرو فرزانگی و جهانگردی گوینده را می‌نمایاند و بس، فاقد تصویر و خیال است.

در پشت هر واقعیتی خیالی نهفته است. شاعر باید به آن برسد، و از خصوصیات شعر حجم یکی تصویری‌گرایی بیش‌تر آن است، شعرهای فروغ و سهراب سپهری لبریز از تصویر است. 

 

س‌ــ اگر این‌قدر که شما تأکید می‌کنید بر تصویر اتکا کنیم، ما شاهد دوره‌هایی فاجعه‌آمیزی در ادبیات دری خواهیم بود.

 

رؤیایی: با آن که دیوان منوچهری دامغانی پر است از تصاویر رنگارنگ، و یا قصاید فرخی سیستانی، به خصوص قصیده‌ی «داغگاه» او، هر دوی این شاعران مردود روزگار ما هستند و فقط مرده‌پرستان به شعرهای اینان دل می‌بندند، و هیچ واقعیتی از زمانه خود به دست نمی‌دهند. درست برعکس ناصر خسرو قبادیانی و مسعود سعد سلمان که می‌گوید:

هیچ کس در غم ولایت نیست

و یا سنایی که می‌گوید:

با چنین ظلم در ولایت تو

مه تو و مه سپاه و رایت تو

س : اگر امکان دارد مثال‌هایی از حجم‌گرایی و تصویرپردازی بزنید.

*********

رؤیایی: آن چنان که گفتم تصریرگرایی را نمی‌توان از شعر حجم گرفت. پایه‌های استوار از شعر حجم را تصویر می‌سازد. خیال رکن اساسی است، گاهی به ماوراءالطبیعه با یک عبور بُعدی می‌رسیم. برای مثال: نخستین کسی‌که چشم معشوق را سیاه گفت، تصویری را ارائه داد و آن دیگری که گفت:

 

چشمت به شب می ماند، اندکی بیش‌تر و آن‌گاه که شاعری دیگر آمد و گفت:

 

«در پنهان چشم او شب می‌گذرد»، این تصویری کامل و ناب است.

 

پس ما خیال را هم می‌بینیم که در مورد مفاهیم تکامل می‌یابد. این بیان هم از تصویری سرشار برخوردار است:

 

در انتهای نگاه تو شب ایستاده است.

س‌ــ تفاوت تصویر‌گرایی در شعر حجم با شعرهای دیگر چیست؟

 

رؤیایی: آن‌گونه که گفتم اگر ما به ادبیات دری در گذشته چشم بدوزیم و گذاری از لا به لای دیوان‌ها بکنیم، به این نتیجه می‌رسیم که شعرهایی را از جاودانگی و دیرپایی یافته‌اند که از تصویر بهترین استفاده‌ها را کرده‌اند. مثلاً همین حافظ را در نظر بیاوریم، البته از مسئله‌۵۵ی فضا و فرم و زبان هم نمی توان گذشت، این ها در جای خود دارای اهمیتی شایانند.شاعر نباید از راه های هموار و آسانْ گذر عبور کند، او باید از فراز ها و نشیب ها بگذرد، کلمات وحشی و سرکش را شاعرانه و رام کند. آن گونه که از ابزار گذشتگان نمی توانیم استفاده ی امروزی کنیم،از کلملات صاف و تراش خورده و دست آموز دیگران هم نباید در شعر استفاده برد . شاعر باید از کلمات خشن استفاده ی هنری کند، به زبان یاری و توانایی برساند. شاعر حجم این قصد را دارد که در کوتاهترین راه بزرگترین حرف را بزند.

 

س ــ تکاملی که شاعران ار زبان ایجاد می کنند، کدامند؟

 

برای شاعر، کلماتْ زنده اند. جان دارند و مانند انسان نفس می کشند. آن گونه که انسان ها مزاج ها و طبیعت های گوناگون دارند، کلمات هم تربیت های مختلف دارند، کارشاعر کشف کلمات است، نزدیکی شاعر با کلمات همانا سبْک است و مکتب او. شاعر به کلمات شناسنامه می دهد و پروانه ی عبور به مرزهای احساسی خویشتن. هرقدر نزدیکی با کلمات گسترده و اجتماعی باشد، نه محدود و خصوص شعر چهره ی اجتماعی می یابد.

 

س ــ آن چه مسلم است این که شعر امروز بیشتر جنبه ی انفرادی یافته و زبان شاعران امروز پیچیدگی هایی گرفته که شاید این شعر ها را همان دوستان نزدیک شاعر درک کنند . آن هم خود شاعر به تفسیر بپردازد.نظر شما چیست؟

 

رؤیایی : نه تنها شعر امروز ایران، بلکه شعر ملت های دیگر هم زبانی ندارد که عامه از آن چیزی بدانند. اصولاً شعر را نباید برای عوام بگویند و سطح آن را تا این حد پایین بیاورند. حرف های تکراری هیچگاه ما را به هیجان و پرسش وا نمی دارد. مقصود این که شاعر باید شعر بیافریند، اما آن که میان شاعر و عامه پلی می بندد روشنفکر است. اینان باید شعر را برای دیگران تفسیر نمایند حرف های حافظ را هم همگان و مردم عامی نمی دانستند. این شعر شناسان روزگار بودند که تحفه ی سخن حافظ را دست به دست می بردند. نه مردم عادی. 

 

  • برگرفته از کتاب « از سکوی سرخ شعر، یدالله رؤیایی، مسائل شعر، به اهتمام حبیب الله رؤیایی ،انتشارات مروارید، ۱۳۵۷»

—————————————————————————

اشاره : دکتر یدالله رؤیایی در تالار نقش برای طرفداران کارهای خود شعرهایی از گذشته و شعرهایی که تازه سروده بود، خواند. در پایان جلسه‌ی شعرخوانی پرسش‌هایی از طرف حاضران عنوان گردید و رؤیایی به آن‌ها پاسخ داد.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مصاحبه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید