- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 18936
-
میگویند۸۰
منتشرشده در میگویند
دیدگاهها برای میگویند۸۰ بسته هستند
قیچی نام دیگر سانسور است
قیچی
——————————
قیچی نام دیگر سانسور است (۶)
زیرصفحهی قیچی ویژهی نشر و ثبت یادها و تجربههای نویسندگان و هنرمندان از سانسور دولتی و حکومتی است. در نوبت ششم قیچی واکنش احمد شاملو شاعر سرشناس و عضو کانون نویسندگان ایران را به سانسور یکی از کتابهایش بازنشر میکنیم. فراوانند نویسندگانی که سانسور دولتی را تجربه کرده و خاطراتی از آن دارند اما بسیاری از آنها را منتشر نکردهاند زیرا سانسور اجازه نمیدهد. او به شدت از خودش مراقبت میکند. آزادی بیان نیز باید با گفتن و نوشتن بیرون از مرزهای مجازِ سانسور از خود مراقبت کند.
احمد شاملو در ۲۴ شهریور ۱۳۷۲ در نامهای خطاب به «وزارت ارشاد» به سانسور قسمتهایی از کتاب «همچون کوچهای بیانتها»، بهشدت اعتراض کرد. این کتاب منتخبی است از شعر شاعران جهان با ترجمه و بازسرایی شاملو.
********
متن نامۀ اعتراضی شاملو:
آقای عزیز!
با سلام. یادداشتی را که ملاحظه میکنید، هم میتوانید یک نامۀ خصوصی تلقی کنید، هم میتوانید در نهایتِ سپاسگزاری من، به دادگاهی احاله کنید که من آن را به مجلس پر سروصدای محاکمۀ سانسور تبدیل کنم، چون بههرحال یکی باید در برابر این فشار قد علم کند.
من با نکاتِ نخست، ۳۸ موردیِ سانسورِ مجموعۀ “همچون کوچهای بیانتها”، که بعد به یازده مورد تخفیف داده شده، بهشدت معترضم. من نمیدانم این کتاب را چه کسی، به چه حقی و با کدام صلاحیت ویژه مورد “بررسی” قرارداده، اما آنچه از ماحصل کار او استنباط میشود، این است که:
۱ـ کمترین صلاحیتی برای قضاوت شعر ندارد و کممایگیاش حتی از خطش هم پیداست. ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای قیچی نام دیگر سانسور است بسته هستند
صورتنامه ۸۷- این شماره برای محمدرضا شجریان
منتشرشده در صورتنامه
دیدگاهها برای صورتنامه ۸۷- این شماره برای محمدرضا شجریان بسته هستند
واژگان خانگی
شاعران این شماره:
سینا سرکانی، پروین سلاچقه, حبیب شوکتی، گروس عبدالملکیان، بیژن نجدی, غلامحسین نصیریپور و علیرضا نوری
اينجا تاريخ است!
طنابی بالا میرود
طنابی پايين میآيد
و طرحی فرو میريزد
فردا تذكرهها مینويسند:
” حسنكی ” بر دار شد…
پیش رویام مردهها راه میروند
دیوارها مدام گریه میکنند
لولوها در قاب منور یک اتفاق
پرچمها را گول میزنند
باید برای روزنامه شعری بفرستم
از دور که میآمدم
آبها میدانستند راز کوچه کجاست
صدای رودخانه از آوار ریختن چیزی
در دوبارۀ تکرار میلرزید
باد میفهمید زمین آرام آرام
دارد او را ورق میزند
با یک درخت
در مرز بیهودگی و سکوت
به جان ابرها سوگند خوردیم
که اگر باران نبارد
زورقها را جمع کنیم برویم
از چمدانی که در پیراهنم بود
تنها آبی میدانست
آفتاب زیباترین بازی هستی ست
ابن سیاره چه غمگین است
بابد برای روزنامه شعری بنویسم
آقا!
لطفن یک قهوۀ تلخ
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهها برای واژگان خانگی بسته هستند
نامهی غلامحسین نصیریپور ۳
منتشرشده در خط یک نشان, خورشید بر پیشانیی فلکافلاک, نامه
دیدگاهها برای نامهی غلامحسین نصیریپور ۳ بسته هستند
آقای “سهراب سپهری” عزیز تولدت مبارک!
عکس از عباس حجت پناه
علی سرهنگی مجلهی فرهنگ نو
آمده در صورتکتاب بیژن اسدیپور
چای …………….گپ…………….شعر
۱۴ مهر ۱۳۰۷سالروز تولد شاعر
.
…………………………………….. آقای “سهراب سپهری” عزیزتولدت مبارک!
۹۲ سال پيش در چنين روزی، سهراب سپهری در قم زاده شد. هرگز ازدواج نكرد. میگفت: «زندگی با هنرمند خيلی سخت است.
سهراب سپهری در خانواده فرهيختهای رشد کرد. مادرش با شعر و نقاشی آشنا بود: «پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود، تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. من كاشیام. در قم زياد نمانديم. به گلپايگان و خوانسار رفتيم، بعد به سرزمين پدری. من كودكی رنگينی داشتم.»
او كودك شيطانی بود، سر كلاسها نقاشی میكشيد، اما مدرسه را دوست داشت: «معلم با تركه انار زد و گفت: درسهايت خوب است، تنها عيبات اين است كه نقاشی میکشی. اين نخستين پاداشی بود كه برای نقاشی گرفتم.»
دبستانی بود كه نخستين شعرش را سرود: ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای آقای “سهراب سپهری” عزیز تولدت مبارک! بسته هستند
مهدی از دست رفتهام
«من از یادت نمیکاهم»، به عزیز خاطرههایم: مهدی اخوان لنگرودی،
رضا مقصدی
مهدی از دسترفتهام!
۱
در نیمههای پریشب با یکی از عزیزان خاطرهانگیزم در لاهیجان، دربارهی ظرفیت زیبای عاطفهی عاشقانه حرف میزدیم، به ناگهان به مضمونی مهرآمیز وُ باریک، نزدیک شدیم که گوشههای تاریک آن را نمیشناخت. برای روشن کردن آن گوشهها گفتم گوشی را نگهدار. برخاستم. دستی به لابلای کتابهای کتابخانهام بُردم. «سپیدار»، نخستین کتاب شعرت را که درسال ۱۳۴۵ خورشیدی منتشرکرده بودی یافتم دو سه فراز از شعر «یادها» را که روشنگر حرفهایمان بود آرام وُ آهسته اما با صدایی شفاف خواندم:
ای آشنای گرم فریبنده چون سراب
دیشب به یاد روی تو تاصبح، سوختم.
تو بیخیال آنچه که بر ما گذشته بود
من با خیال خویش، به در، دیده دوختم.
جای تو سبز بودوُ ندیدی که یک زمان
نقش خیالت از سر من، دست بر نداشت.
بی تو برای روی تو تنها گریستم
جُز دل کسی ز حال من وُ دل، خبر نداشت.
یاد شبی که باز تو بودی به روی «سن»
روبان سرخ، جلوه به موی تو داده بود.
میخواندی این ترانه که: «ای وای مادرم»
آتش به جان خستهی من اوفتاده بود.
وقتی دانستم زبان عاشقانهی این شعر، در جان مشتاق وُ منتظر دوستم جایی شایسته یافت اینبار تمامی آن شعر را که در قالب «چهارپاره است از آغاز تا پایان، اما با صدایی بلند خواندم وخودرا به خاطرهی معطر سالهای دور در «دبیرستان عفت»، پیوند زدم وقتی که دختر زیبای شهر، شعر پُرشور «ای وای مادرم» اثر استاد شهریار را آنگونه خوانده بود که آتش به جان خستهی همهی ما افتاده بود. ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای مهدی از دست رفتهام بسته هستند
فرهنگ فرهی از سالهای دور
یادی از فرهنگ فرهی بهمناسبت یکمین سالگرد سفر او توسط بیژن اسدیپور
نوشته بیژن اسدیپور
۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰
در دههی چهل یکی از چند مهرهی شاخص «رادیو ایران» فرهنگ فرهی بود. او در کنار کسانی چون تورج فرازمند (معاون رادیو)، ایرج گرگین (رِئیس برنامه ۲ رادیو)، و نادر نادرپور (رییس گروه ادب رادیو) فعالیتهای چشمگیری داشت. او «بزرگ دبیر» چند برنامه معروف رادیو بود: برنامه « پنج و سه دقیقه» (که خانم اربابی و مانی آن را اجرا میکردند)، یا برنامه «خانه و خانواده»، و همینطور برنامه «راه شب» (که پنج شب در طول هفته اجرا و پخش میشد و فرهنگ خودش آن را با صدای درخشاناش اجرا میکرد) و «تفسیر مسایل ایران» که گاه فرهنگ فرهی و گاهی مهدی قاسمی آن را اجرا میکردند. و احتمالا فعالیتهای دیگر که شاید از قلم انداختهام، با همه این فعالیتها، تازه یک دوره هم گویا برای عضویت انجمن شهر تهران انتخاب شد! یعنی مردم که کارهایش را دوست داشتند او را انتخاب کردند. ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای فرهنگ فرهی از سالهای دور بسته هستند
مصاحبه با رویا تفتی
نقل از : صورتکتاب غلامرضا نصرالهی
* مصاحبه آقای پرویز گراوند با شاعر گرامی خانم رویا تفتی
* نشریه اینترنتی نورهان
۱- رویا تفتی از شعرهای سایه لای پوست(۱۳۷۶) تا اقلیم داغ (۱۳۹۷)چه فرآیندی چه تحولاتی را از سر گذرانده است؟
· هر فرآیند و تغییر و تحولی هم که از سر گذرانده باشم هنوز هم شعر برای من موجود ناشناخته و سرکشی است که باید به چنگش بیاورم. در مواجهه با هر شعر جدیدی، هم من دیگر آن آدم سابق نیستم هم شعر آن شعر سابق. و طریقهی رام کردن خاص خودش را میطلبد. هنوز هم همان فرایند آزمون و خطاست و تحولی هم اگر باشد کسی که از بیرون نگاه میکند بهتر و دقیقتر متوجه میشود. برای مثال زمانی که سایه لای پوست شکل میگرفت استفاده از کامپیوتر هنوز عمومی نشده بود. ولی الان تلفنهای هوشمند جامهای جهاننمایی هستند در دسترس همگان. قطعا این تغییر و تحولات دنیای بیرون که روز به روز هم بر سرعتشان اضافه میشود بیتاثیر نیستند بر فرآیند شعر من هم. شعری که در خلوت شکل میگرفت و شعری که در حسرت خلوت شکل میگیرد… رویکردم اما همچنان تبدیل زندگی به شعر است و اعتماد به ناخودآگاه و استقبال از هر موضوع و ناموضوعی که جرقهی اولیهاش را در ذهنم میزند. گاهی احساس میکنم دارم زیادی به سمت بیان مستقیم واقعیت کشیده میشوم. نمیدانم تخیلم در حال آسیب دیدن است یا واقعیتها هر چه بیشتر دارند به سمتی میروند که عناصر شعری سرِ خود میشوند. طنز، غلو، اغراق، غیرقابل باور بودن و… از طرفی هم همه چیز به سمت کالایی شدن و یکبار مصرفگی میرود … گاهی فکر میکنم شعر امروز باید چه جلوهی ویژه و مواد نگهدارندهای داشته باشد که تاب بیاورد در برابر هجوم انواع جذابیتهای سمعی و بصری که همهی ما به ویژه نسل جوان را در بر گرفته است؟… هنوز در چالش این سوالی که شعر بعدی سر میرسد و گویدم مندیش جز دیدار من.
۲- مرگ، تقلیل یا دگردیسی تجربه؟
· مرگ، گاهی آدم را به خودش میآورد و چشمانش را بیشتر رو به زندگی باز میکند. گاهی هم نومید و منفعلش میکند تا جایی که یک «خب که چی؟» به آخر هر چیز بچسباند. بدترین حالتش وقتیست که اطرافت را پر از مرگهایی ببینی که میتوانست اتفاق نیفتد یا حداقل به این شکل اتفاق نیفتد. دیدن زیاد و مداوم آن کرخت و بیتفاوتات میکند انگار! در اینصورت به گمانم بیشتر دگردیسی تجربه باشد.
۳- تجربه چگونه در شعر ظاهر میشود؟
· گاهی تند و سریع. گاهی آشکار و عیان و گاهی هم میرود تهنشین میشود و چنان مستحیل که برای خود شاعر هم روشن نیست. اما این که سانسورهای حسی چرا نسبت به برخی از تجربههای زیسته حساستر عمل میکنند، مربوط میشود به ناخودآگاه، به دوران کودکی، ناکامیها، از دست دادنها، دغدغهها، آرزوها… برای شاعر تا شاعر هم فرق میکند. بعضیها باید خود را دائم در معرض تجربههای جدید قرار دهند تا حسشان تحریک شود. بعضیها نه، ممکن است یک تجربه بارها و بارها در شعرهایشان نمود پیدا کند به اشکال مختلف. ادامهی خواندن
منتشرشده در Uncategorized
دیدگاهها برای مصاحبه با رویا تفتی بسته هستند
ویژهنامهی اردشیر محصص ۴
بقیه از شمارهی قبل
کتاب نمونه متعلق به بیژن اسدیپور طراح و طنزنویس معاصر ایران که توسط او اداره میشد در فاصله کوتاه حیاتاش که به سرعت بر اثر فشار شدید اداره ساواک شاهنشاهی به انتها رسید کتابها و جنگهای متعددی را چاپ و انتشار داد که عموما یگانه بودند. یکی از کارهای بیژن اسدیپور در کتاب نمونه انتشار جنگ ویژهنامهی اردشیر محصص بود به نام
که در آن هنرمندان زیادی شرکت داشتند. سعی دارم در هر شماره کار یک یا دو تن از این هنرمندان را برایتان بیاورم
منتشرشده در ویژهنامه
دیدگاهها برای ویژهنامهی اردشیر محصص ۴ بسته هستند
فصل انقطاع از شعر (بخش دوم)
هدف از اعلامِ عبارتِ هشداردهندهی «فصل انقطاع از شعر» به معنای «مرگِ شعر» نیست، یا اظهار حکم مطلقگرا و سادهلوحانهی «پایان شعر»، یا دستوری به اصطلاح حاکمانه برای «ممنوعیتِ شعرسُرایی»، بلکه تلاش عمده رونمایی از تردیدی پدیدارشناسانه به اثر وجودی شعر در دوره وارونگی و اعوجاج ارزشهای کنونی بشر است؛ تردیدی فلسفی که به «دورهی تعلیق شعر» گواهی میدهد و طرح این عوامل و نشانههای وابریدگی از شعر، به معنای«امتناع از سرودن شعر از سوی شاعری خاص» نیست، بلکه این ورشکستگی شعر دربرابر رخدادها و ساختارهای حاکم است، ساختارهایی که شرایطی بحرانی، و روندی یکسره یک سویه و مصرفگرا با انگیزههای هدونیستی را فراهم آوردهاند، که تجمیع این وضعیات و سایر مباحثی که بعدتر طرح خواهد شد، باعث انقطاع غیرارادی/ ارادی انسان از هنر شعرسرایی میشود که پیش از شروع «بحران فراگیر بیماری کرونا» نیز وجودی بیرونی، تاریخمند و پدیدارشناختی داشته است.
تلاش دیگر پرسشگری مُجدانه از پایههای نظری این گفتمان است که تا چه میزانی شعر به مثابهِ یک پدیدهی اساسا محل نزاع و مناقشه، در جوار سایر پدیدارهای احاطهکننده، مجال اثبات و تحقق خویش را فراهم میآورد؟ که این خود یک پرسش فلسفی است و نیاز به توضیحی اثباتی و ادراکی چندگانه نگر دارد.
۱- نقش سلبی پدیدارها در ایجاد انقطاع
طرح این پرسش که چگونه پدیدارهای گوناگون میتوانند در ایجاد «فصل انقطاع از شعر» موثر باشند؟ ما را از کنه موضوع با رویکردی پدیدارشناسانه درنحوهی برخورد پدیدارها با یکدیگر روبه رو میسازد.
انقطاع در ذات هستی است، بدون انقطاع حرکت و جهش و در نتیجه سیر تکاملی هستی و دیگرشدگی انسان بیمعناست، انقطاع در تاریخ زمینشناسی، دورههای نوعشناسی انسان، در سطوح معرفتشناختی فلسفی و فرایند علمی و تکنولوژیک نیز وجودی عینیت یافته داشته است. ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهها برای فصل انقطاع از شعر (بخش دوم) بسته هستند
طرحهای مشترک بیژن اسدیپور و پرویز شاپور
به همت: روحالله اکبریان
منتشرشده در Uncategorized
دیدگاهها برای طرحهای مشترک بیژن اسدیپور و پرویز شاپور بسته هستند
با صدای سپیده مختاری
شعر و صدای سپیده مختاری
شعر و اجرا #سپیده_مختاری
Posted by Sepide Mokhtari on Wednesday, September 30, 2020
منتشرشده در با صدای شاعر
دیدگاهها برای با صدای سپیده مختاری بسته هستند
محمدرضا شجریان از آلبوم بیداد (یاران را چه شد؟)
منتشرشده در Uncategorized
دیدگاهها برای محمدرضا شجریان از آلبوم بیداد (یاران را چه شد؟) بسته هستند
عکس روز دبستان بروجرد
از صورتکتاب دوست هنرمند گرامی علیاکبر قلندری
حمله موشکی عراق به دبستان کودکان کر ولال در بروجرد ، با هشتاد کشته
و صدها زخمی .
( قلندری )
منتشرشده در عکس روز
دیدگاهها برای عکس روز دبستان بروجرد بسته هستند