- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 18835
-
واژگان خانگی
شاعران این شماره:
واهه آرمن، حمیدرضا اقبالدوست، غلاهرضا بلگوری، حسین پناهی، جواد مجابی و علیشاه مولوی
یک شعر از واهه آرمن
«ویرانی»
پدرم که رفت
خانهای در شهر
ساعتی پیش از بمباران
ویران شد
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهتان را بنویسید:
نامه خداحافظی تلخ غزاله علیزاده پیش از خودکشی
غزاله علیزاده و بیزن الهی
نوشته: مجید آزمون
نامه خداحافظی تلخ غزاله علیزاده پیش از خودکشی
در روز جمعه ۲۱ اردیبهشت ۷۵ تعدادی از ساکنان محلی در جنگل روستا جواهرده رامسر، جسدی را یافتند که از درختی حلق آویز شده بود. او کسی نبود جز غزاله علیزاده صاحب رمان معروف و ۲ جلدی خانه ادریسی ها. غزاله ۲۷ بهمن ۲۷ در مشهد زاده شد. مادرش، منیرالسادات سیدی زنی شاعر و نویسنده بود. او لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت، سپس در دانشگاه سوربن فرانسه در رشتههای فلسفه و سینما درس خواند. البته او در ابتدا برای تحصیل دررشته مورد علاقه مادرش که حقوق بود راهی فرانسه شده بود اما با تلاش فراون رشتهاش را به فلسفه تغییر داد. او قصد داشت پایان نامهاش را در مورد مولانا بنویسد، اما مرگ ناگهانی پدر مانع اینکار شد. فعالیت ادبیاش در دهه ۴۰ و در شهر زادگاهش با چاپ داستان شروع شد. اولین مجموعه داستانی اش سفر ناگذشتنی نام داشت که در سال ۵۶ انتشار یافت. غزاله۲ بار ازدواج کرد، بار اول با بیژن الهی که دختری بنام سلما یادگار آن است. او از ۲ دختر بی سرپرست نیز نگهداری میکرد. پس از جدایی از بیژن در سال ۵۴ با محمدرضا نظام شهیدی ازدواج کرد. سلما از شاگردان موسیقی پری زنگنه بود که در فرانسه در رشته موسیقی تحصیل نمود. غزاله علیزاده با آگاهی از بیماری سرطان در روستا جواهرده رامسر خودش را حلق آویز کرد. وی در یادداشتی پیش از خودکشی خود چنین نوشت: آقای دکتر براهنی، آقای گلشیری و کوشان عزیز، رسیدگی به نوشتههای ناتمامم را به شما واگذار میکنم. ساعت ۱/۳۰ است، خسته ام باید بروم. لطف کنید نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از کسی متنفر نیستم. برای دوست داشتن نوشتهام، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و وقت بگذارم به خانه ایتاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کرد. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند درست و با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.
منتشرشده در یاد بعضی نفرات
دیدگاهتان را بنویسید:
رضا براهنی: ساعدی، مدرنتر از بیضایی و رادی
نقل از صورتکتاب: امیر مصدق کاتوزیان
نخستین روزهای آذرماه مصادف با بیست و پنجمین سالروز درگذشت غلامحسین ساعدی، نمایشنامهنویس و نویسندهای، است که اصرار داشت نه مهاجر، که تبعیدی است. خانواده و فرهنگدوستان مانند هر سال امسال هم در گورستان پرلاشز در پاریس یادش را گرامی داشتند.
غلامحسین ساعدی، به گفته ناقدان ادبی، یکی از سه نمایشنامهنویس برتر ایران است در کنار اکبر رادی و بهرام بیضایی، و از نسلی که با عبور از نمایشهای سنتی، از تعزیه گرفته تا روحوضی و ترجمه و نمایشنامههای فرنگی نسل قبل، اولین نمونه نمایشنامهنویسی مدرن، اما بومی ایران را گشود، چنان که پیش از آن نیما یوشیج و پیروانش در شعر کرده بودند.
غلامحسین ساعدی که در پنجاه سالگی درگذشت، از «لالبازیها» گرفته تا «ماه عسل» بیست نمایشنامه در کارنامه خود دارد. غلامحسین ساعدی همچنین با هشت مجموعه داستان و پنج رمان در داستاننویسی مانند نویسنده فقید هوشنگ گلشیری و دیگران در ادامه راه کسانی گام برداشت مثل سید محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت، نویسندگان فقید معاصر که با گذر از حکایت و قصه و اندرزنویسی، داستاننویسی بومی و مدرن ایران را ابداع کردند. غلامحسین ساعدی چهار فیلمنامه هم دارد که مهمترین آنها اساس فیلم اثرگذار و نامآشنای «گاو» است و علاوه بر تکنگاری به سبک این گونه نوشتههای جلال آل احمد مثلاً اورازان.
منتشرشده در مقاله
دیدگاهتان را بنویسید:
سرفصلهاى موسيقى ايران «نامهی یازدهم»
محمد خدادادی
هلن شوکتی در هر شماره به معرفی آلات موسیقی و یا نخبگان موسیقی ایرانی میپردازد که از نظرتان میگذرد.
فصل دهم:
هلن شوکتی
در روزهايى كه مردم جهان بخصوص هنرمندان و ستارگان فيلم و موسيقى از Elton Jahn و Bon Jovi و بسيارى هنرمندان دیگر با كمپين ” به حمايت از اوكرايين برخيزيد ” جهانيان را به كمك به اين كشور و مردم آن فراخواندند، Elton John هم لينك ويديويى از كنسرتهاى خودش را كه به مناسبت روز جهانى ايدز در شهر كييف برگزار كرده بود به اشتراك گذاشته و در پيامى از اندوه و تأثرش از رنج مردم اوكرايين گفته است.
گروه pink Floyd بعد از گذشت سى سال ترانه تازهاى بنام ” هى هى برخيزيد ” Hey Hey Rise Up براى پشتيبانى از ملت اوكرايين منتشر كرده و Andyriy Khlyvnyuk خواننده معروف اوكرايينى هم گروه را همراهى كرده.
در اين ترانه گروه پينك فلويد نوشته: انزجارآور است كه يكى از قدرتهاى جهان، كشورى دموكراتيك و صلح جو و مستقل را مورد حمله قرار مىدهد و انسانها را به قتل مىرساند.
“از ديار آفتاب تا پايتخت موسيقى”
گفتگو با محمد خدادادى
با محمد خدادادى در يك آتليه گرم و دنج و صميمى با آلات موسيقى مختلف در منطقه پنج وين آشنا شدم.
از اولين ديدارمان عشق به موسيقى و هنر وتلاش پايان ناپذيرش را در چهره و رفتارش ديدم. بقول خودش مىگوید: “از همه چىز راضىام به جز نام و نام خانوادگىام ” (تغيير نام خانوادگى اوژن به خدادادى، با انتخاب پدربزرگ.
منتشرشده در سرفصلهای موسیقیی ایران
دیدگاهتان را بنویسید:
بالاخره سکهای به نام دکتر مصدق زده شد!
سکه ۲۹ اسفند به نام دکتر محمد مصدق
هیچ شخصیت تاریخی دیگر نمیتواند مانند دکتر محمد مصدق به کار امروز ما بیاید.
ما همه بر سر سفرهای نشسته ایم که به همت او گسترده شد.
سالهاست در صدا و سیما و تریبونهای رسمی و کتابهای درسی اصرار فراوانی صورت میپذیرد تا ملی شدن صنعت نفت، تنها یادآور نام دکتر محمد مصدق نباشد و سهم غالب را به آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی میدهند.
منتشرشده در مقاله
دیدگاهتان را بنویسید:
معرفینامهی خودنوشت
شاعر و نویسندهل گرامی اسماعیل یورداشیان یادداشت و تصاویر زیر را برای درج در رسانه برایمان ارسال داشتند که بهنظر میرسد:
اسماعیل یوردشاهیان
با درود و احترام
یک شعر با مجموعهای از تصاویر و معرفیهای کوتاه در خصوص کتابهایی که در این چندسال از من در ایران وکانادا منتشر شده تقدیم داشتم. رمان (دلباختگان بینام شهرمن ) که به رمان محض ایرانی معروف شد و مورد تحسین بسیار قرار گرفت و می توانم بگویم یکی از آثار برتر من است و من برای نوشتن آن پنج سال تلاش کردهام سال ۱۳۹۶ نشر هنوز در تهران منتشر کرد – بقیه آثارم به ترتیب توسط انتشارات مروارید منتشر شدهاند
مادرم زنی زیبا بود (مجموعه شعر) تهران انتشارات مروارید بهار ۱۳۹۷ – نجوان ناتمام ادل رمان (که با الهام از واقعهی پاتاکلان پاریس نوشتم ) انتشارات مروارید زمستان ۱۳۹۷ – باغ غبار. (در تحلیل باغ افسردهی ایران نوشتم) انتشارات مروارید بهار ۱۴۰۰- زبان ذهن و معنا (در فلسفه زبان و چیستی شعر و رمان) تهران انتشارات مرورید پائیز ۱۴۰۰ و و انتشار مجموعه داستان ( با من از نرگسها بگو توسط نشر سیب سرخ).
منتشرشده در معرفی یک کتاب, معرفیی یک هنرمند
دیدگاهتان را بنویسید:
اعدام کلمات
گفتگوی آوانگاردها با حسین آتشپرور
کسی که به هرشکل سانسور میکند، با خودکار قرمز به کلمات شلیک میکند و کارش اعدام کلمات است.
.
شما را میتوان داستاننویس خودساختهای دانست که دوران جوانیاش در نقطهای دور از پایتخت و محافل اصلی ادبی بوده. درعین حال خودتان تجربۀ برگزاری کارگاههای آموزش داستان را هم داشتهاید. از پیوند این دو گزاره میخواهم به این پرسش برسم: کارگاههای آموزش داستاننویسی تا چه اندازه برای فضای ادبیات ضرورت دارند؟ و چقدر برای یک نویسندۀ جوان لازماند؟
تنها کارگاهها و کلاسهای آموزش داستاننویسی برای یک نویسندۀ جوان ضرورت ندارد و نمیتوان منکر آن شد. منتها باید دید برآیند خروجی آنها چیست و چه بوده. درست مثل دانشکدههای ادبیات. در تمام عمر ممکن است ادیب تربیت کرده باشد اما نویسندهای خلاق از آن بیرون نیامده.
یکی از مهمترین فاکتورهایی که برای یک نویسنده یا هر هنرمندی لازم است خلاقیت است. کشف ناشناختهها و زبان نو برای اوست. صدای یک نویسنده باید در خانه، شهر، در کشور و تاریخ و جهان شنیده شود اگر نه چه فرقی با روزنامه دارد.
مسالۀ دیگری که برای یک نویسنده مهم است جهانبینی، پشتکار و تجربههای اوست. و اینکه در کجا ایستاده و چه نانی می خورد.
جدا از اینها نویسنده میبایستی که همیشه در حال آموزش و به روز کردن خودش باشد و هر روز بدنیا بیاید وگرنه مرده است.
فراموش نکنیم که فردوسی، عبید زاکانی، هدایت و نیما و فروغ و گلشیری حاصل هیچ کلاسی جز تلاش و خلاقیت خودشان نبودهاند.
بهعنوان داور یکی از مهمترین جوایز ادبی میخواهم ارزیابیتان از کیفیت جشنوارههای متعدد ادبی بدانم؟ امروزه جشنوارههای مستقل و وابستۀ نسبتاً زیادی داریم؛ مهرگان، واو،احمد محمود، هفت اقلیم،جلال، مازندران، کتاب سال و… قبول دارید که بعضیشان به محل بدهبستانهای شخصی و یا به مرزبندیهای سیاسی-عقیدتی تبدیل شده؟ نویسندهها چگونه میتوانند سلامت یک جشنواره را تشخیص بدهند؟
اجازه دهید یک موضوع تکراری را روشن کنم که اگر تیراژهای خجالت آور ۱۰۰ و ۲۰۰ نسخه در جمعیت ۸۵ میلیونی داریم منِ داور هم به سهم خودم در آن شریکم. همینطور نویسنده و ناشر و دولت و جوایز و دست اندرکاران مسایل فرهنگی هرکدام به سهم خودشان در آن نقش دارند.
منتشرشده در مصاحبه
دیدگاهتان را بنویسید:
دستخط کیومرث منشیزاده
دستخط کیومرث منشیزاده از طنزنوشتههای «از روبرو با شلاق» این شاعر و طنزپرداز
منتشرشده در خط یک نشان
دیدگاهتان را بنویسید:
مستنــدِ رضـــا شـــاه
رضا شاه
من هم فیلمِ رضا شاه را دیدم و مطالب گفته شده در فیلم را هم تآئید میکنم اما آنچه که در این فیلم گفته شده، قسمتی از واقعیات است. تاریخ هم چیزی نیست که قسمتهای خوباش را برداریم و بقیه را پنهان کنیم. ظاهر امر این است که ما ایرانیها نگاهمان به تاریخ، به میوه خریدنمان شبیه شده است. میوههای سالم و رسیده را برمیداریم و کالها و لکهدارهایش را کنار میزنیم. در مورد تاریخ اما، این نوع نگاه نوعی خود گولزدن است. اگر نخواهیم بگوئیم دروغپردازی. اینگونه نگریستن به تاریخ بدون تردید، فاجعهآمیز خواهد بود. به همین جهت نوشتن این مقاله، از نظر من، یک وظیفهی وجدانی قلمداد میشود.
این قلم بارها گفته و نوشته که رضا شاه، پس از کریم خان، اولین پادشاه فارس زبان و نسبت به آب و خاک ایران دلسوز بوده است. او یک پادشاه آبادگر بود و خاطرهی شاه عباس صفوی را در اذهان زنده میکرد. اما ای کاش پیش از انقلاب مشروطه ظهور کرده بود. او سنت استبدادی پادشاهان پیش از مشروطه را استمرار بخشید و با روشهای استبدادی و روحیهی دیکتاتوری، دستآوردهای انقلاب مشروطه را به باد فنا داد. اکثر هموطنانی که از این فیلم استقبال کردند و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند، یا علاقهای به خواندن تمامی زیر و بمهای تاریخ را ندارند و یا اصلن خود را از خواندن دور نگه داشتهاند، و آنچه به صورت صوت و تصویر به آنها عرضه میشود، برایشان غنیمت است و همان شنیدهها و دیدهها، پایههای اعتقادی و استدلالی آنها را شکل میدهد. این گونه یک سویه نگریستن سبب میشود که در موقع ضرورت، دسته جمعی فاجعهای به وجود بیاوریم مانند فاجعهی ایران بر باد دِه بهمن ۵۷٫
منتشرشده در مقاله
دیدگاهتان را بنویسید:
پایان کار صادق هدایت
نقل از صورتکتاب احمد افرادی
… ناگهان نگاهم افتاد به یک زنبیل سیمی زیر پایه های میز : زنبیل پر از تکه کاغذ های کاغذ پاره به خط هدایت بود. پُر. یک زنبیل نسبتاَ بزرگ ، پُر از کاغذ پاره.
ـــ چقدر نوشته پاره کرده اید! این ها چرکنویس بوده؟
ـــ نه خیر ! پاکنویس بوده. آن هم چه جور پاکنویسی ! … انتقام گرفتم، دخل همهشان را آوردم ، همه را قتل عام کردم…
ـــ چرا قتل عام کردید؟ و در همان حال دولا شدم و یک تکه از کاغذ را برداشتم . قطعهای بود نسبتآ بزرگ.
هدایت پرخاش کرد:
ـــ بینداز سر جایش! دست به این آشغالها نزن!
سنبهاش پر زور بود. و کمتر پیش آمده بود با چنین لحنی به من تشر بزند. به روی خودم نیاوردم:
ـــ اینها نوشتههای خودتان بود؟
جواب نداد.
ـــ توپ مرواری؟ عنکبوت؟ معاملهای در سمنان؟…
هدایت از جا در رفت:
ـــ بله! همهاش بود. نوولها بود. عنکبوت، چاقوکش …همه و همه.
ـــ آخر چرا؟
دهن کجی کرد:
ـــ آخر چرا؟ …میخواهم هفتاد سال سیاه چیز ننویسم. مردهشور ببرند! عقم مینشیند که دست به قلم ببرم، به زبان این رجالهها چیز بنویسم… یک مشت بیشرف… یک خط هم نباید بماند.
ـــ آیا پیش آمد تازهای شده؟
ــ تمامی ندارد… بچه با گهش بازی میکند، تازه داشتم بلد میشدم، اول کارم بود. اما این اراذل لیاقت ندارند که کسی برایشان کاری بکند . یک مشت دزد قالتاق… اصلا سرشان تو این حرفها نیست.نمیخوانند. اگر هم بخوانند نمیفهمند…پس برای کی بنویسم؟
ـــ خوب دیگر ننویسید. ولی اینهایی را که نوشته بودید چرا پاره میکنید؟مگر نسخهی دیگری ازشان دارید؟
ـــ خوشبختانه نه ! نه. متأسفانه از “توپ و مرواری ” دست دو سه نفر هست.
از “بعثه ” هم همین جور. ولی از این یکیها خیر. خیالم راحت است.
ــپس اجازه بدهید این زنبیل را بردارم که تکههای کاغذ را به همدیگر بچسبانم.
ـــ شما غلط میفرمایید که بهشان دست بزنید.
ـــ حالا که چنین شد بیاجازهی شما این کار را میکنم.
منتشرشده در یاد بعضی نفرات
دیدگاهتان را بنویسید:
عکس روز «مادران جهان»
از سری تصاویر «عکس مادران جهان» که مجموعهی گویاییست از سختکوشی و عشق بیپایان مادران ملل مختلف به فرزندانشان و اینکه چگونه از کودکان خود حتی درعین انجام کارهای سخت روزانه پرستاری میکنند. این عکسها را که از صورتکتاب عزیزم «بیژن اسدیپور»وام گرفتهام در هر شماره برایتان میآوریم.
شمارهی ۵
منتشرشده در عکس روز
دیدگاهتان را بنویسید: