یادداشت‌های شخصی(یادش به خیر محمد قاضی)

یادش به خیر محمد قاضی مترجم نامدار نیم قرن گذشته را که وقتی برای عمل جراحی‌ی حنجره‌اش به فرانسه رفته بود روز عمل در پاسخ پزشک که احتمال از دست دادن تارهای صوتی‌ی او را گوشزد می‌کرد گفته بود:
– چه خوب !
و پس از دیدن تعجب جراح از حرف او اضافه کرده بود:
– آخر در کشور ما بهتر است صدای آدم در نیاید!
خیلی ها این حرف آن مترجم رند را فقط حمل بر جریانات سیاسی‌ی روز گرفته بودند در حالی که خفقان به هر دلیلی در کشور ما حد اقل سابقه‌ای هزار و چهارصد ساله داشته و ربطی به دیروز و امروز و (زبانم لال) فردا ندارد.
باری، مرحوم قاضی بدون تارهای صوتی و با آن وسیله‌ی خاص ” صدا ساز ” به ایران برگشت و تازه معلوم شد حرف او ابعاد خصوصی‌تری را هم در بر می‌گرفته است. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طنز و شوخ‌طبعی‌ی ملانصرالدین(۱۳ )

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در ملانصرالدین | دیدگاه‌تان را بنویسید:

…….از شمار خرد هزاران بیش

ضایعه‌ی درگذشت استاد ایرج افشار را به مردم و جامعه فرهنگی ایران تسلیت می‌گوییم.
در این رابطه مطلب زیر را عینأ از سایت استاد جلیل دوستخواه در این‌جا نقل می‌کنیم.
***
دیروز خبر بیماری و بستری بودن استاد ایرج افشار را در همین تارنگاشت نشردادم و آرزوی خود و همه‌ی دوستداران فرهنگ ایرانی و ارج گزاران یک عمر کار ِ کارستان ِ این بزرگ مرد ِ روزگارمان را برای بهبود حال او، بیان داشتم. امّا هزار افسوس که امروز نشر ِ خبر درگذشت استاد، کام ِ همه‌ی ِ ایران دوستان را تلخ  کرد!
یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد!
یکی از آخرین تصویرهای استاد افشار


 

خبرگزاری ی ِ ایسنا، گزارش زیر را نشرداده است:
.
.
خاموشی استادی در خدمت فرهنگ ايران
نگاهی به زندگی ايرج افشار در پی درگذشتش
ايرج افشار که امروز (چهارشنبه، ۱۸ اسفندماه) در سن ۸۵سالگی از دنيا رفت، در طول زندگی‌اش خدمات فراوان و شايان توجهی را به فرهنگ ايران کرد.
.

 

به گزارش خبرنگار بخش فرهنگ و ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، افشار که مدتی بود از بيماری رنج می‌برد، از شامگاه ۱۲ اسفندماه در بخش مراقبت‌های ويژه‌ی بيمارستان جم بستری بود.
اين تاريخ‌پژوه، نسخه‌شناس، ايران‌شناس و جهانگرد کتاب‌های زيادی را در حوزه‌های مختلف از خود به جا گذاشته است.
نسخه‌شناسان پيشکسوتی ايرج افشار را استاد بی‌بديل خويش می‌دانند؛ مردی که اگر نبود همت والايش، هم‌اکنون بسياری از نسخه‌های خطی اين ديار در موزه‌ها و ممالک اين‌سو و آن‌سوی دنيا زيور موزه‌ها می‌شدند و آيندگان اين سرزمين از اين‌همه گنجينه بی‌بهره می‌ماندند. ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با (غلامحسین نصیری‌پور)

بخشی از شعر بلند شهری به شعاع باد

سلام آقای بعداز ظهر ِ داغ*

سلام به دستگیره‌ی عبوسی که فقط به یک دست ِمردد

………………………………………………………..لبخند می‌زند

سلام به بعد از ظهرترین پاییز پارسال

که تابستان امسالم را

……………………..در آوند ِ همه‌ی تاک‌های جهان

……………………………………………………….تقطیر کرد

سلام به پله‌ها ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دیدار با یک شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طرح‌های (بهرام عزیزی)

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در طرح‌‌ها و نقاشی‌ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر طنز از اکبر اکسیر

تحويل

سرطان را از مادر

سكته را از پدر

سنگ كليه را از عمو

سياه سرفه را از عمه

سل را از خاله

سينوزيت را از دايی

و سرماخوردگی را از بقال سر كوچه

قرض گرفت و آورد نشست

وسط سفره هفت سين

خواند : يا محول الحول و الاحوال  ….

حول حالنا الي احسن الحال ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عزت زیاد

۵۸

پرنده صدای کسی‌ست

که نمی‌نشیند

مثل درخت‌ که ایستاده می‌میرد

کتابخانه‌ی این شهر

بوی کشتار جنگل مازندران می‌دهد

“سلام، آقای نیما یوشیج

خدمت نمی‌رسیم”

فوریه ۲۰۱۱

 

 

منتشرشده در روی موج کوتاه, شعر, شعر فرانو | دیدگاه‌ها برای عزت زیاد بسته هستند

Jimmy Durante..Young at Heart

منتشرشده در ویدیو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای (شمس لنگرودی)

 

شعر دریا با صدای شمس لنگرودی

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

“دفترهای شنبه”

دفترهای شنبه که یک جنگ ادبی با چاشنی‌ی سیاسی بود و تنها توانست سه شماره دوام بیاورد، دستپخت کار جمعی‎ی اعضای یک نشست دوستانه در شنبه‌ها و با ذهنیت تبادل نظر و انتقال دیدگاه‌های فرهنگی-سیاسی  بوده می‌باشد.

با انتشار مقاله‌ی زیر به قلم مجید نفیسی یکی از اعضای فعادل این جرگه( به قول خود او ) چگونگی‌ی شکل‌گیری و ایجاد و نیز علل توقف دفترهای شنبه را بازگو می‌کنیم.

در پایان با شعری از دفتر سوم برای گشایش این مبحث تازه، سعی می‌کنیم در هر شماره مطلبی از این دفاتر را انتشار دهیم.

………………………………………………………………………………………………………………………………….رسانه

از اواخر سال ۱۹۹۲ درخواست برای انتشار دفتری كه آثار خوانده شده در نشست‌های شنبه را در خود گرد آورد از سوی همگان مطرح می‌گردد. بنابر این قرار می‌شود كه هر یك از همكاران به انتخاب خود یك یا چند اثرش‏ را برگزیده و تنی چند از بچه‌ها كه تجربه و مهارت بیشتری در چاپ و ویرایش‏ نشریه دارند آنها را در دفتری به چاپ رسانند. همچنین از انوشیروان آریاپور و محسن حسام كه از لس‏آنجلس‏ بیرون رفته‌اند آثاری انتخاب می‌شود زیرا همانطور كه در مقدمه‌ی دفتر توضیح داده شده: “غرض‏ نقشی‌ست كز ما باز می‌ماند.” هر یك از صاحبان اثر مبلغ ۱۰۰ دلار به میان می‌گذارد در عوض‏ پس‏ از چاپ، ده نسخه به رایگان دریافت می‌كند. بقیه‌ی مخارج نیز از سوی برخی افراد خیر تامین می‌شود. به این ترتیب در اپریل ۱۹۹۳ اولین شماره‌ی “دفترهای شنبه” در پانصد نسخه درمی‌آید. فهرست مطالب این دفتر به قرار زیر است: شعر”فالی با تاریكی” (انوشیروان آریا‌پور)، “سفری در مه” ـ “عاشقانه” ـ “در عاشقانگی” (منصور خاكسار)، “شعری برایت می‌نویسم” ـ “زاینده‌رود” ـ “بر مزار فرهاد” ـ “دریایی” (مجید نفیسی)، “عجز” ـ “نزدیكی” ـ “محله‌ی فقیر” (فهیمه واحدی) ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران, مقاله | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج کوتاه

۵۶

کاش می‌شد

یک انگشت

از عسلی که چشمان توست

…………………………….خورد

پیش از آن‌که این زنبور مزاحم

رویای‌های‎ام را نیش بزند

مارس ۲۰۱۱

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گروه رستاک – سوزله ( كردى)

منتشرشده در ویدیو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از حميدرضا اقبالدوست

شاعر

از من به شما نصیحت
شاعری سرگرمی خوبی است
یا دلت به حال ماهی ها می سوزد
یا برای تورهای خالی
شعر می سرایی ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

…………آهنگ متن رسانه تار حسین علی‌زاده ازآلبوم ترکمن

منتشرشده در Uncategorized | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یادداشت‌های شخصی((نگاهی به یک “شب جمعه‌گردی” بر خاک بیژن الهی) ۲

پرسشی که از محتوای نوشته‌ی ” یک سال با بیژن الهی و جزوه ی شعر ” برای یک آشنا با بیژن و آن نام‌ها و آن روزها پیش می‌آید این است که نویسنده حالا که به جز اشاراتی به شعرهای جوانی‌ی بیژن در  جزوه‌ی شعر، زبان ندانستن او، اشتیاق جوانی‌ی او که در سکانس خانه‌ی یدالله رویایی چون بیگاری  توصیف شده است، نقل شوخی‌های پلید از زبان دیگران، و سر انجام اجرای آخرین سفارش دریافتی پیرامون بیژن و بیانیه‌ی شعر حجم – با تعاریفی ازبضاعت مزجات خود – هدف دیگری نداشته است، پس حاصل نوشته‌اش جز آن اصطلاحی که تعریف آن در آغاز این یادداشترفت، چه بوده است؟ ظاهرا نویسنده‌ی ” یکسال با بیژن الهی ….” خبر نداشته که بسیاری از آن شعرها را خود بیژن سال‌ها پیش فراموش کرده بود و با احتساب اختلاف سن او و بیژن که کمتر از دو سال بوده است و مراتب دانش او که در شرح مبسوط  تکنولوژی‌ی پلی کپی و ماشین تحریر دیده می‌شود احتمالی هم  برای مرید بودن کسی متصور نیست که یکی از اولین نشانه‌های تحول و جهش نبوغ آسای منحصر به فردش  دو سال بعد از جدا شدن از آن جمع و  سفر  به لندن پرداختن به آثار ماسینیون بوده است؛ همان که وقتی شاگرد و دستیارش  پل کراوس اهل چک در مصر خود را کشت متن تکمیل شده‌ی کتاب ” اخبار الحلاج ” را به یاد او منتشر کرد. اما اگر قیاس کردن صاحب ” یک سال با .. ” و یا هر کس دیگری از آن حلقه با ماسینیون به شوخی‌ی توهین‌آمیزی  شبیه‌تر  است، فردا که هزاران ورق بهدجا مانده‌ی سال‌های سکوت بیژن منتشر شد شاید مقایسه‌ی او و پل کراوسکه یک یهودی‌ی شیفته‌ی حلاج و جابر بن حیان بود ممکن نباشد. و البته مدعیان بیژن الهی که هنوز دنبال  توشه‌ای از آن روزها برای آخرت خود هستند برای رسیدن به این واقعیت انتظار زیادی نخواهند کشید چون به زودی متن مصاحبه‌ی چند صد صفحه‌ای او با یکی از همان دوستداران جوانش زیر چاپ خواهد رفت. این اشارات در این یادداشت تنها از آن جهت گفته شد که نویسنده‌ی ” یک سال با بیژن ….” در تنها باری که چند ماه بعد از تغییر رژیم در ایران همراه مسعود کیمیایی به دیدار بیژن الهی رفته بود می‌نویسد : ” آن چه در این چنته می‌آید نگاهی به همان یکسال ( زمستان ۴۴ تا ۴۵ ) است با شرح کوتاهی ازآخرین دیدار تا شاید بتوان در میان اندوه کسی که ۴۵ سال پیش از دست داده‌ای باز آفرین لبخندی باشد به مضحکه‌ی آن چه جدی‌تر از جدی می‌نماید اما در ذات خود به شوخی شبیه‌تر است

و این جملات را در سطرهای اولیه‌ی نوشته‌ی خود سربسته و معلق رها می‌کند تا در آخرین سطرها برای  بزرگ‌نمایی ی خود حکایت موذیانه‌ی آن “مضحکه” را چنین باز کند: ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | ۱ دیدگاه