حرف‌های کتره‌ای

بخش ششم

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در حرف‌های کتره‌ای | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یادداشت‌های شخصی (در محضر استاد)

دوست کهنسالی برای من تعریف می‌کرد که از اولین سال‌های دبیرستان در نوجوانی طبع شعر داشته است و حتی انشاهای خود را به شعر می‌نوشته است. از اشعار پیرانه‌اش هم کاملا معلوم بود که او بر فنون و بدایع شعر تسلط کامل داشته است. می‌گفت یک بار در همان سال‌های دبیرستان برای مسابقه شعری به دفتر مجله‌ای فرستاده بود و بعد از چندی نامه‌ای دریافت کرده بود که او را هم برنده‌ی مسابقه و هم دعوت به همکاری کرده بودند.
یک روز از مدرسه با کتاب و کتابچه و در لباس کازرونی‌ی مدرسه به دفتر آن مجله رفته بود.
آبدارچی از دور که چشمش به او می‌خورد داد می‌زند: “برو بچه این جا جای تو نیست”.
رفیق امروز ما جلو می‌رود و کاغذ سردبیر را به او نشان می‌دهد. آبدارچی کاغذ را به اتاق رئیس می‌برد و پس از دقایقی بیرون آمده و می‌گوید: ” آقا گفت بگو بره خود پدرش بیاد”.
اگر چه به باور من تقید تخیل در وزن و قافیه چاره‌ی شعر بیمار امروز ما نیست و اصولا صنعت شعر تعریف دیگری دارد که تنها نیما آن را دانسته بود و حتی معروف‌ترین پیروانش مثل مهدی اخوان ثالث تنها مقلدان بخش کوچکی از هنر او بوده‌اند. نیما با این که در شعر از عناصر بومی استفاده کرده است اما شعرش به هیچ وجه بومی نیست. ” کک کی ” یک پدیده است که گم شدنش را در جنگل می‌بینیم و باور می‌کنیم که ” زندان شده‌ست برو علفزار”. ما در اتاق ایستاده‌ایم و می‌بینیم مرغ شکسته‌پری را که خود را به پنجره می‌زند و “هی پهن می‌کند پر و هی می زند به در” مهم نیست که ” ازاکو ” همان آزاد کوه است یا نه، اسامی‌ی جغرافیایی نیما در اطلس شعری‌ی خود او جای دارد، نه مثل دولت آباد محمود دولت‌آبادی با گاو و گوساله‌هایی که فقط بوی پشکل و پهن می‌دهند. ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | ۱ دیدگاه

لقانطه‌ی اقبال

بخش چهارم


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در لقانطه‌ی اقبال | ۱ دیدگاه

اشعار این شماره

شاعران این شماره: بیژن الهی، مجید نفیسی، مریم جعفری آذرمانی، اکبر اکسیر و شمس لنگرودی
_____________________


یک شعر از بیژن الهی

وقتی نازُکانه خوابی و آرام-
و در متن
سپیده می‌زند-
رابطه‌ی نزدیک
با نفسهای تو می‌دارد-
گلوبند
که فراموش کرده‌ای باز کنی.

 


یک شعر از مجید نفیسی

آتش

به: نوشین

مرا باد به کف آمد
و تو را آتش. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روز جهانی رفع خشونت علیه زنان

از سال ۱۹۸۱، ۲۵ نوامبر هر سال (معادل پنجم آذر) به عنوان روز جهانی رفع خشونت علیه زنان برگزیده شده است. این روز برای یادآوری عزم همگانی برای مبارزه با خشونت علیه زنان انتخاب شده است. شورای عمومی سازمان ملل متحد در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ نامگذاری این روز را به عنوان روزی جهانی تصویب کرد

انتخاب این تاریخ به خاطر یادآوری‌ی تجاوز و قتل وحشیانه سه خواهر فعال سیاسی‌ی اهل جمهوری دومینکن به نام‌های پاتری، مینروا و ماریا ترزا میرابل  توسط حکومت وقت آن کشور می‌باشد.

نامه‌ی حبیب در این روز ویژه ضمن یادآوری‌ی خاطره‌ی تمامی‌ی زنانی که در راه احقاق حقوق حقه‌ی خود و دیگر زنان تحت ستم جان خود را از دست داده‌اند و یا در زندان‌ها اسیرو یا مورد اذیت و آزار قرارمی‌گیرند ضمن آرزوی روزهای روشن برای همه‌ی زنان ایرانی و سایر کشورهای جهان امیدوار است که حکومت‌هایی که به نام‌ها و بهانه‌هایی مختلف، حقوق مسلم زنان کشورشان را پایمال نموده و با تصویب قوانین مردسالارانه اجازه می‌دهند که واپسگرایان فرصت‌طلب به گونه‌های متفاوت به خواهران و مادران آن جوامعِ ظلم و تجاوز کنند به دریای پرتوان این نیروی خلاق و شکوفا پیش از آن که دستخوش قهر آن شوند ایمان آورده در راه به‌سازی شرایط زندگی زنان کشورشان اقدام نمایند.

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

آشنائی با «علی میرموسموس»

متن زیر از سایت اصغرآقای هادی خرسندی نقل می‌شود.

———-علی میرفطروس——————-—————————-هادی خرسندی

غول‌سرباز آمریکائی در کابل
شاهد عینی می‌گفت هادی جان! سرباز آمریکائی با یال و کوپال و قمقمه و واکسیل و یونیفورمی که انگار بادش هم کرده بودند تا بیشتر ما را بترسانند، وارد بقالی کوچک کابل شد و کبریتی خرید. حجم حضورش رعب انگیز بود و مدتی طول کشید تا خودش را از تنگنای بقالی بیرون بکشد. وقت رفتن دوتا لوله لامپا به کت و کولش گیر کرد و صداش شکستن‌شان از زمین برخاست. بقال بیچاره شیشه‌ها را که جمع می‌کرد زیر لب غرید: «پدرسگ پول کبریت‌شم نداد!»
نره خر بیرون بقالی پک به سیگار می‌زد و دودش را بی‌خیال به درون مغازه می‌فرستاد. من (شاهد عینی) از ترسم داشتم فرو می‌رفتم به دیوار انتهای بقالی! رفته بودم از تلفن دیواریش استفاده کنم.

«پرچم آمریکا در کوچه پس‌کوچه‌های افغانستان رعب و نفرت می‌پراکند. اخبار تجاوز سربازان آمریکائی به زنان و دختران افغان با همۀ سانسوری که اعمال میشود، به سازمان های حقوق بشر میرسد.»

***
آیا آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟ آیا ملت ایران برای رهائی از حکومت سفاک جمهوری اسلامی، دست به دامن جنایتکاران آمریکائی می‌شود؟ در واقع تصمیم قطعی آمریکا برای حمله به ایران حدود یک سال پیش گرفته شد، آنهم به دنبال تقاضای «علی میرموسموس»! ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شعر_نامه ۱۴


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صاحب صدا

نوشته‌ی: محمود راجی

به گمان معلم، فقط غم و تاثر نیست که این صدای نی در فضای سربی غروب پائیز روستا پراکنده می‌کند. او آن را چون تهدیدی می‌بیند که دلش را می‌لرزاند و از هیبت آن رعشه بر جسم و جانش می‌افتد. معلم در اتاقش را از پشت قفل می‌کند و در گوشه‌ی دنج اتاقش کز می‌کند.

روزها وقتی داد و فریاد بچه‌ها و سگ دوی‌های بی‌امان‌شان فضای مدرسه را پر می‌کند، مدرسه چه قدر کوچک و بی مقدار دیده می‌شود، ولی حالا در این غروب تنها، با این صدای نی که از گورستان شنیده می‌شود، بسیار بزرگ و دلگیر به نظر می‌آید. مهر امسال، کدخدا تلاش بسیاری کرده بود که معلم را راضی کند تا اتاقی در یکی از خانه‌های داخل آبادی برایش بگیرد، اما معلم نپذیرفته بود. زیاد اهل بگو و بخند و با این بشین و با آن پاشو نبود. حالا این صدای نی فضای اتاق او و کلاس‌های مدرسه را پر کرده است.

ه ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در داستان | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نگاهی به سینما

بخش اول

ماه گذشته فیلم “یه حبه قند”  اثر پر سر و صدای رضا میر کریمی بروی سایت‌های اینربتی رفت و ما هم فرصت آنرا پیدا کردیم که با گروهی از علاقمندان در ساکرامنتو به دیدن این فیلم زیبا بنشینیم. از این فرصت استفاده می‌کنیم و سطوری در تحلیل و شناخت این اثر به شما خوانندگان عزیز تقدیم می‌داریم.

“یه حبه قند” شیرین

 

بازيگران: رضا کیانیان، پریوش نظریه، نگار جواهریان، نگار عابدی، اصغر همت، هدایت هاشمی، شمسی فضل‌الهی، ریما رامین‌فر، پونه عبدالکریم‌زاده، امیرحسین آرمان و با حضور سعید پورصمیمی، سهیلا رضوی فیلمنامه: محمدرضا گوهری (بر اساس طرحی از رضا میرکریمی و شادمهر راستین)
تهیه‌کننده: رضا میرکریمی، محصول حوزه هنری
مدیر فیلمبرداری: حمید خضوعی‌ ابیانه
مدیر طراحی: محسن شاه‌ابراهیمی
طراح چهره‌پردازی: عبدالله اسکندری
صدابردار: بهمن اردلان
برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان: محسن قرایی
مشاور انتخاب بازیگر: افشین هاشمی
عکاس: علی نیک‌رفتار
منشی صحنه: باران کوثری

http://www.youtube.com/watch?v=_gYQVQ_1p_0(فیلم کامل را میتوانید در این سایت ببینید)

آخرین ساخته رضا میرکریمی باز می‌گردد به سال 1386 و فیلم “بهمین سادگی”. و قبل از آن او فیلم‌های کودک و سرباز (1378)، زیر نور ماه (1379)، اینجا چراغی روشن است (1381)، و خیلی دور خیلی نزدیک (1383) را نیز ساخته بود.

 

http://www.youtube.com/watch?v=zPrmDbNJco8

فیلمسازان ایران در سال‌های اخیر به اهمیت فیلمنامه بعنوان ستون فقرات فیلم توجه خاصی داشته‌اند و این تلاش را می‌توان در فیلم‌های “درباره الی” ، “جدائی نادر از سیمین” و “اینجا بدون من” و چند فیلم انگشت شمار دیگر بوضوح مشاهده کرد. رضا میرکریمی به کمک “محمد رضا گوهری” توانسته داستانی بسیار ساده را با فیلمنامه‌ای بسیار قوی و فیلمبرداری بسیار زیبای محسن شاه ابراهیم تبدیل به فیلمی دلنشین، با بیانی ساده و عاطفی و شاید هم فلسفی، اجتماعی نماید. “یه حبه قند” فیلمی است به ظاهر ساده با ساختی کاملا ایرانی در مورد انسان‌هائی ساده و غیر پیچیده با ریشه‌ای در فرهنگ اصیل ایران.  سادگی فیلم از انتخاب اسم آن شروع می‌شود. انتخاب کلمه “یه ” بجای “یک” برای “حبه قند”. این سادگی با ترکیب زیبای رنگ‌ها و فیلمبرداری زیبا در طول فیلم با ببینده همراه است. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد سینما | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای مسعود احمدی

برای شنیدن شعرخوانی‌ی این شاعر روی نام او را فشار دهید.

صدای مسعود احمدی

 

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دو طنزنوشته‌ی چاپ نشده‌ از عمران صلاحی

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱

آینه در آینه

مصاحبه با چوپان دروغگو و دهقان فداکار

 

 

شادروان عمران صلاحی سال ۱۳۸۵ در همین ایام درگذشت و جای خالی او و جای خالی نجابت‌ها، طنزها، نکته‌بینی‌ها، تیزهوشی‌های او را کسی نتوانسته پر کند چقدر دلم برای چهره‌ی اصیل و نجیب او تنگ شده و چه گوهر گران‌مایه‌ای بود حضور او در جمع ما خانواده شهر کتاب.

چندی پیش در لابه‌لای هزاران برگ کاغذ و سند و مقاله و عکس و دستخط دو مقاله از مرحوم عمران عزیز پیدا کردم که برای ماهنامه‌ی شهر کتاب نوشته بود، ماهنامه‌ای که در صف مجوز پروانه انتشار است.

دریغم آمد صبر کنم تا مجله منتشر شود و دوستان عمران آخرین نوشته‌ی چاپ نشده‌ی او را نبینند از این روی در سالگرد فوت آن عزیز از دست رفته و به طایفه‌ی پیشینیان پیوسته، به دست سایت شهر کتاب می‌سپارم.

 

۱-مصاحبه با چوپان دروغگو

لطفا خودتان را معرفی بفرمایید. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار ؟؟؟

 

 توضیح برای اطلاع خوانندگان گرامی

این دیدار و تصویر مربوطه، به تقاضای نویسنده مجموعه از این‌جا حذف گردید.

رسانه نهم سپتامبر ۲۰۱۴

منتشرشده در دیدار با یک شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بی‌براری

ترانه‌ی لری با صدای عبدالله محمدخانی

 این ترانه را تقدیم می‌کنم به دوستان گرامی‌ی لُرم خصوصأ هامون و هوشنگ رئوف عزیزم

 

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز

با سپاس از دوست هنرمندمان ناصر رستگارنژاد برای ارسال این عکس

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‌نامه ۷

منتشرشده در صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید: