- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 11797
-
صدای دفتر هنر (۳)
پس از انتشار شعرخوانیی مجتبی کاشانی از CD صدای توفیق ضمیمهی دفتر هنر ویژهی توفیق تصمیم گرفتیم در هر شماره بخشهای(TRAKS) مختلف صداهای دفتر هنر متعلق به دفاتری که به همراه CD آمدهاند را در رسانه ارائه کنیم.
با فشار روی نشانیی زیر میتوانید به بخش سوم صدای توفیق ضمیمهی دفتر هنر شمارهی بیستم ويژهی توفیق گوش دهید.
منتشرشده در CD, صدای دفتر هنر
دیدگاهتان را بنویسید:
دفتر هنر ویژه مجله فکاهی توفیق
گوشههایی از جلسه دفترهنر ویژه توفیق در شرکت کتاب در لسآنجلس.
در برنامه شباهنگ بهنود مکری – فیلمبردار و گوینده متن آرش
این ویدیو قبلأ در فیسبوک و یا به قول بیژن اسدیپور صورتکتاب ایشان آمده بود.
منتشرشده در ویدیو
دیدگاهتان را بنویسید:
روزگار غریبیست نازنین
سروده و دکلمه: احمد شاملو
ترانهخوان: داریوش اقبالی
آهنگ ترانه: بابک افشار
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم.
دلت را میبویند
روزگارِ غریبیست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کُنده و ساتوری خونآلود
روزگارِ غریبیست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبیست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
۳۱ نیر ماه ۱۳۸۵
از مجموعۀ «ترانههای کوچک غربت»
منتشرشده در شعر دیگران
دیدگاهتان را بنویسید:
معشوق اساطیری در شعر معاصر
(با نگاهی به اشعار فروغ فرخزاد و منوچهر آتشی)
نویسنده: حجت الله ربیعی(ح. باران)
مقدمه
نوع نگرش شاعران پارسیگو در طول تاریخ ادبیات فارسی به معشوق متفاوت بوده است . همچنان که میدانیم معشوق شعر فارسی در سدههای آغازین یعنی در سبک خراسانی معشوقی زمینی است. شاعر سبک خراسانی واقعگراست و دوست دارد به آنچه در طبیعت و اطراف خود میبیند. بپردازد و کمتر اتفاق میافتد که شاعر به شرح یافتهای ژرف و درونی و ذهنی رو آورد. در نزد او معشوق مقام والایی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است. معشوق گاهی مرد است و گاهی کنیز شاعر است. از این رو همیشه محبت از وصال است نه از فراق. (شمیسا، ۱۳۷۹: ۶۷ ) حال آنکه در دوره های بعد و در سبک عراقی جریان به گونهای دیگر است. در غزلهای سبک عراقی معشوق عینیت خود را از دست داده است و دیگر مقام معشوق پست نیست بلکه چنان والاست که قابل اشتباه با معبود است (همان: ۲۵۹) این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانهی زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت میشود که این نوع عشق و معشوق در اکثریت غزلهای حافظ حضور دارد. در این نوع که صورتاً تفاوتی با شعرهای عاشقانهی جنسی و عاشقانهی عرفانی ندارد. اگر باریک شویم بر میآید که معشوق چندانکه باید جاذبهی جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانهها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابروست. فاقد جسمانیت و محتوای جسمی است و حتی فاقد جنس است و غالبا نمیتوان فهمید مذکر است یا مونث. ( خرمشاهی،۱۳۷۲: ۱۱۶۸) که آن را معشوق ادبی- اجتماعی یا معشوق اساطیری نامیدهاند. ادامهی خواندن
رونمایی
روز رونمایی کتاب شعرم
برای شادیی روح مرحوم درخت
یک دقیقه سکوت اعلام شد
و شاعران محترم
برای همیشه
مراعات را سکوت کردند
۱۲ جون ۲۰۱۱
Leonard Cohen – Anthem
http://www.youtube.com/watch?v=cnCR8kSSmqw
They sentenced me to twenty years of boredom
For trying to change the system from within
I’m coming now, I’m coming to reward them
First we take Manhattan, then we take Berlin ادامهی خواندن
منتشرشده در CD, ویدیو
دیدگاهتان را بنویسید:
ماتريسها
داستان هشتم
نویسنده: مریم جوادی
همين که زن دايی گفت: «کاسهها تو صندوقه، يکی…»
از بالکن بلند گفتم: «من میيارم.»
به محض ورود رفته بودم آن بالا، به بهانهی امتحان رياضیی هفتهی آينده، کتاب را گرفته بودم دستم و از آن جا همه را ديد میزدم. عطر آش که پيچيد، مامان چند باری صدايم کرد: «سارا، بيا هم بزن. » اعتنايی نکردم. هر چه باشد ادعا داشتم از سر ميل نيامدهام. بايد میگفتم نه. گفته بودم اما شايد قدری نرم، آن قدر که مامان فهميد با اصرار میتواند راضیام کند: «نذره… آخرين نذری تو اون خونه…»
زن دايی هم که به بهانههای مختلف میآمد بالا، يک بار نعنا خشک، يک بار چرخ گوشت،…، هربار ريز میخنديد: «رياضی رو نمیخونن… لااقل ما که نديديم!»
تو دلم گفتم: هر چيزی يه اولين باری داره، اين هم اوليش.
به ديوار تکيه دادم و کتاب را گرفتم جلوِ صورتم. ماتريسها… جمع ماتريسها… ضرب ماتريسها…. حتماً بايد تعداد سطر و ستون دو ماتريس با هم برابر باشد تا بتوان آن ها را جمع زد که شنيدم زن دايی گفت: «کاسهها تو صندوقه، يکی…» ادامهی خواندن
مدرنوار
نوشته: علی پاینده جهرمی
هال که کلاسیکهای پرتعلیق ما را کسی نمیپسندد، امروز میخاهیم داستانی ببافیم، مدرن، پست مدرن، شاید هم مافوق پست مدرن. میخاهیم از عمق کلاسیک، از اعماق آتش کنار خلوت شبانگاهی اجدادمان بر کنارهی قار فسیل تاریخ، بپریم به قرن بیست و یک. میخاهیم بدانیم که چگونه ممکن است آن خدای گونهی دانای کل، که جای گرفته بر اندرون زِهن خانندگان، نسل به نسل، قرن به قرن، پدر به دختر، مادر به پسر، میتواند تبدیل شود به امانیسم امروزی. شخسیتی ببافیم و داستانی بنویسم که خانندگان امروزی آن را بپسندند و منتقدان مچگیر، کمتر از آن ایراد بگیرند. ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان
دیدگاهتان را بنویسید:
موسیقیی متن این شمارهی رسانه تصنیف «مست خیال» از آلبوم «فکر و فریاد» اثری به آهنگسازی پیمان خازنی و خوانندگی سینا سرلک با ارکستراسیون پویان رمضانی و اشعاری از مهدی چوپانی میباشد.
یادداشتهای شخصی(صحبت حکام ظلمت شب یلداست )
جایی خوانده بودم که یک خلبان نیروی هواییی ایران که در آغاز حملهی صدام به تازگی از زندان جمهوریی اسلامی آزاد شده بود در پاسخ به یک خبرنگار غربی که انگیزهی او را برای جنگیدن در مقابل ارتش عراق مورد تردید قرار داده بود گفت: شک نکنید! چون اولین باری که از عربها شکست خوردیم مسلمانمان کردند. بلای دیگری را تحمل نمی کنیم .
این پاسخ آن خلبان احتمالا بیش ازشور وطنپرستی و سپاهیگری و یا خشم از خصم بدنام خواهی نخواهی، دانسته یا غریزی تعریضی بوده است به حاکمان ” معرب ” خودی که آن روزها در سرزمین دگرگون شده جولان دادن را تمرین میکردند، چرا که او زهر پاسخش را دقیقا در جایی متمرکز کرده بود که در سرزمین خودش نقدأ انتشاری دست و پاگیرتر و عبوسانهتر از مقابله با آن تکریتیی دیوانه داشت که با تانکهایش به سوی ایران پیش میتاخت. او طریق این مقابله رااز پیش آموخته بود، مرگ کسب و کارش بود بیآن که به حوریان و غلمانی فکر کند که در غرفههای بهشت منتظر او بودند، جایی که حریف نیز چشمداشت همان جا را داشت. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای شخصی
۱ دیدگاه