“با سپاس از دوست فرهیخته و پرکارم جناب ابراهیم مروجی برای ارسال این مطلب. ح.ش“
مرور رخداهای تاریخ معاصر ایران درگفتوگو با استاد عبدالعظیم یمینی و احمد علیدوست:
شمشیری میگفت: “جریمه عشق مصدق هرچقدر باشد میدهم.”1

استاد «عبدالعظیم یمینی » بیشک از شخصیتهای ماندگار تاریخ و ادبیات و فرهنگ گیلان است؛ گواه روشن این سخن، سابقه ممتدّ و دیر ودور یمینی در عرصههای مختلفی چون روزنامهنگاری، نقد و تحلیل مبانی فلسفی و نیز سرایش شعر و نویسندگی است. یمینی در سالهای پُرالتهاب و سرنوشت ساز نهضت ملی شدن صنعت نفت، در نشریات مهمی چون «جبهه آزادی» و« گیلان ما » سابقه نویسندگی و کار داشته و از سوی دیگر دارای کارنامه درخشانی در عرصه مبارزات میهنی است؛ چه اینکه تلاشهای دامنهدار و گستردهای را از اوان جوانی در راه اعتلای مام میهن همراه با همفکران پرشور و آزاده خود سازمان میداد و دراین راه، با مخاطراتی نیز مواجه بود. او هم اینک از معدود بازماندگان حلقه یارانی است که زمانی به خانه «دکتر محمد مصدق » رفت و آمد داشتهاند، بنابراین، خاطرات ناگفته فراوانی که او از آن دوران در سینه دارد، خواندنی و شنیدنی است. یمینی در حوزه فلسفه نیز صاحب نظر و دارای مطالعاتی درخور و گسترده است؛ ماحصل این تحقیقات عمیق فلسفی، دورهای چند جلدی است که امید آن میرود با انتشارشان، دیدگاههای جدیدی در حوزه مباحث فلسفی مطرح شود. در این میان، سالهای پُر جوش و خروش دهه بیست و رویدادهای مربوط به دوران ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر مصدق، آن قدر جای تامل و بحث و بررسی دارد که ظاهرا در طی این شصت و اندی سال، انتشار دهها و بلکه صدها جلد کتاب و مجله و جزوه و … نتوانسته عطش سیری ناپذیر محققان و علاقهمندان به مسایل تاریخی را فرو بنشاند و هم از این رو، پنجاه و هفتمین سالگرد کودتای ۲۸ اَمرداد ۱۳۳۲ را ـ که با وقوع آن یکی از مردمیترین دولتهای تاریخ معاصر کشورمان به زیر کشیده شد ـ بهانه کردیم تا با استاد یمینی به گفت و گو نشسته و سالهایی را که این مرد کهنسال گیلانی از سر گذرانده، مرور کنیم؛ گو این که وقت و مجالمان اندک بود و گفتنیها بسیار و به همین دلیل به کلیاتی از رئوس مطالب و موضوعات مهم بسنده شد تا در مجالی دیگر به همه این ناگفتهها بپردازیم؛ جا دارد از نویسنده و شاعر پیشکسوت دیارمان استاد « احمد علی دوست » نویسنده کتاب ” خطی بر دیوار ” نیز سپاسگزاری کنیم که در گوشههایی از این مصاحبه ، توضیحات تکمیلی و جالب توجهی را با ما در میان نهاد.1
مروجی: در زندگینامه شما آمده که متولد سال ۱۳۰۰ هستید و در نتیجه، سالهای نوجوانی و آغاز جوانی شما با یکی از حساسترین بزنگاههای تاریخ معاصر کشورمان، همزمان بوده ، چه تصویری از گیلان ِ آن سالها در ذهن دارید ؟

یمینی: بنده از کوچکی به دلیل بیماری ممتدی که برایم پیش آمد و بعدها فهمیدیم، « مالاریا » بوده ، موفق نشده بودم تحصیلات مقدماتی خودم را به طور طبیعی پشت سر بگذارم و از این حیث هم نکته مهمی از آن دوران چندان برای ذکر ندارم؛ البته از این بابت هم مغبون نیستم؛ چون از کودکی شدیدا به مطالعه علاقهمند بودم و هر شب با پرداخت سنار ـ سه شاهی پول، کتاب کرایه میکردیم. آن دوره از زندگی من بیشتر به این شکل و البته با دوستان خوب و شاخصی مثل « پرویز کیهان » گذشت؛ شخصیت برجسته دانشگاه ندیدهای که با او از کلاس یک ابتدایی در مدرسه لقمان رشت همکلاسی بودم و بیشتر اوقاتمان را با بازیهایی مثل فوتبال و شطرنج سپری می کردیم.1
مروجی : در یکی از مقالات شما خواندهام که بعد از شهریور ۱۳۳۰ با اشغال خاک ایران توسط متفقین، از نزدیک، شاهد بمباران مناطق مختلف رشت در جریان حمله قوای شوروی به این شهر بودهاید، آن روز در رشت چه گذشت؟ ادامهی خواندن→