نوروز ۱۳۹۴ هم آمد. نوروز امسال هم مثل همهی سالها بر شما خجسته باد.
ویدیو زیر را که مربوط به سال گذشتهی شمسی است به علت جالب بودن برای سال ۱۳۹۴ رسانه استفاده میکنیم
نوروز ۱۳۹۴ هم آمد. نوروز امسال هم مثل همهی سالها بر شما خجسته باد.
ویدیو زیر را که مربوط به سال گذشتهی شمسی است به علت جالب بودن برای سال ۱۳۹۴ رسانه استفاده میکنیم
_______________________________________________________________________
نگاره مراسم پیشکش هدایا به پادشاه ایران در تخت جمشید.
برخی از پژوهشگران، این مراسم را به نوروز مربوط میدانند.
…………………………………………….برگرفته از: سایت سرزمین ما ایران
نوروز یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایراننوروز را جشن میگیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیدهبود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. ادامهی خواندن
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
ندانم نوحهی قمری ز طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی ؟
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
این ابیات بهاریهی اندوهناک حافظ شرح روزگاریست که در بهار ایران نیز میگذرد که شاعر آواز قمری را به نوحهای تعبیر میکند که غم شبانروزی ی خود اوست. اما پشت این سه بیت مفهوم دیگری نیز نهفته است که از دیگرسو نشان از روزهای بهتری میدهد. حافظ در نقیضهی مطلع استادانهی خود ضمنا امید دارد که با مدد همین باد خاموش کنندهی شمع میتوان چراغ دل را روشن کرد. این جا ” باد ” یادآورهمان عنصریست که پیام مور را به سلیمان رساند که پیامی ابدیست در ناچیزیی آدمی حتی اگر پادشاه یا پیامبر باشد، مثل جمشید و سلیمان که حکایت آنها در هم ادغام شده و تبدیل به یکی شدهاند ادامهی خواندن
سر درس عشق دارد، دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا، نه هوای باغ دارد
آقای صبای محترم از اینکه به این آهنگهای به فرموده شما مبتذل گوش دادهاید و این پاسخ از درون آن سر برآورده است، سپاسگزاری میکنم. اما از میان آن لغتنامه شما، به درون یک قطعه موسیقی راه یافتن و آنرا مبتذل نامیدن، گمان نمیکنم کار عاقلانهای باشد. از نوشته شما چنین بر میآید که نماینده موسیقی دستگاهی ایران هستید و اهالی غربتزدهی اینور آب و آنور کوشش دارند دارایی هنریتان را از بین ببرند. پیشتر خدمتتان عرض کنم که چرایی کلمه “حوالی” برای آن است که اساسا یک چهارم پردهها را از تمام کارها به جز برخی کارهایی که با تار انجام دادهام، حذف کردهام. در واقع با این حذف، آن مایه یا دستگاه یا گوشه، عملا نمیتواند خودش نام بگیرد و چون جملات موسیقی آن تعلق به همان دستگاه یا گوشه دارد، نام حوالی را بکار بردهام که گمان نمیکنم کسی بتواند این حق را از من بگیرد. ادامهی خواندن
پاس/دار
بغضهایم را
پیچیدهام
لای این سیگار
پاس
دار
های
مرز
بازش نکنند
غروب میرسد
اگر
نه
به گریه
های تفنگی گوش کن
که نمیخواهد
به سمت تو شلیک بشود
…………….سرخوش پارسا…………………………..عابدین-پاپی
رونوشتی بر مجموعهی « بیشه بیچشم تو یک ببر ندارد » از سرخوش پارسا
به قلم : عابدین پاپی
با اتیمولوژی واژهی غزل در زبان و ادبیات فارسی در مییابیم که ریشهی این واژه در بستر «عشق» خیز برمیدارد به گونهای که علامه دهخدا در فرهنگ لغت خود از آن به عنوان: «سخنگویی با زنان،عشقبازی، گفتگوی پسران و دختران جوان» یاد میکند /سخنی که در وصف زنان و عشق ایشان گفته شود را نیز غزل نامیدهاند. لذا با جامعهشناسی واژهی غزل میتوان گفت که: به پراکسیسهایی رفتاری وکلامی توام با عاطفه و احساس که از جانب عاشق ( گوینده ) نسبت به معشوق (شنونده ) تصویر میشود را می توان غزل نامید . به دیگر بیان ویژگیها و خصایص ظاهری و باطنی معشوق را با زبانی هنری، ظریف و عاشقانه از جانب شاعر نیز میتواند تعریفی دیگر از غزل باشد. واژهی « غزال» نیز از حیث معنا با غزل همگون و هماورد است چه این که این واژه نیز به معنای معشوقه و زن زیبا رو اعمال میشود و البته نوایی است از موسیقی. غزل در اصطلاح شعر عبارت است از ابیاتی که از حیث وزن و قافیه متحد باشند به گونهای که تنها بیت اول ابیات مصرع باشد و با مصراعهای زوج غزل مقفی و برخی تعداد ابیات آن را معمولن بین ۷ تا ۱۲ برشمردهاند و برخی دیگر غزل را قالبی شعری میدانند که ابیات آن از ۵ بیت بیشتر و از ۱۵ بیت کمتر باشد. درون مایهی غزل نیز از قدیم الایام وصف « می» و معشوق و مغازله بوده است ولی با توجه به سیر و روند اجتماعی و سیاسی این قالب شعری و البته بسترهایی که در ازمنهی تاریخ متولد شدهاند؛ غزل صبغههایی دیگر اعم از عرفانی، سیاسی و اجتماعی را هم به خود احساس کرده است. دکترین ادبیات پروسه زمانی غزل را در سه دنیای سنت – مدرن و پست مدرن (کریتیکال ) بر عرصهی تعریف آورده اند و در این عرصه ها نیز اسب سخنشان در وسع خود تاخته است ولی از این نگاه غزل دردو پروسهی زمانی سیر می کند که شامل غزل دیروز و غزل امروز است . بنابراین با توجه به عدم مانیفستی بنام «سنتز » که هنوز از جانب دکترین ادبیات در حوزه ی غزل صورت نپذیرفته و تنها تز و آنتی تز محل بحث و وارسی است، ادامهی خواندن
شاعران این شماره: سریا داودی حموله، نیلوفر شاطری، ناهید عرجونی، آرزو نوری، منصور خورشیدی، حبیب شوکتی، حمید عرفان، فریاد ناصری، علیرضا نوری
_____________________________
دیگر نمیتوانم
در پيراهن تو سكوت كنم
نامم را به زنی خواهم سپرد
تا تب به جان علفها بسوزاند
به اندازهی شعری کوتاه
دوستم بدار
عشق هنوز مجوز نشر نگرفته است!
بخش چهارمین
نوشتهی لیلا صادقی
نقل از سایت لیلا صادقی
جهان ممکن و ناممکن
در شعری از بهاره رضایی با نام «یادداشت تفاهم» از مجموعهی تشریفات که در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است، با دو طرحوارهی مفهومی «داستان گالیور» و «غول چراغ جادو» و «عشق نافرجام» مواجه هستیم که این طرحوارهها برای عینی کردن مفهومی انتزاعی به یکدیگر شبیه میشوند و بههم متصل نمیشوند. درواقع برخی از مشخصههای داستان گالیور مانند بزرگ بودن گالیور، کوچک بودن فلرتیشیا، کوچک بودن سرزمین و رابطهی گالیور و فلرتیشیا بر زندگی عاشقانهی راوی نگاشته میشود و عشق راوی و معشوق را به عشق فلرتیشیا و گالیور شبیه میکند. در این میان، غولپیکر بودن گالیور طرحوارهی دیگری را فعال میکند و آن «غول چراغ جادو» است که آرزوها را برآورده میکند. این طرحوارهها به عینی کردن عشق راوی کمک میکنند، اما داستان گالیور با داستان راوی یکی نمیشود و معشوق نیز غول چراغ جادو نمیشود، بلکه صرفاً کنشهای شخصیتهای این داستانها فضای عشق راوی را ملموس میکنند.
مثل گالیور
در سرزمین کوتولهها
توی زندگیام پخش و پلا شدی.
معرفی میکنم
از سمت راست
فلرتیشیای مهربان تو
تو
غول عجیب شبهای من
بدون چراغ جادو هم
حاکمیت تو را
به رسمیت میشناسم ادامهی خواندن