- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 9727
-
منتشرشده در سرفصل
دیدگاهها برای بسته هستند
بازیادی از غلامحسین نصیریپور

علی سرهنگی
.
…….. به یاد”غلامحسین نصیری پور ” که درسکوت درگذشت!
.
کجاییام را
از چگونگی چه خبری
پرسوجو میکنم
سرشارم از مرگی که رگم را
به ریشههای غلیظ خوابت
وصله میزند….نصیری پور
.
باورکردنی نیست!! اشگ درچشمانم جمع شده و مجال نوشتن نمیدهد… پنج سال پیش درخواب بودم که “حسین صفاری دوست “شاعر زنگ زد و گفت ….ازخواب پریدم و شوکه شدم وهنوز هم مبهوتم!!… گویا به او هم خبررا “عظیم زرین کوب” دوست مشترک ما گفته بود: سرطان پروستات داشت و بیماری دیابت و یک روزدر تنهایی قند خونش میافتد و چشمانش را برای همیشه می
بندد …نصیری پور نوزده تیر ماه بر اثر سکتهی قلبی درگذشت و پیکرش روز بیست و یکم همین ماه درگورستان بهشت زهرا قطعه ی ۲۵۵ نام آوران ردیف ۳۴ / شمارهی ۲به خاک سپرده شد…چشمانی که شیرینترین نگاهها را به جهان داشت ..!
.
فکرشو بکنید۵ روزه شاعرصمیمی کشورمان فوت کرده و کسی نفهمیده …! برادرانش هم بی سروصدا بردند دفنش کردند…با مراسمی ساده … فقط چند خط کج و معوج درگوشهای از “روزنامه همشهری” مثل یک آگهی درج شد که: “غلامحسین نصیری پور” درگذشت!؟!؟ ….آن هم شاعری با ۱۸ کتاب شعرو نقد هم چون: چلچله لال، تشنگی واژهها، کبوترکال، رودی به نام اسم، ریل، تورا تاریکترازبادم، باد اسم باران نیست، صبح بنفش، سنگفرش، درد را ببار، موزههای برهوت، توطئهی آب، در ازدحام شمایلها و پریشانیها، سین صدای زنیست، لی خانمِ ما، و شهری به شعاع بادـ بلندترین شعر مدرن جهان….۸۵
.
چندی پیش درشب شعری با جمعی ازدوستان یادش کردیم درجمع عزیزانی چون حسین صفاری دوست طناز، کاظم سادات اشکوری نازنین، بهزادشیشهگران عزیز، عظیم زرینکوب بزرگوار و چند هنرمند خطاط و موسیقی… کسی اصلا خبردار نشد… کسی متوجه نشد که شاعری نوگرا ازاین دنیای عجیب و غریب کهنه و فرتوت رفت… این قدر دنیا و رسانههایش را خبر جنگ و کودتا و ترور و داعش و اتم و طالبان ونامردی ودلالی و خیانت و آدمفروشی و گرسنگی و تجاوز و قتل و بیفرهنگی و کتابسوزی و مغزشوئی و پوچی و دروغ و بیشرفی و دزدی و اختلاس و کثافت و هزارو یک کوفت و زهرمار دیگر گرفته … انگاری درچنین دنیائی جائی کوچک به اندازه یک شعر یا سیب یا مشتی حاک برای زندگی یک شاعر عاشق نمانده بود! چشمانم هنوز خیسه… دلم برای شعرهایش و کتابهایش تنگ شده برای معرفت و زلالی روح و ادبش… برای گرمی و رفاقتش وقتی که خودش باصدای گرم شعرش را میخواند:
“پشت ساکت هر برگ
بهاریست که در ازدحام خزان
سبز میشود. ”
ادامهی خواندن
منتشرشده در خورشید بر پیشانیی فلکافلاک
دیدگاهها برای بازیادی از غلامحسین نصیریپور بسته هستند
واژگان خانگی
شاعران این شماره:
واهه آرمن، پروین سلاجقه، علی صالحی، فدریکو گارسیا لورکا، شمس لنگرودی و علیشاه مولوی

یک شعر از: واهه آرمن
گاهی ساده نمیگذرد
این گذرگاه خاموش پر از رویای
دلواپسی
تو را با خود ،خواهد برد
خیال جاماندهای، در تو زندانیست
به تصویرش بنشین
یک شعر از: پروین سلاجقه
از دفتر ” به مردن عادت نمي كنم”
خودت این طور می خواستی
دلت که با مورمور پوست شهر
خو می گرفت
تقصیر کسی نبود؟؟
با فصل ها که می روند،
با فصل ها که می آیند
با سبزها که می روند،
با زردها که می آیند…
فردا شاید خیابان های نمایشی نام تو را فراموش کنند
اما قلب من ، هرگز
تازه آن وقت است که عاشقی ما آغاز می شود…
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهها برای واژگان خانگی بسته هستند
صورتنامه ۸۵ این شماره نصرت رحمانی
منتشرشده در صورتنامه
دیدگاهها برای صورتنامه ۸۵ این شماره نصرت رحمانی بسته هستند
شاملو ‘شاعر ملی’ نیست
شاملو ‘شاعر ملی’ نیست

بمناسبت بیستمین سالمرگ احمدشاملو مجموعه مطالبی در سایت بیبیسی منتشر میشود.
این شاعر ملی الحق جهانی بود
شایستهای باقی، حاشا که فانی بود
در شعر پرشورش تابوتوان بسیار
در جسم رنجورش، بس ناتوانی بود (۱)
تنها بهاءالدین خرمشاهی نبود که با این شعر احمد شاملو را “شاعر ملی” خواند؛ بسیاری دیگر نیز او را، چه در زمان حیات و چه پس از آن، شایستۀ این خطاب دانستهاند و بدین لقب خواندهاند: از کانون نویسندگان ایران(۲) و جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان(۳) و تعداد قابلتوجهی شاعر و نویسنده(۴) گرفته، تا برخی سیاسیون.
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای شاملو ‘شاعر ملی’ نیست بسته هستند
رشد محبوبههای شب بر شقیقهها

محمود نائل سعید-اسکندری
نوشته: سعید اسکندری
درنگی بر مجموعه شعر «نهیب سنگ» اثر محمود نائل
نهیب سنگ گزینه اشعار محمود نائل از سری کتابهای کتاب پل است که نشر کلامی با همکاری نشر بن زیر نظر بهمن ساکی و علی یاری و به سفارش انجمن شعر اهواز منتشر کرده است. این کتاب با اشعاری مبتنی بر کشف و شهود و تصویرهایی گاه سورئالیستی، غریب و بهتآور مشحون از اشعار عاطفی، حسی و حکیمانه است و طبق روال معمول دهههای اخیر از سوی اهالی شعر و ادب مغفول مانده یا نادیده گرفته شده است. اشعاری مثل «شبنم» که در آن خطاب به همسرش میگوید با افسردگیهایش او را دریابد چراکه او شاعر است و روحی رنجور دارد چراکه در چشم او یا برای او ستاره که سمبل بخت است ستمی ابدی است نه حتی ستمگر خود ستم است: «با افسردگیهایم/ مرا دریاب! /با تلخی پلکهایی مات /بر پلکان نیلوفر/که ستاره ستمی ابدی است.» یا «پاییز» که در آن حبابها را فریادهای دلی در اعماق میداند و رنگین کمان را شمشیر رنگین آسمان میگوید تا بیاینکه نامی از باران و قطرات اشک بیاورد در چشم خود نگاه معشوق را خورشید و آفتاب دیده باشد باز بدون آنکه از آنها نام برده باشد: «حبابها می نالند /فریادهای دلی در اعماق را /و نگاه تو/ شمشیر رنگین آسمان را/ آهیخته میکند/ سر در قبای پاییز/ من بال میتکانم /و مشتی پرنده از شقیقههام/ پرواز میکنند» اما زیباترین شعر کتاب، شعر «معرکه» است و شاید زیباترین شعر نائل که به مطرحترین شاعر استان خوزستان «هوشنگ چالنگی» تقدیم شده است: «* چراغ اول را /چه کسی روشن میکند / تا من/ پشت دستان باد را/ داغ میکنم / در جیب کوچکم / پروانهای است/ که دامن تاریک خورشید را /بالا میزند* اولین چراغ را /چه کسی روشن می کند/ محبوبههای شب /بر شقیقههایم میرویند /و کفشهایم /از کثرت نیلوفر تنگ می شوند/ با نگاهم/چخماقها عطسه میکنند./و در خمیازه انگشتانم /انار نوبری/ زاده میشود /اولین چراغ را /چه کسی روشن میکند /کبوترباز شیرینی /بر بام سینههام ایستاده است /که کودکان بازیگوش /خنده هایش را نوک میزنند/ دستههای پرستو/به رگانم کوچ کردهاند /و نشاط گلویم/ فوارهایست /میان ستاره و صدف /چراغ اول را/ جرقه کدام قلب/ روشن میکند» معرکه -نام شعر- اشارهای به معرکهگیریی پهلوانان در خیابان دارد. پهلوانانی که زنجیر پاره میکردند و آتش میخوردند و با خرس کشتی میگرفتند و… از طرفی در فارسی عامیانه به چیز خیلی خوب و عالی اصطلاحا معرکه میگویند. مثلا میزبان میپرسد مزه غذا چطور است و مهمان میگوید معرکه است یعنی از عالی هم عالیتر. پهلوانانی که در خیابان معرکه راه میانداختند قبل از شروع کار نوچه خود را که برای شان بازار گرمی میکرد با کلاهی میفرستادند یا خود کلاهی، پارچهای روی زمین میانداختند تا از مردم تماشاچی پولی جمع کنند و در این لحظه بود که پهلوان دستها را به هم میکوفت و فریاد میکشید: «چراغ اولو کی روشن میکنه» یعنی چه کسی اولین سکه یا اسکناس را میاندازد تا بقیه هم دست در جیب کنند و پشیزی، چیزی روی پارچه یا در کلاه بیندازند و پهلوان نمایشش را شروع کند. در این شعر دوبار از این اصطلاح استفاده شده و شاعر که خورشیدی از نور و گرمی است حرکت پهلوانیاش را با داغ کردن پشت دستان باد آغاز میکند اما دو بار هم از اولین چراغ میگوید و بار اول بلافاصله از محبوبههای شب که بر شقیقههایش رشد کردهاند و از پس آن تصویرهای شاعرانه نابی پی درپی میآورد و به نظر میرسد در اینجا اولین چراغ به چراغی که تولید نور میکند نزدیک میشود و در پایان پهلوان- شاعر که پهلوانوار و شاعروار ناشدنی را شدنی کرده است و تصاویر ناب شعری ساخته که از عهده هر کسی و حتی هر شاعری بر نمیآید. میگوید چراغ اول را جرقه کدام قلب یعنی کدام مهربانی یا حتی کدام عشق روشن میکند. از طرفی پهلوان هم به پشیزی میرسد در کار خویش اما شاعر نه و از طرف دیگر شاید شاعر به دنبال همان پشیز و جیفه چرکین دنیا هم نباشد و در پی مهربانی و عشق آوازی سر داده است.
نقل از سایت: Magiran
منتشرشده در نقد شعر
دیدگاهها برای رشد محبوبههای شب بر شقیقهها بسته هستند
کسائی نی نواز بی بدیل
نوشته: منوچهر برومند م ب سها
اصفهان جایگاه دیرپای فرهنگ و هنر
__________________________
خطهی هنرخیز اصفهان که مهد مکاتب متنوع فرهنگی است و پروردگان بالندهی مستعدش طی قرون متمادی در گسترهی وسیع جغرافیائیاش (مشتمَل بر شهر تاریخیی اصفهان و نواحی و مَحال تابعهی آن) ارمغانآور آثار ارزندهی علمی و ادبی و هنری بودهاند، افزون بر آنکه در زمینهی اشاعهی هنر نگارگری و خوشنویسی و کاشیسازی و رشتههای گوناگون هنرهای دستی سابقهای دیرین دارد، از مراکز ترویج موسیقی سنتی نیز به شمار میرود. چنانکه با بروز شیوهی ویژهی این شهر در نوازندگی وخوانندگی که به مکتب موسیقی اصفهان نامبردار گردیده، در عرصهی هنر موسیقی نیز خوش درخشیده است.
از سالهای دور گذشته تا کنون هنرمندان بزرگی در زمینهی موسیقی به نحوی موثر و متشخص، در مهد هنر این ناحیهی پر آوازه پا به میدان نامآوری هنرورانه نهادهاند. با ابراز هنرنمائیهای استادانه برغنای متعالی وجذبه و شورانگیزی و گیرائی موسیقی افزودهاند. به یمن نغمهها و نواهای دلنشینی که عرضه داشتهاند، جذبه و شور و شوق آفرینیها کردهاند. به گونهای که دستاورد موسیقائی آنان از یکسو مرهم دلهای خسته و باعث آرامش روحی شنوندگان در لحظات آنیی حیات گشته و از سوی دیگر مرز زمان و مکان را در نوردیده، میراث موسیقائی گذشته را به حال و آینده پیوسته است.
از طیف هنرمندان نام آور اصفهانی که در عین ابتکار وتوان آفرینش هنری به لزوم بهرهوری از میراث موسیقائی گذشته پایبندیی کامل داشته ومانع فراموشی نغمهها و نواهای موسیقی سنتی گشتهاند، یکی زندهیاد حسن کسائی است، هنرمند مبدعی که بانیِ تحوّل مبتکرانه در نواختن نی شد. به رفع محدودیتهای اجرائی هنر نینوازی نائل آمد. با ایجاد تحوّلی ژرف بر توفیقی تاریخی در این باب دست یافت.
به لحاظ ره آورد ارزشمند هنری اوست، که شرح مختصری از چگونگی احوال و ویژگی هنر وی در این مقال بر قلم میرود. ولی پیش از آنکه در باره کسائی سخن به میان آید، به نظر میرسد، برای شناخت محیطی که زمینهساز گرایش وی به موسیقی گشته، لازم باشد، شمهای در باره سابقهی هنر موسیقی در اصفهان و موسیقیدانان پیشکسوتی که بر کسائی فضل تقدّم داشتهاند، گفته شود.
مکتب موسیقی اصفهان
__________________
منظور از مکتب، شیوهای ویژه در اجرای رشتهای از رشتههای هنری است که در تلو زمان پیروانی داشته باشد. نامگذاری مکاتب هنری در عین آنکه ناظر به چگونگی کاربُرد و شیوه عمل و اجراست، به عِلّت بروز سبک و شیوه مورد نظر که در ناحیهای خاص ظاهر میشود و به تشکّل حلقه هنرمندان و تجمّع بانیان و پیروانش در محدودهجغرافیایی ویژه میانجامد، جنبه مکان محوری نیز مییابد.
اطلاق مکتب موسیقی اصفهان به سبب بروز شیوهی ویژهای از دستاوردهای موسیقایی است که در خطهی هنرخیز اصفهانجنبه وقوع یافته و اجراء و ارتقاء آن به همّت هنرمندانی صورت گرفته است که طی ازمنه متمادی در این شهر تجمّع یافتهاند، و نغمههای جانبخش و نواهای دلکش حاصل از طبع موزون و موسیقائی خویش را در آفاق گیتی پراکندهاند ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای کسائی نی نواز بی بدیل بسته هستند
تکاپوی فرهنگی قابل فهم!
احمد شاملو
نوشته: احمد افرادی
اخیراً شخصی که، در هر فرصتی، لگد بر کفن پوسیدهی شعرا و نویسندگان درگذشتهی معاصر ایران میکوبد، مدعی شده است که شاملو در شعر « مجلهی کوچک ۱» ، از همجنسگرایی، «اظهار انزجار» کرده است. بخش آغازین پست فیسبوکی ایشان را بازنویسی می کنم:
« احمد شاملو در شعر “مجلۀ کوچک”، که در مجموعۀ ” ققنوس در باران ” منتشر شده است، سطری دارد آکنده از خشم و نفرت:
به هنگامی که همجنسباز و قصاب
بر سر تقسیم لاشه
خنجر به گلوی یکدیگر نهادند
من جنازهی خود را بر دوش داشتم…
… باید اذعان کنیم که انزجار شاملو از رفتار همجنسگرایانه آشکارا در کلمۀ “همجنسباز” متراکم و متبلور شده است» پایان نقل قول
لازم نیست شعرشناس و منتقد شعر باشیم، تا دریابیم که شاملو در این شعر، به اختناق و سانسور در عصر پهلوی نظر دارد، نه همجنس گرایی. افزون بر این، در کجای این بند از شعر، « انزجار[ شاملو] از رفتار همجنسگرایانه متراکم و متبلور است» ؟
«شاملو در بند دیگری از همین شعر میگوید:
لوطی و قصاب
بر سرِ واپسین کفارهی مُردنِ خلق
دست و گریبان بودند و
مرا
به خفّتِ از خویش
تابِ نظر کردن در آیینه نبود…»
شاملو، در این شعر ( که به آقای عباس جوانمرد، بازیگر و کارگردان تئاتر تقدیم شده است) به شخصی خاص نظر دارد که در روزگار پهلوی دوم (دست کم در مقطع سرودن شعر «مجلهی کوچک » ) شغلاش، از جمله نظارت عالیه بر کار یکی از روزنامههای عصر بود.
به علت تنگناها و سلطهی اختناق در سالهای حاکمیت هر دو پهلوی، شاملو و اهالی فکر و فرهنگ (گاه، به ضرورت) مجبور بودند به زبان رمز و استعاره روی آورند. از این رو، کلماتی همچون «گل سرخ»، «جنگل»، « شب» (به خصوص در شعرهای نیما) و… حضوری پر رنگ داشت و به همین دلیل، مأموران سانسور، به این واژگان سخت حساس بودند.
طبیعی بود که شاملو (در این شع) به استعاره پناه بَرَد و به جای نام بردن از آن شخص ( که نه ممکن بود و نه با مقتضیات شعری سازگار) از نزدیکترین «مدلول»ی که به آن شخص اشاره داشت، استفاده کند. چه واژه دیگری میتوانست خواننده شعر را، به این بزرگْ سانسورچی هدایت کند؟ و این چه ربطی به انزجار از همجنسگرایی دارد؟!
———–
1ـ
http://shamlou.org/?p=155
منتشرشده در مطالب منتظر, مقاله
دیدگاهها برای تکاپوی فرهنگی قابل فهم! بسته هستند
دستخط غلامحسین نصیریپور
.
.نامهی غلامحسین نصیریپور به بیژن اسدیپور
این نامه را دوست عزیزم بیژن اسدیپور به خواهش من در اختیار رسانه قرار دادند
منتشرشده در خط یک نشان, خورشید بر پیشانیی فلکافلاک, نامه
دیدگاهها برای دستخط غلامحسین نصیریپور بسته هستند
از محسن مخملباف تا مسیح علینژاد
از بصیر نصیبی:
چندی است در فضایی که مجازی نامیده شده دوم خردادیها وشیفتگان خاتمی وباندش بعد از خروج از ج. ا نه فقط میخواهند به همه بقبولانند که دیگر با باند خاتمی مرتبط نیستند بلکه از کلیت نظام عبور کردهاند خوب تا این جا قضیه برای ما تازگی ندارد تا شگفتزدهمان کند بیسابقه هم نبوده که هیچ، نمونههای بسیاری داشته است.
مسیح علینژاد هم یکی از این تازه از راه رسیدههاست، مشهورترین اینان محسن مخملباف وخانواده نابغه (همه افراد خانواده از پسر، کوچکه تا دختر بزرگه حتا همسردوم همه سینماگر،زاده شدند!)اش بودند در آن سالها که این موجود به تازگی دکان صادرات فرهنگی/ سینمایاش را گشوده بود جمعی از ماراهم به نوعی رنگ کرده بود البته دستش خیلی زود باز شد اما دکان رنگ رزی اقا محسن پر رونق شد. چون ما چندین مطلب و مصاحبه وبحث در این مورد داریم برای این که سخن بدرازا نکشد از تکرار آنها مارا معاف کنید. اگر کنجکاو هستید در وبسایت ما ،در فیس بوک ما، ودرکتاب «راه کن از قندهار میگذرد» نحوه تغیر روش حزب الهی سابق که حالا ادای سینماگر مترقی را در میاورد را شکافتهایم، مسیح هم که آمد اولش موهایش را زیر کلاه جمع میکرد. مدتی هم حامی بخش خوب نظام بود . اصلاح طلبهای خارج از کشور به خصوص چپگرایان اصلاح طلب شده نظیر رضا علامهزاده خیلی لی لی به لالایش گذاشتند. وقتی علامهزاده دکانی به اسم تلویزیون «ایران ندا »را خواست علم کند یک هیات امنا درست کرد که این خانم هم که میخواست سری تو سرها در بیاورد عضو هیات امنای دکان علامهزاده شد. آقا رضا هم مطلبی ستایشانگیر بر وصف جمال وکمال خانم کارسازی کرد. اما اساس این دکان رضا انقدر سست بنیان بود که با یک مطلب من که قصد وهدف رضا را بر ملا کرد درش تخته شد وهیات امنا هم غیبشان زد . ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای از محسن مخملباف تا مسیح علینژاد بسته هستند
مرگ جوانمردی، آزادیخواهی و قانون در ایران
…………………گپ ………………….تاریخ
مرگ جوانمردی، آزادیخواهی و قانون در ایران
درآستانه سالروز درگیری با یاران مشزوطه
.
……………………… روزی که در تهران به “ستارخان “شلیک کردند !
.
حکومت تازه کار تهران طبق نقشه ازپیش کشیده شده پس از آمدن ستارخان، باقرخان و دیگر محاهدان آذربایجانی مشروطه از تبریز به تهران، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و همرزمانش اختصاص دادند… ومجلس طرحی را تصویب نمود که سلاحهای خود را ظرف ۴۸ ساعت تحویل دهند…
.
ستارخان و باقرخان و سایر مجاهدین با این امر موافقت کردند…اما چون مسئله خلع اسلحه پیشنهاد دولت روس و انگلیس بود عدهای از سران مجاهد وابسته به دولت از تحویل اسلحه خودداری کردند…بنابراین یاران ستارخان که میدیدند دیگران به راحتی اسلحه در دست دارند از پذیرفتن این امر خودداری کردند…
.
پس از چندی قوای دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی، رئیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته، صدها تن مجروح و صدها تن دیگر بازداشت شدند…ستارخان که از این حمله ناباوارنه به شدت شوکه شده بود و مدام میگفت: “به خاطر چند اسلحه مجاهدکشی و برادرکشی راه انداختند”راه پشت بام را در پیش گرفت، اما تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند…
.
بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و همچنان که در این عکس تاریخی او را کنارباقرخان میبینید با یاری دوستانش، پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و سردار ملی و جانفشان راه آزادی در حسرت تبریز درگذشت…
.
قتل ستارخان صرفا به معنی کشته شدن یک قهرمان نبود بلکه در واقع مرگ جوانمردی، آزادیخواهی و حکومت قانون در ایران ان روز بود…مزارش غریبانه در باغ طوطی حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری واقع است… نوادگان او چندین مرتبه سعی نمودند با کسب مجوز، پیکر وی را به تبریز منتقل کنند که تاکنون موفق به این کار نشدهاند.
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای مرگ جوانمردی، آزادیخواهی و قانون در ایران بسته هستند
کارنامه چین و جمهوری اسلامی
مطلب زیر نوشتهایست از یک اقتصاددان ایرانی
در ماه اوت سال ۲۰۱۶، جواد ظریف که ظاهراً مدیریت تدوین و هدایت طرح همکاریهای ایران و چین به او واگذار شده، طی سفری رسمی به چین با ونگ لی، وزیر خارجه چین، دیدار و موافقت اصولی دولت روحانی با بسته همکاریهای تهران و پکن را در قالب طرح «یک کمربند یک راه» اعلام کرد.
در آن زمان چین وعده داد ۴۰۰ میلیارد دلار به مدت ۲۵ سال در ایران سرمایهگذاری خواهد کرد. به موجب این وعده که جزئیات آن را نشریه ماهانه پترولیوم اکونومیست در همان تاریخ منتشر کرد، قرار است چین ۲۸۰ میلیارد دلار در صنایع نفت و گاز، و ۱۲۰ میلیارد دلار در صنایع پتروشیمی ایران سرمایهگذاری کند.
در مقابل، جمهوری اسلامی ظاهراً انحصار بهرهبرداری از سه میدان نفت و گاز را که جزئیات آن اعلام نشده، به چین واگذار کرده است. همراه با واگذاری امتیاز بهرهبرداری انحصاری که برای پرهیز از تعارض ظاهری با قانون اساسی، «اجازه بهرهبرداری مشارکتی» خوانده شده، به چین اجازه داده شده پنج هزار نیروی امنیتی خود را به بهانهی حفاظت از تأسیسات (مشترک) در ایران مستقر کند.
استقرار نیروهای چین در بنادر ایرانی خلیج فارس، جزیره کیش، حق بهرهبرداری ۲۵ ساله از آبهای خلیج فارس برای ماهیگیری و صید مروارید توسط صیادان چینی، که رسماً مورد تأیید جواد ظریف قرار گرفت، تنها بخشی از امتیازهای واگذارشدهٔ تازه از سوی جمهوری اسلامی به دولت کمونیستی خلق چین است.
علاوه بر وعده ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در طرحهای توسعه نفت و گاز و پتروشیمی ایران، چین بهمنظور رنگینتر کردن «قرارداد قرن»، با افزودن طرحهایی مانند راهآهن برقی تهران – مشهد و همچنین راهآهن اورومچی- تهران که گفته شده از خاک چین آغاز و بعد از عبور از آلماتی در قزاقستان، بیشکک در قرقیزقستان، تاشکند و سمرقند در ازبکستان، و عشقآباد در ترکمنستان به تهران خواهد رسید، سقف تعهدات کاغذی را به ۶۰۰ میلیارد دلار افزایش داده است؛ حال آنکه کارنامه دولت و شرکتهای چینی در طرحهای بسیار کوچکتر در ایران حاکی از عدم تعهد به وعدهها، سودجویی غیرعادی، کمکاری و زورگوییهای آنهاست.
مشارکت در ساختن بزرگراه کرج چالوس به طول فقط ۱۱۰ کیلومتر که بعد از ۲۳ سال هنوز تا رسیدن به بهرهبرداری کامل فاصله بسیار دارد و بخشهای بهاصطلاح افتتاحشده آن چند روز بعد از گشودن اخیراً فرو ریخت و مسدود شد، خلعید و اخراج شرکت پیمانکار چینی CNPCI در نهم اردیبهشت سال ۱۳۹۳ از طرح توسعه میدان مشترک نفتی آزادگان جنوبی که اعتبار آن دو و نیم میلیارد دلار پیشبینی شده بود، عدم تحرک پیمانکاران در عملیاتی کردن طرح فولاد زرند، ناموفق ماندن همکاری با سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی در طراحی مجدد رآکتور آب سنگین اراک و دهها طرح ناقص و نیمهتمام دیگر در صنایع برق، ساخت نیروگاه و کشیدن خط لوله، شواهدی از شکستهای متعدد شرکتهای دولتی و وابسته به دولت در ایران است.
در عین حال که طرحهای صنعتی و عمرانی چین در ایران کارنامهای ناموفق دارند، در بخشهای غیرعمرانی این همکاریها توسعه خارقالعاده یافتهاند. برای نمونه، بیش از ۷۰۰ چینی از سوی دولت چین به عنوان طلبه در جامعه المصطفی قم متمرکز شدهاند، اگرچه در درون چین حتی فرزند آوردن خانوادههای مسلمان، به دلیل سیاست پیشگیری از افزایش تعداد آنها، با مشکلات جدی روبهرو است.
پذیرایی از جوانان ایرانی در شهر کرونازده ووهان به عنوان دانشجو، و در اقدامی مشابه، پذیرفتن دانشجویان آفریقایی آسیایی در «دانشگاه پاتریس لومومبا»ی مسکو با هدف فرهنگسازی عقیدتی و یارگیریهای اطلاعاتی و امنیتی، بخش دیگری از همکاریهای اعجابانگیز دو نظام سیاسی مغایر با هم است که در آن یکی دست بالا و دیگری دست کاملاً پایین را دارد.
آقای موسوی، سخنگوی وزارت خارجه دولت روحانی، در حالی امضا و اجرای طرح همکاری با چین را افتخارآمیز معرفی میکند که دولت متبوعش حتی قادر به انتشار سند این همکاریها نیست. هرچند، رسانههای اجتماعی ایرانیان طی دو سال گذشته گزارشهای متعددی درباره اجزای این همکاریها و واگذاری امتیازهای محرمانه به جمهوری خلق چین منتشر کردهاند.
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای کارنامه چین و جمهوری اسلامی بسته هستند
صدای فرامرز سلیمانی
دریاییها شعر و صدای فرامرز سلیمانی
منتشرشده در با صدای شاعر
دیدگاهها برای صدای فرامرز سلیمانی بسته هستند
«یکی یه پوله خروس» از جواد بدیع زاده
منتشرشده در رقص و ترانههای ایرانی, موسیقیی ایرانی
دیدگاهها برای «یکی یه پوله خروس» از جواد بدیع زاده بسته هستند
عکس روز
امده در صورتکتاب دوست فرزانه علیاکبر قلندری
درود بر آن عشقی، که تهیدستی را به حاشیه میراند!
( قلندری )
منتشرشده در عکس روز
دیدگاهها برای عکس روز بسته هستند