- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 10231
-
میگویند ۴۷
منتشرشده در میگویند
دیدگاهها برای میگویند ۴۷ بسته هستند
یادداشتهای شخصی (نامههای احمد شاملو به ع . پاشایی)
روز ۱۴ آبان در بیبیسیی فارسی چشمام افتاد به مقالهی ناصر غیاثی دربارهی ۳۹ نامهای که شاملو در دو سفر به امریکا قبل و بعد از انقلاب برای ع.پاشایی فرستاده بود. عنوان کتاب هست “تهران، خیابان آشیخ هادی” که آدرس خانهی دریافتکنندهی نامهها بوده است. خود کتاب را من هنوز ندیدهام اما در یادداشت غیاثی چند نکتهی روشنگرانه است که نیازی را به اصل کتاب – تا آن جا که مربوط به آن میشود - ایجاب نمیکند.
اما دو سه مورد مبهم درمعرفیی کتاب به چشم میخورد که از جمله در “برخی کاستیها” آقای ناصر غیاثی نوشته است “مثلا معلوم نیست.. شغل حملهداری چگونه شغلیست که شاملو به شوخی آن را به پاشایی تبریک میگوید.”شاید منظوراو لزوم توضیح برای خوانندهی عمومی بوده، وگرنه این شغل از قدیم به کسانی اطلاق میشده که زائران را به حج میبردهاند که در گذشته افرادی دیندار و مورد اعتماد مردم آن را به عهده داشتند و امروز در اختیار انبوهی از خواص نسبتا جوان مورد حمایت حکومت است. کتاب “تهران، خیابان آشیخ هادی” را نشر چشمه درآورده است.
* ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای شخصی
دیدگاهها برای یادداشتهای شخصی (نامههای احمد شاملو به ع . پاشایی) بسته هستند
واژگان خانگی
شاعران این شماره: مریم بالنگی، سریا داودی حموله، ناهید عرجونی، آرزو نوری، سهراب سپهری، جبیب شوکتی، علیرضا نوری
_____________________________
صدای ماهی بیرون اب
تنها کشف دریا از خودش بود
مثل وقتی که تو پیراهنت را تنات میکنی
بدن من زیبا میشود
امروز همه چیز ماهیتاش را از دست داد
من سرباز جوانی را میشناسم
که آرزو داشت ژنرال باشد
دستهایش که تفنگ شدند
دیگر نتوانست موهای هیچ زنی را نوازش کند
به خودش شلیک کرد
صفورا میگوید
تو هر روز چیزی را از دست میدهی
متوجهای مریم؟
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهها برای واژگان خانگی بسته هستند
شعری از احمد شاملو با دستخط شاعر
سراسر روز
پیرزنانی غیر جدّی
مهربان و خنده بر لب از مقابل خوابگاه من گذشتند
نیمهشب صدای قاشقکی برخاست
از خیالم گذشت که پیرزنان به پایکوبی برخاستهاند
صبح پرستار خبر داد که بیمار اتاق مجاورمرده است
پاریس بیمارستان لاری بوازیه- ۱۳۵۱
منتشرشده در خط یک نشان, شعر دیگران
دیدگاهها برای شعری از احمد شاملو با دستخط شاعر بسته هستند
وارونهنویسی تاریخ
به بهانهی ۹ آبان سالروز آغاز حکومت ۵۳ سالهی خاندان پهلوی بر ایران با یک مقدمهی کوتاه از سایت آلبوم عکس و نگاهی فشرده به پروسه روی کارآمدن سردار سپه مقاله زیر به قلم محمد امینی را برایتان میآوریم. این مطلب بهعلت طولانی بودن آن در سه شماره منشر خواهد شد.
………………………………………………………………………………………………………….رسانه
بالاخره نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحدهای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «اعلیحضرت رضا پهلوی» واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
نقل از سایت البوم عکس
________________________________________________
بخش دوم
جدا از حل و فصل مسائل شرعی، مهمترین نقش نیمه عرفی یا مدنی روحانیون در درازای هزار و اندی سال پس از اسلام تا تشکیل دادگستری در دوران رضاشاه، داوری و قضاوت میان شهروتدان بوده است. با این حال حتی قدرتمندترین قاضیان شرع نیز تاب و توان گردن فرازی در برابر داغ و درفش شاهان و امیران و گزمهها و داروغههای ایشان را نداشتهاند.
تا پیش از استقرار دولت صفوی، روحانیون و فقها درحاشیه دولت میزیسته و شاهان و امیران یا خطبه به نام خلیفه بغداد میخوانده اند و یا راه و رسم خویش را دنبال. پس از ایلغار مغول به ایران و با فتح بغداد و نمدمال کردن مستعصم، آخرین خلیفه عباسی این روش مرسوم میان پادشاهان و امیران ایران پایان یافت. چند صباحی نیزگفتگوی دربار نوپای مغول که جز یاسای چنگیز باور دینی دیگری نداشت، روی آوری به مسیحیت بود.
شاه اسماعیل صفوی که به یاری شمشیر طوایف ترک زبان یا ترک تبار قزلباش(۷) و دسته های تبرائی و تولایی(۸)، ایران را متحد و اکثریت مردم را به پذیرش مذهب شیعه اثنی عشری وادارساخت، برای نخستین بار علمای شیعه را به کانون قدرت سیاسی داخل کرد. در اینجا نیز این دربار صفوی بود که به سازمان دادن و گسترش نقش روحانیون شیعه پرداخت. برجستهترین نمونه آن تجدید حیات منصب صدارت بود که پیشینه آن به روزگار تیمور میرسید. در روزگار صفویه منصب صدارت از محدوده رسیدگی و تولیت اوقاف خارج شد و به یکی از بلند پایهترین مقامات دیوانی و شرعی ارتقاء یافت. نخستین صدرکشور، قاضی شمس الدین گیلانی، ضمن تولیت برموقوفات، مسئول تبلیغ مذهب شیعه و دفاع از آن دربرابر دشمنان شریعت بود. ازآن پس به پشتیبانی پادشاهان صفوی صدارت به بلند پایهترین مقام پس از پادشاه و اعتماد الدوله تبدیل شد. صدر پناه یا صدر خاصه، پیشوای روحانیون کشور بود و صدرعامه یا صدرالملک، دومین مقام روحانی و مسئول امور دینی و موقوفات خارج از پایتخت بود. صفویان بودند که به اداره موقوفات مذهبی سازمان بخشیدند، مدارس دینی را گسترش دادند و سازمان نیرومند قضات شرع را در کنار دیوان بیگیها بوجود آوردند. ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای وارونهنویسی تاریخ بسته هستند
نامهای از احمد شاملو
همدلجوانم، بهزاد خواجات.
ممنونم که هرازچندی شعرهاتان رابرای من میفرستيد. شور و شوقتان رامیستايم وخوشحالم که میبينم همسر منهم درشما بهانتظار لحظه مقدر نشسته است.
خوب يا بد، من شخصا اهل قضاوت نيستم چرا که قضاوت را چيزی از مقوله خشونت و فقدان مسئوليت میدانم. يک اشتباه ناچيز قاضی میتواند موجب ياس يا خودباوری شود. وانگهی، ميزان ومعيار قضاوت درست و غلط درکجاست؟ کي ميداند که دقيقا کدام سوی حقيقت نشسته است؟
پس بی اينکه موضوع قضاوت مطرح باشد صدای شعررادر لحن شما میشنوم که براي دل خود زمزمه میکند. میگويم براي دل خود، چون مرا که گوش تيز کردهام بهجد نمیگيرد حال آنکه اگر ترانهای میخوانيد بناچار برآنيد که شنوندهای مشتاق شکارکنيد. آخر نهمگر نوشتهايد دفتری فراهمداريد و ناشري میجوئيد؟ صدای جويبار که بیهدف نيست: تشنه را صلا میدهد. پس بايد صريحتربود. بايدزمزمه زيرلبی را بهسرودی روشن مبدل کرد. بايد کنار کهکشان ايستاد وصدا برداشت تاشنونده بتواند خنياگر جانش را بشناسد و انتخابش کند.
زيرکانه شاعريد آنجاکه میگوئيد:
منتشرشده در نامه
دیدگاهها برای نامهای از احمد شاملو بسته هستند
او در شعر عرفان می کند
…………….بیژن الهی.……………………….–رضا بهادر
.
از بیژن الهی و شعرهای او
نگاه: رضا بهادر
به تصویر درختی که در حوض،
زیر یخ زندانیست، چه بگویم؟
بیژن الهی، نقاش، شاعر و مترجم آوانگارد ایرانی در شانزدهم تیر ماه هزار و سیصد و بیست و چهار خورشیدی در تهران متولد شد.
او کودکی و نوجوانی خود را در محلهی استخر، چهار راه حسن آباد سپری کرد و همان جا بود که با جواد حمیدی آشنا شد و در کلاسهای آموزشی استاد حمیدی، نقاشی را به صورت مقولهای حرفهای دنبال و نسبت به زندهگی و هنر نقاشان فرنگی شناخت پیدا کرد.
بیژن الهی چهارده ساله بود که صحنهی گل گرفتن و پاره کردن آثار نقاشان مدرن ایرانی که پیرو پیکاسو خطاب میشدند را در خیابان لاله زار، نمایشگاه مهرگان ، نظاره کرد که به گفتهی خود الهی تآثیری ژرف بر زندهگی و هنر او بر جای گذاشت. ادامهی خواندن
منتشرشده در نقد شعر
دیدگاهها برای او در شعر عرفان می کند بسته هستند
مصاحبه با شراگیم یوشیج
با نزدیک شدن ۲۱ آبانماه زادروز نیمای بزرگ مصاحبه شراگیم یوشیج که در سایت رسمی نیما آمده را در دو بخش برایتان نقل میکنیم.
بخش دوم
سوال۷ : نیما برای لادبن نامه های فراوان می نویسد، و حتی شعری در فراق او می سراید که سخت از دوری برادش در رنج ست و چشم به راه او، ترا من چشم در راهم. از لادبن برایمان بگویید.
جواب : رضا نام برادر دو سال کوچکتر از نیما بودهست که بعد ها توسط نیما به لادبن تغییر یافت. لادبن جزو گروه پنجاه و سه نفر بوده که در سال ۱۳۱۰ از چنگ رضا خان میگریزد و به شوروی فرار میکند و هرگز از سرنوشت او خبری در دست نیست، در سال ۱۳۱۰ که نیما و عالیه در آستارا ساکن وشاغل بودند، عالیه خانم مدیر مدرسه دختران و نیما در مدرسه پسران تدریس میکرد. شبی لادبن با لباس مبدل دهاتی به استارا میآید و چند روزی در منزل نیما پناه میگیرد وسرانجام شبی پس از صرف شام نیما به همراه برادرش لادبن و عالیه به کنار رود ارس میروند، دو برادر یکدگر را در آغوش میکشند و لادبن از رودخانه میگذرد و در تاریکی سیاه شب و انبوه درختان جنگل ناپدید میشود، و نیما سالها در انتظار برادر میماند اما هرگز او را نمییابد، وآنگاه شعر ( ترا من چشم در راهم ) را برای برادرش لادبن میسراید.
ترا من چشم در راهم، شباهنگام،
که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی
وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام، در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
ترا من چشم در راهم.
سوال ۸: بسیاری نگاه نیمای بزرگ را به ادبیات کلاسیک خوب نمیدانند، البته بسیاری موارد هم از نوعی پارادوکسیکال در نگاه او به دوران کلاسیک نشان دارد، مثلا او به حافظ میگوید: «این چه کید و دروغیست» اما در نامهای به بهمن محصص میگوید «این ادبیات گذشته هم راهگشا بوده» اگر امکان دارد از نگاه نیما به ادبیات کلاسیک بگویید آن هم نگاه نیما به عنوان یک ساختار شکن در دورانی که حتی کسی به چیزی جز ساختار فکر نمیکرد. ادامهی خواندن
منتشرشده در مصاحبه
دیدگاهها برای مصاحبه با شراگیم یوشیج بسته هستند
رقص محلی خراسان – موسیقی کردی قوچان
منتشرشده در رقص و ترانههای ایرانی
دیدگاهها برای رقص محلی خراسان – موسیقی کردی قوچان بسته هستند