سرفصل‌های موسیقی‌ی ایران «نامه‌ی اول»

 


مرضیه بهارى‌ترين صداى همه‌ی فصول

از این شماره در سلسله نوشتاری به‌نام «سرفصل موسیقی‌ی ایران» از هلن شوکتی در هر شماره به معرفی یکی از بزرگان موسیقی‌ی ایران خواهیم پرداخت که امیدواریم مورد قبول واقع شود.

در فصل اول موسيقى این گفتار و در آستانه سال نو و بهار از جشن زادروز بهارى‌ترين صداى همه‌ی فصول تاريخ موسيقى ايران «بانو مرضيه».ارزانى صاحبدلان و عاشقان موسيقى:

فصل اول:


هلن شوکتی

خديجه مرتضايى مشهور به اشرف‌السادات ملقب به “مرضيه” زاده اول فروردين ١٣٠٣ خيابان عين‌الدوله ،دبستان را در مدرسه هما و دبيرستان را در مدرسه عصمتيه گذراند.
پدرش سيد حسن مرتضايى معروف به شيخ حسن، مردى بود مؤمن و متدين ولى نه چندان متعصب، بلكه اهل ذوق كه نه مخالفتى با تحصيل خديجه داشت و نه مشكلى با همآوازى او با مادرش ربابه خانم. پدر در كودكى خديجه تجديد فراش نمود لطف ازدواج فوق این‌كه زن پدر تازه هم اهل ساز و آواز بود، پيانو مى‌نواخت و صداى گرمى داشت.

مرضيه مى‌گويد: من زن پدرى داشتم كه پيانو به سبك مرتضى محجوبى‌ می‌زد. او تاثير عميقى روى كارهاى من داشت و در باز خوانى اشعار مشروطه بخصوص اشعار شيدا مرا تشويق می‌كرد و آشنايى من توسط زن پدرم با استاد حشمت راد دريچه تازه‌اى را بروى من باز كرد و من با هر تصنيف جان تازه‌اى می‌گرفتم.
“”عاشق شيدا من واله و رسوا من – نو گل رعنا تو آفت دل‌ها تو””

مرضيه از چند خوان موسيقى عبور كرد تا بالاخره خود را به خوان هفتم يعنى راديو تهران در سال ١٣٢٧ رساند.
تا سه سال اول را در ساختمان بى‌سيم پهلوى بعنوان كارآموز با ماهى ٨٥ تومان گذراند و در سال جديد منتقل شد به ساختمان جديد ارك با ماهانه ١٨٥ تومان حقوق.
در استوديوى جديد مرضيه دريافت كه هنگام كار با بزرگان موسيقى فرارسيده و اينك دنباله‌ی كار!!!!!
ورود مرضيه به راديو مقارن شد با شكرآب شدن ميانه مهدى خالدى با بانو دلكش. كار اين دو بدليل يا دلايلى ناگفته كشيده شد به قهر و غضب تا آن‌كه خالدى رهبرى اركستر را به ادامه همكارى با دلكش ترجيح داد و رفت و اركستر بي رهبر ماند تا اين مقام سپرده شد به جواد و بزرگ لشكرى، در اين دوره رهى معينى كرمانشاهى در مقام شاعر همراه اركستر بود با كار مشترك “به كام طوفان، ترانه‌هاى دل‌انگيز ديگر مانند تنهايى، يادتو، و البته لاله صحرايى

جواد لشكرى در اركستر راديو ماند و بزرگ لشكرى وصل شد به اركستر رحيم‌خان منصورى كه از قضا در اين زمان سرش گرم بود به اجراء و ضبط تصانيف شيدا با تنظيم‌هاى جديد با آواز بانو مرضيه.
جمعى كه به اين منظور گرد آمده بودند علاوه بر خود آقاى منصورى كه نت‌نويسى‌ی آهنگ‌هاى شيدا را برعهده داشت عبارت بودند از آقايان جواد معروفى كه نت‌ها را براى اركستر بزرگ تنظيم می‌كرد و روح‌الله خالقى كه با اركسترش آن‌ها را مى‌نواخت و البته مرضيه كه با صداى نازدار و غمزه‌هاى آوازش روحى تازه به تصنيف‌هاى دوره مشروطيت مى‌دميد. در حول وحوش سال‌هاى اوايل دهه ٣٠، «اگر مستم من از عشق تو مستم»، «بيا بنشين كه بردى دل زدستم

خيز بزرگ و به عبارتى ديگر بلند پروازى مرضيه در راديو و ورود به قلمرو گل‌هاى راديو آن هم در مقام نخستين زن برنامه گل‌هاى جاويدان.
دكتر محمود خوشنام گفته است: برنامه گل‌ها از همان آغاز مردانه بود و هيچ ظرافت و لطافتى زنانه در آن نبود و اين عيب بزرگش بود. با همه‌ی صداهاى زيبا مثل غلامحسين بنان و حسين قوامى و عبدالعلى وزيرى و ديگران كه در آغاز با «گل‌ها» كار كرده‌اند، جاى صداى ظريف يك زن خالى بود، كه با صداى مرضيه پر شد و هيجان غريبى به «گل‌ها» بخشيد.

قضيه نيش و كنايه‌هاى مرضيه و بنان سر دراز داره و سابقه آشنایی بیش‌تر بر می‌گردد به كنسرت‌هاى انجمن موسيقى و به رهبرى روح‌الله خالقى و اجراى اولين تصنيف دو صدايى «بوى جوى موليان»، كه از اين پس هر چه اين خواند آن يكى هم خواند واين رسم مرضيه رايج بود تا دوران تازه‌تر از جمله ترانه «اى اميد دل كجايى» كه اول بنان خواند و مرضيه هم بدنبالش. آهنگ اين ترانه را پرويز ياحقى ساخته در ١٧ ،١٨ سالگى.
مرضيه در خاطراتش به اين موضوع اشاره كرده كه يك روز آقاى بديع‌زاده كه در آن هنگام عضو «شوراى موسيقى راديو ايران» بود از پشت شيشه استوديو جوان لاغر اندام و باريك و بلندى را نشانم داد كه تازه پشت لبش سبز شده بود و گفت: اين جوان را مى‌بينى ، بعد از اين با او كار كن و هنگامى كه تعجب را در صورتم ديد گفت به جوانيش نگاه نكن نابغه است. من با ناباورى كارم را با اين جوان شروع كردم و حاصل، همان ترانه‌هايى است كه با شعر بيژن ترقى خلق شدند. صرف نظر از ترانه «اى اميد دل كجايى» اولين كار مستقل مرضيه با پرويز ياحقى، در واقع اولين كار پرويز ياحقى با بيژن ترقى هم هست. اين دو از جوانى رفيق گرمابه و گلستان يكديگر بودند.
و نيز گفتنى است كه شعر و آهنگ‌هاى پرويز ياحقى و بيژن ترقى به جزء «می زده» بيژن ترقى در چند مورد ديگر هم با حك و اصلاح شوراى شعر مواجه شد از جمله «ترانه طاووس» سروده معينى كرمانشاهى كه البته اسمش را نمی‌شود سانسور گذاشت كه در واقع يك دستكارى بی‌جا.
معينى كرمانشاهى در خاطراتش (راز خلقت) در شرح اين ماجرا نوشت: پس از پخش طاووس از راديو دكتر لطفعلى صورتگر پرسيد از ترانه‌اى به اين لطافت چرا پايانى اين همه سخيف. و آقاى معينى پاسخ داد اين جمله از خود من نيست و مربوط است به استادان دانشگاه خود شما كه چنين تعبيرى را ساختند.
«جلوه آن مرغ شيدا» گفته «جان پرور من -پاى آن طاووس زيبا (هستى رنج آور من) تبديل شد به «اين دل بى دلبر من»

ادامه دارد.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در سرفصل‌های موسیقی‌ی ایران, معرفی‌ی یک هنرمند ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید