- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 10751
-
حرفهای کترهای
منتشرشده در حرفهای کترهای
دیدگاهتان را بنویسید:
یادداشتهای شخصی ( یک واژه در یک شعر )
–
از یکی از دوستان قدیمی من خواسته بودند که در بارهی کلمهای در یکی از شعرهای جوانیی بیژن الهی توضیحی بدهد ، و او این کار را به من واگذار کرده است.
تا آنجا که به یاد دارم آن شعر مربوط به سالهایی بود که بیژن راهیی انگلیس بود و ابتدای آشنایی جدیی او با شمیم بهار که چند سال بعد به همکاریاش با شمیم در انتشارت ٥١ انجامید که مثل معمول آن چه در ایران رایج است پس از چند کتاب در بارهی کارگردانهای بزرگ سینما و یکی دو کتاب دیگر سر انجامی نیافت و دفترهای شعر و ترجمهی الهی راهی به چاپ نیافت. خود شعر مورد گفتگو هم قبل از این در دوران مجلهی اندیشه و هنر شمیم بهار که مرحوم وثوقی مسئول آن بود به همراه چند شعر دیگر بیژن به چاپ رسیده بود. عنوان این شعر است ” معلقهی سعتری ” ( بر وزن جعفری )، که سؤال در بارهی همین کلمه بوده است. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای شخصی
3 دیدگاه
شامگاه ۲۸ مرداد
خيابان كاخ، در برابر خانة 109،
مردي با چارچوب دري بر دوش، نشاني دروازه قزوين را مي پرسيد.
ناصر پاكدامن
براي سالروز سي ام تير هم در تهران نمانده بودم. تازه امتحانات سال دوم دانشكدة حقوق را تمام كرده بوديم و شمارة مخصوص دانشجويان ايران، ارگان سازمان دانشجويان ايران را كه درآورده بوديم راهي بابلسر شده بودم. يكي دو روز آخر تير به آنجا رسيدم. ماه مرداد در آن بابلسر بودم. بابلسر ناتمام. آن زمانها بابلسر، بابلسر سالهاي چهل و پنجاه نشده بود. دهكي بود كه در عصر طلائي قرار شده بود محل هتلي باشد و ويلاهائي. تا شهريور 20 هتل تمام شده بود و بقيه ناتمام مانده بود و رونق چالوس و رامسر را پيدا نكرده بود.
رودخانه اي به سوي دريا مي گذشت با پل معلقي بر آن. يك دست رودخانه، هتل بود و بعد هم چند عمارت دو طبقة شهري ساز بود با حياطهائي با باغچه هايي از درختهاي پرتقال و نارنج و شايد هم شمشاد. و پشت آنها هم دكان بازار مختصري با خانه هاي بابلسريها و زندگي معمولشان. اگر درست يادم باشد آن عمارتهاي دو طبقة شهري ساز كه به تقليد معماري از باكو آمده ساخته شده بودند، يكي مدرسه اي شده بود و يكي دوتاي ديگر هم اداراتي از ادارات دولتي و بالاخره يكي هم شده بود مهمانخانه اي كه البته از آن ”هتل بابلسر“ ارزانتر بود. با ديوارهاي نيلي كمرنگ و در طبقة اول، ايواني با ستون ـ تيرهاي چوبي و بالكون مانند كه مشرف به خيابان و رودخانه بود. از اين بالكون استفادة سالن غذاخوري مي شد پس با ميز و صندليهايي مشرف به رودخانه. هتل را مديري اداره ميكرد كه يا ارمني بود و يا از مهاجران قفقازي. بعد هم مهمانخانه راديو داشت كه وصل به بلندگويي بود و برنامه هاي راديو تهران را پخش مي كرد. صداي بلند راديو در رودخانة پهنِ كم آب مي نشست و به آن سو هم مثل وز و وزي مي رسيد.
اين دست ديگر رودخانه كه ما بوديم ويلاها بودند كه حالا ادارۀ بهداشت عمومی ”اصل 4“ آمده بود و آنها را اجاره كرده بود براي كارمندان ايرانيش كه در مازندران فعاليت مي كردند. چندتائي پزشك و معلم و دبير كه برادر پزشك من هم از آن جمله بود كه در طبقة دوم يكي از ويلاها اتاقي داشت اشتراكي با سياوش [کسرائی] و يك نفر ديگر. اتاق بزرگ آفتابرويي بود با سه تخت. و برادر من هم نبود كه داشت راهي خارجه مي شد. پس تخت او شده بود تخت من و سياوش هم كه تخت خودش را داشت. تخت سومي هم خالي بود. صاحبش به مأموريت رفته بود. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید:
اشعار این شماره
شاعران این شماره: اعظم اکبری، خاطره حجازی، لیلا کردبچه، مهرداد عارفانی، خیراله فرخی
_____________________
…………………………………...از : صورتکتاب شاعر
هاشور چشمانت
تنها روزنهایست که…
یکی در میان ببینمت
پلک نزن تا مرز بسته نشود ادامهی خواندن
منتشرشده در اشعار این شماره
۱ دیدگاه
احوالات خصوصی
احوالات خصوصی که عمومأ در بارهی علامهی گرامی علیاکبر دهخداست
را از دفتر هنر ویژهنامهی این بزرگوار برایتان نقل میکنیم. ……………………………………………………..نامهی حبیب
منتشرشده در دفتر هنر
دیدگاهتان را بنویسید:
نگاهی به «سوداگری با تاریخ»
دکتر محمد مصدق کار دکتر اسماعیل میرمظفری
نوشته: مهشید امیرشاهی
پس از خواندن جلد نخست “سوداگری با تاریخ” منتظر ماندم جلد دوم آن، که نویسندۀ اثر آقای محمد امینی وعده اش را داده بود، منتشر شود تا به معرفی این کار پژوهشی در پایانش بپردازم. اما حوادثی – که مهمترینش افتراهای ناروا و ناجوانمردانهای است که اخیرا این پژوهشگر آماجش بوده – سبب شد که این مجمل را فعلاً بنویسم و مفصل را به بعد بگذارم.
هم عنوان این اثر و هم محتوایش مقصود از این پژوهش را روشن میکند: “سودا گری با تاریخ” نوشته شده است تا بستر بحث در بارۀ مصدق را لایروبی کند و علفهای هرز این مسیر را بیخ بر. هدف پژوهشگر پیراستن و پالودن تاریخ است از دروغهای ریز و درشتی که این و آن در بارۀ دکتر محمد مصدق و دوران نخست وزیریش بافتهاند و روایات مختلفش چون سکۀ قلب دست به دست میگردد و چون علوفۀ نیم جویده دهن به دهن نشخوار میشود.
جلد نخست این تحقیق تاریخی پاسخیست به نوشتهای با عنوان “آسیب شناسی یک شکست“. من مدتهاست از ژاژ خایی ادبی و ترفند بافی سیاسی رقم زن “آسیب شناسی یک شکست” ملول و خستهام و از آنجا که باقی ماندهی عمر کوتاهتر از آن است که به یاوه صرف شود، صادرات قلمی او را – به ویژه اگر توام با دراز نفسی باشد – نمیخوانم. اما پس از به پایان بردن “سوداگری با تاریخ” به این نتیجه رسیدم که از نویسندۀ “آسیب شناسی…” میبایست ممنون بود که مجموعهای از دروغ و دغل را در انبانۀ کتابش به هم بافته است و در اختیار پژوهشگری قرار داده تیزبین و شریف و شکیبا تا تک تک این بافتهها را – چه بید زده و چه تازه بافت – از صندوق به در آورد و در دیدرس همگان بر بند باد دهد!
این عمل را آقای امینی به بهترین وجه انجام داده است. لحن نوشتهی او یک لحظه از نزاکت و ادب دور نمیشود و این کار شکیبایی میطلبد زیرا آشفتهگوییهای نویسندهی “آسیب شناسی…” خواننده را مکرر از کوره به در میکند و به دشنامگویی میخواند. در مطرح کردن ناسزاهای مندرج در “آسیب شناسی…” پایه را غالبا بر حسن نیت نویسنده کتاب قرار میدهد که فقط نشانهی شرف اخلاقی پژوهشگر است زیرا دروغپردازیهای بی وقفه در آن نوشته بدون سوء نیت مشکل قابل تصور است. تیز بینی پژوهشگر نیز در سراسر “سوداگری با تاریخ” نمایان است زیرا از سنگی برنگردانده نمیگذرد و افترایی را بیجواب نمیگذارد.
آقای امینی پژوهشگریست صاحب نظر – در کار دقت و وسواس دارد، بر موضوع مورد تحقیق چیره است، با تامل و انصاف مسائل را بررسی میکند. کتاب رویهمرفته ساختاری دارد فرهنگنامهوار – فصلها شمارگر سخنان نادرستی ست که در باره مصدق رواج داده شده و مدخلها مضامین آن دروغپردازیهاست. به ویژه در بخشی که به شرح احوال دست اندرکاران خارجی کودتای ۲۸ مرداد اختصاص دارد ساختار فرهنگنامهای اثر هویداست. نثر کتاب متاثر از شیوه نگارش احمد کسرویست. (من همان اندازه که به آراء آن شادروان در بارهی مسائل شرعی و عرفی ارادت دارم از نظراتش در مورد قواعد صرفی و لغوی پرهیز میکنم.) در نتیجه “سوداگری با تاریخ” از ناهمواری زبانی خالی نیست، ولی بنیاد این اثر تحقیقی چنان محکم است که این ضعف خللی بر آن وارد نمیسازد.
پژوهشگر با استفاده از اسنادی که در دست دارد و عرضۀ روایتهای گوناگون و گاه متناقضی که در طول زمان برای به کرسی نشاندن لجن پراکنیها به بازار آمده است به جزئیات دروغبافی های تاریخی میپردازد و با ظرافت پیچ و تاب کلاف درهمشان را باز میکند و در نهایت حقیقت را، شسته و رفته، مقابل چشم خواننده مینشاند.
“سوداگری با تاریخ” خوشبختانه از اشارات روانشناسانه و انگیزهشناسانه بریست – اشاراتی که این اواخر در نوشتههای مدعیان کارهای تحقیقی به کرات به آنها بر خوردهایم. کتاب گرچه بر محور دروغزنیهای “آسیب شناسی…” تدوین شده است ولی اینجا و آنجا از دروغبافی دیگران نیز حکایاتی دارد که دانستنش مغتنم است. مضامین اکثر بهتانهایی که به مصدق زدهاند ثابت است و تکراری، و پایه و مایهاش همان تبلیغات سراسر کذب دوران نخست وزیری او که با ته بَزَکی به مخالفخوانان بعدی به ارث رسیده است.
کند و کاوی که پژوهشگر برای نگارش هر یک از بخشهای کتاب کرده چشم گیر است و تعداد جزئیات مهم و پرمعنایی که در هرکدام این بندها گنجانده پر شمار. منابعی که اطلاعات لازم برای این تحقیق از آنها استخراج شده نیز قابل ملاحظه است و گواهیست بر کار مداوم و زحمت بسیار – چون بخش عمدهای از آنها به صورت مقالات پراکنده در گوشه و کنار انتشار یافته و بیشک گردآوریشان دشوار و وقت گیر بوده است.
به تصور من “سوداگری با تاریخ” از این پس مکمل بیچون و چرای همۀ تحقیقاتی خواهد بود که در آینده در بارۀ این دوره از تاریخ ما و نقش و مقام محمد مصدق به عمل بیاید و از این رهگذر، به گمان من، آقای امینی تاریخنگاران و پژوهشگران فردا را از هم امروز وامدار خویش ساخته است.
شخص دیگری نیز، که من خیال میکنم، به گونهای به این محقق مدیون است، رقم زن کتاب “آسیب شناسی یک شکست” است – چه خود از این امر آگاه باشد و چه نه – زیرا بهتانهای نویسندۀ “آسیب شناسی…” به یکی از شریفترین دولتمردان این عصر و یکی از پاکترین فرزندان ایران، در دل خوانندۀ حقیقت جو احساس خصومتی میپرورد که به تحقیر و انزجار سرشته است، و فقط پاسخهای استوار و دشمنگداز محمد امینی به گفتههای دور از واقعیت اوست که این احساس را بدل به ضدیتی منطقی و اصولی میکند.
به ما گفتهاند و همه میدانیم که حقیقت نقطه مقابل دروغ است، اما درسی که محمد امینی با این کار پژوهشی ارزنده به ما میآموزد این است که حقیقت، بیدروغ بینقص است و دروغ، بیحقیقت ناقص. مقصودم از این حرف این است که “سوداگری با تاریخ” را بیتردید میتوان بدون مرور “آسیب پذیری یک شکست” خواند و از آن بهره به کمال برداشت ولی عکسش…؟ هیهات!
به هر حال و از این پس با اذعان صریح سازمان جاسوسی امریکا (سیا) به طراحی و اجرای نقشۀ کودتا (البته با همراهی همه جانبی سازمانهای جاسوسی و دولتی انگلستان) به منظور براندازی دولت دکتر محمد مصدق و تثبیت دیکتاتوری محمد رضا شاه، ناگزیر پویندگان راه “قیام ۲۸ مرداد” میبایست پی سپر راهی دیگر شوند و منتظر باشند تا روزیشان به جایی جز آن حواله گردد. اما نگران گذران زندگی نویسندۀ “آسیب شناسی…” و امثال او نباید بود چون تا زمانی که سوداگران تاریخ دکانی دارند نان جولاهان تاریخ، اگر در روغن نباشد، به تحقیق آجر نخواهد شد.
۲۳ اوت ۲۰۱۳
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید:
زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند
صدیقه دولتآبادی
برای گرامیداشت نقش بانوان در ارتقاء دانش و آگاهیی حقوق مردم ایران بهطور اعم و زنان محروم بهطور اخص، مطلبی را که خانم ندا سانیچ در مورد ده زن نقشآفرین در بیبیسی فارسی نوشتهاند را در شمارههای پیاپی و درده نوبت مختلف نقل میکنیم.
………………………………………………………………………………………….. نامهی حبیب
شماره ششم
“خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانهها منحصر به یک در است که آنهم توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دستشکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانهروز، منتظر و گریهکننده.”
این تصویری است که تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره ترسیم میکند. او که فکر میکرد بهتر از پدر و برادرانش حکومتداری میداند، آرزو داشت روزی از پشت پرده حرم بیرون آید، وزیر و وکیل شود و در دنیای مردانه حرفش را بزند.
بعد از یک قرن، بسیاری از رویاهای تاج السلطنه محقق شده است. این آروزها، همچنان آرزو میماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش عمر و جان فدا نمیکردند.
این مجموعه نگاهی است به زندگی ۱۰ زن نامدار از میان زنان قاجار تا انقلاب که از جامعه خود جلوتر بودند، یا نگاه به زنان و نقش آنان را در جامعه تغییر دادند.
صدیقه دولتآبادی ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
2 دیدگاه
هنرمند سوزندوز مهتاب نوروزی
مهتاب بلوچ، سوزندوز معروف بلوچ که لباسهای فرح پهلوی را دوخته است
مهتاب نوروزی مشهورترین سوزندوز بلوچستان ایران بود. تعدادی از آثار مهتاب نوروزی در مجموعهٔ سعدآباد تهران نگهداری میشود. لباسهای درباری که او به همراه دیگر سوزندوزان بلوچ به سفارش فرح دیبا، ملکهٔ سابق ایران در دههٔ پنجاه خورشیدی دوختهبود، از جمله این آثار است مهتاب نوروزی از کودکی سوزندوزی میکرد و در شانزدهسالگی هم… استاد شد و در مجموع به مدت ۶۳ سال به سوزندوزی ادامه داد. او این هنر را از مادرش یاد گرفته بود. مهتاب هیچوقت ازدواج نکرد و همیشه تنها بود؛
او در جوانی بهخاطر ظرافت بیمانندی که در کار سوزندوزی داشت، انتخاب شد تا بر لباسهای فرح دیبا نقش بزند که اکنون در مجموعهٔ سعدآباد بهنمایش گذاشته شدهاند، بیآنکه نامی از این هنرمند برجسته در کنار آنها آورده شده باشد. فیلمهای مستند زیادی از زندگی این هنرمند برجستهٔ صنایع دستی شاخته شدهاست، اما کمتر کسی او را میشناخت یا از او سراغی میگرفت
در نهایت او در شامگاه جمعه ۲۴ تیر ۱۳۹۱ در زادگاهش روستای قاسمآباد در هفتکیلومتری بمپور در سن ۷۸ سالگی درگذشت
مهتاب نوروزی از وزارت ارشاد نشان درجهٔ یک هنری گرفت و قرار بود مهر اصالت یونسکو را هم دریافت کند. همچنین در سال ۱۳۸۶ فرهنگستان هنر از مهتاب نوروزی و سیزده هنرمند دیگر در برنامهٔ «گنجینههای از یاد رفتهٔ هنر ایرانی» تقدیر کرد
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید:
مرگ آیتآلله طالقانی
به روایت عکسهای آزاده اخلاقی
به روایت یک شاهد عینی ” صحنه مرگ تراژیک ایرانی
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس). ادامهی خواندن
کودتای ۲۸ مرداد
۲۸ مرداد مصادف است با سالروز کودتای ننگین آمریکایی انگلیسی با همکاریی مزدوران داخلی آنها بر علیه حکومت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق. پیامد عملیات ضد مردمیی سازمانهای جاسوسیی انگلستان و ایالت متحده که آمریکاییها آنرا آژاکس نامگذاری کردند و منجر به سقوط حکومت ۲۸ ماهه دکتر محمد مصدق شد مقالات و کتابهای فراوانی نوشته و چاپ شد. آخرین کتابی را که در این ارتباط در دست دارم نوشته آقای محمد امینیست بهنام «سوداگری با تاریخ» که در جواب کتاب علی میرفطروس که با عنوان (پاسخی به «آسیبشناسیی یک شکست) منتشر شده است نوشته است که لازم دیدم برای معرفی این کتاب به دوستان و نیز معرفی گوشهای از حکومت مردمسالار دکتر مصدق و احترام او به آزادیی مطبوعات، بخش «مصدق و آزادی روزنامهنگاری» این کتاب را برایتان عینأ نقل کنم. یاد دکتر محمد مصدق نخستوزیری محبوب ایران زنده مانا.
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید: