حرف‌های کتره‌ای

شماره‌ی ۲۷
لوگو 27
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در حرف‌های کتره‌ای | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یادداشت‌های شخصی (‌کالبدشکافی‌ی یک کامنت‌)

یادداشت این شماره‌ی آقای محسن صبا در پاسخ به دیدگاه خانم سهیلا مردانی خواننده نامه‌ی حبیب و در ادامه‌ی دو شماره‌ی گذشته می‌باشد که در اراتباط با یادداشت (نگاهی به چاپ‌های دیوان حافظ ) که متن کامل آن ( دیدگاه خانم سهیلا مردانی ) در دو شماره‌ پیش نقل گردید نگاشته شده است.                                                                                                                                                                                                                                          نامه‌ی حبیب

یک‌م دسامبر 2013

حرف‌های گنده و شعار مانند امروز جایی در هنر شعر و حتی داستان ندارد. هنر شعر یعنی رسیدن به کمال در ارائه‌ی آن‌که اکتسابی نیست ولی نیاز به مرارت دارد. کاری که نمونه‌ی آن را در غزل‌های سعدی دیده‌ایم. وقتی می‌گوید:
به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که ره به عالم دیوانگان ندانستند
هیچ کشف بزرگی نکرده است، حرفی را که می‌گوید در تمام ادبیات قبل از او گفته‌اند ولی نه به این کمال. اصلا نمی‌توان آن‌را به نثر تبدیل کرد. می‌گوید:
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
اگر بخواهید این بیت را به نثر تعریف کنید چاره‌ای نیست جز آن‌که خود بیت سعدی را تکرار کنید.
این بیت مولانا را چه می‌گویید که با گذر از معانی چند گانه‌ی ” طبل ” سر از وجه موسیقایی‌ی آن در می‌آورد:
هین طبل شکر زن که می طبل یافتی
گه زیر می‌زن ای دل و گه بمّ و بمّ و بمّ
کلمه‌ی ” بم ” باید به تشدید خوانده شود که صدای طبل  بدهد و می طبل یافتن یعنی زیاده نوشی.
شفیعی کدکنی، اشاره کردم که جایی خوابنما شده که فلان شعر را نیما از خانلری ( لابد به دلیل پسرخاله بودن ) گرفته ولی تاریخ آن را قبل از شعر خانلری گذاشته است. اصل موضوع مثل معمول اداهای او به شوخی شبیه‌تر است من گمان می‌کنم این حرف شاید به این دلیل از سوی او طرح شده که خودش ابتدای شعر ” پل ” خود را از
آغاز ترجمه‌ای برداشته که خانلری روزگاری از یکی از شعرهای گیوم آپولینر شاعر فرانسوی به نام ” پل میرابو ” به فارسی ی منظوم در آورده بود:
زیر پل رود روان می‎گذرد ( خانلری / آپولینر )
رود با همهمه‌ای گرم و روان می‌گذرد ( شفیعی )
که مجموعه‌ای از شعار است از خواب یک پل که هنوز در رؤیای شیر مردانی‌ست که تیغ آخته‌اند و صدای باران را ضربه‌های سم اسبان و صدای تندر را شیهه‌ی آنان پنداشته است، و در آخر خطاب شاعر است که تا ابد بخواب‌ ای پل که خوابت را تعبیری نیست چون معبر روسپیان شده‌ای. مضمونی در حد انشای یک شاگرد دبیرستان نسل شاعر که ژست چپی بودن داشت. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | 2 دیدگاه

لقانطه اقبال

لوگوی 2013-16-11

ص93پایین1
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در لقانطه‌ی اقبال | دیدگاه‌تان را بنویسید:

فروتن شاعران شعر دیگر رفت!

مجید فروتن - خورشیدی
مجید فروتن                              منصور خورشیدی

 ………………………………………………….برگرفته از: سایت آبی ناگهان

نوشته‌ی منصور خورشیدی

خبر فوری بود؛ «مجید فروتن جاودانه شد». مرگ هیچ شاعری را باور ندارم. آواز‌های رهایی این شاعر تا همیشه در ذهن و زبان ما حضور دارد. در سکوت این لحظه به خیال متوسل می‌شویم و آرام آرام شاعران دهه چهل را مرور می‌کنیم. در این حالت اشک روی گونه‌ها شکل شبنم روی برگ می‌درخشد! در گوشه‌ای از این جهان پهناور بسیار می‌آیند و می‌روند. اما آمدگان ما همه فروتن نمی‌شوند. که تن به تمنای دیگر غیر از شعر می‌دهند. در این شرایط سخت چگونه مرگ دیگر را باور کنیم، که مجید می‌گفت: «این صدای من است که می‌آید». تا هنوز منتظر مانده‌ایم که صاحب این صدا بیاید! اما رفت؟ پناه می‌بریم به کلمه و در تخیل خود دل به عصر آفتاب می‌سپاریم. تا جای جنون را پیدا کنیم! و سرشار از سپیده و باران شویم. درست زمانی که در تنهایی و سکوت پرسه می‌زنیم! ناگهان حس پرواز. پَر باز می‌کند و سرشت و سرنوشت ما را با مرگ پیوند می‌زند که:

اکنون زمان آرمیدن بر بال‌های یک دریاست.

اکنون دلم تپیدن فرداست.

می‌بینمش بر بال‌های سبز دو کبوتر دارد سپید

با هاله‌ای به رنگ چشمان.

می‌بینمش، گاهی بر آب و دستی بر آسمان

اکنون دلم تپیدن دریاست.

(مجید فروتن)

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

اشعار این شماره

شاعران این شماره: ناهید عرجونی، فریبا گیاهی، غلامرضا بروسان، هوشنگ رئوف، حبیب شوکتی و جهانگیر صداقت‌فر
____________________

ناهید عرجونی2
بخشی از یک شعر
: ناهید عرجوتی

…………………..لا دیزگل…….از: صورت‌کتاب شخصی‎ی شاعر

توی خیال‌های خودم بودم
توی فکر خیابانی
که داشت وطنم می‎شد
من داشتم به دست‌هایم فکر می‌کردم
به انگشت‎های نوازشگرم
حتی برای خیابان دست تکان دادم
من ندیده بودم که خیابان
وحشت زده است
من چشم‌های خیابان را
ندیده بودم ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | ۱ دیدگاه

سرگردان‌ام، درست مثل این‌که زنم!

کسی از شنبه‌های ما عکس نمی‌گیرد- ناهید عرجونی

ناهید عرجونی و فاطمه فرهادی
…………..ناهید فرجونی                          فاطمه فرهادی

نگاهی به مجموعه‌ی شعر (کسی از شنبه‌های‌مان عکس نمی‌گیرد)

نویسنده: فاتمه فرهادی

سروده‌ی ناهید عرجونی

(کسی از شنبه‌های‌مان عکس نمی‌گیرد) مجموعه‌ای صمیمی و زیست شده برای هرکدام از ماست، نمی‌شود این اثر را خوانده باشید و در آخر به این فکر نکرده باشید که من هم می‌توانستم این شعر را بنویسم… در این کتاب با تجربه‌هایی روبه رو هستیم که می‌تواند به هر کس دیگری غیر از شاعر متعلق باشد، با حرف‌هایی که حرف دل هرکدام از ماست. گاهی در یک مجموعه، یک شعر و یا حتی ممکن است یک بند از یک شعر، آن اثر را ماندگار کند، شعرهایی که در این مجموعه می‌خوانیم از نظر من، هرکدام به تنهایی یک شعر برجسته‌اند و در نهایت اثری ماندگار را در ذهن خواننده به جا می‌گذارند. در اکثر شعرهای این کتاب، یک مجموعه واژه و حتی فضا مدام تکرار می‌شوند، مانند: روزمره‌گی، مرگ، جنگ و… اما این بدین منظور نیست که شعرها تکرار همدیگر باشند، حتی گاهی حس می‌شود که شاعر به عمد از این تکرار برای القای یک مفهوم بهره می‌برد. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‎نامه

شماره‎ی سی‌ و یکم
محمدعلی جمالزاده لوگو 32

 

منتشرشده در صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گرامیداشت یاد بیدار غلامحسین ساعدی

ساعدی

در گورستان پِر لاشِز پاریس

به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی، به دعوت همسر و دوستان او، گروهی از یاران و دوستداران این نویسنده‌ی بزرگ ایران، در ساعت ۱۵ روز شنبه ۲ آذر/ ۲۳ نوامبر بر مزار او در پاریس (گورستان پِرلاشِز، قطعه‌ی ۸۵) حضور یافتند.

ناصر پاکدامن2
ناصر پاکدامن

بر روال هرساله، به این مناسبت یکی از اهل قلم نیز درین مراسم سخن گفت و امسال انجام این مهم بر عهده‌ی نویسنده و پژوهنده‌ی گرامی محمد بهارلو بود که اکنون به دعوت انجمن بین المللی قلم در فرانکفورت (آلمان) بسر می‌برد.

بزرگداشت یاد بیدار ساعدی با سخنان کوتاه ناصر پاکدامن آغاز شد که گفت: “سنگفرش‌ها، سنگ‌ها و درخت‌ها می‌گویند: “امسال هم آمده‌اند. هر یک از گوشه‌ای. یک یک. دو دو. و چند چند. گاه در باد تند و سوزسرما. گاه هم در نور خورشیدی بی‌توان و یا در میان ابر و دانه‌های بارانی پرتوان.

شاید دیگر کسی درست هم نداند سال چندم است. بیست و چندمین سال، شاید هم کمی زودتر یا دیرتر . دیگر اهمیتی ندارد: همه می‌دانیم که در میانه‌های نیم‌ی دوم ماه نوامبر، در روزهای اول آذرماه خودمان، عده‌ای، تک تک و چند چند ، دربن کناره گرد می‎آیند. این‌که چرا آمده‌اند را همه می‌دانند. می‌آیند و پچ و پچی و حال و احوالی. و بعد هم سکوتی و گوش فرا دادن به سخنانی در میان درختانی بی‎برگ و سنگ‎هایی نمور. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | ۱ دیدگاه

با صدای محمدعلی بهمنی

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

رتبه‌های اول ایران در “کتاب گینس”

نقشه ایران

در زیر لیست زمینه‌های مختلفی را که کشور ما ایران در آن‌ها مقام اول دارد و در کتاب گینس به ثبت را برای‌تان می‌آوریم. ناگفته پیداست که ما می‌توانستیم در چندین مورد دیگر هم رتبه‌ی نخست را کسب کنیم که کتاب گینس از آوردن آن‌ها خوداری کرده است.

******

در چه زمينه‌هائي ايران در جهان مقام اول را دارد؟

رتبه‌های اول ايران در دنيا :

۱- بيشترين توليد پسته

۲- بيشترين توليد خاويار

۳- بيشترين توليد خانواده توت

۴- بيشترين توليد زعفران (۸۰% کل توليد جهانی)

۵- بيشترين توليد زرشک ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

مرگ صمد بهرنگی

به روایت عکس‎های آزاده اخلاقی

آزاده اخلاقی

به روایت یک شاهد عینی ” صحنه‌ مرگ‌ تراژیک ایرانی

«به روایت یک شاهد عینی» مجموعه‌ی عکسی است از صحنه‌های بازسازی‌شده مربوط به مرگ‌های تراژیک تاریخ معاصر ایران. از اعدام جهانگیرخان صوراسرافیل و واقعه‌ی ۱۶ آذر گرفته تا صحنه‌ی تصادف فروغ فرخزاد و مرگ علی شریعتی. آزاده اخلاقی،

آزاده اخلاقی، ایده‌پرداز و کارگردانِ این مجموعه‌ی ۱۷ عکسی می‌گوید: «امروز آرمان‌گرایی سوژه‌ی تمسخر خیلی‌ها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست می‌اندازند. برای من ولی کسانی که می‌جنگند و برای آرمانی جانشان را فدا می‌کنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش می‌کنم.»

«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیم‌ترین پروژه‌های عکاسی‌ای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژه‌ی سه‌ساله‌ ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکس‌ها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رسانده‌اند؛ از جمله ساسان توکلی‌فارسانی (عکاس و مجری جلوه‌های بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس). ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هفده مرگ تاریخ معاصر ایران به روایت عکسهای آزاده اخلاقی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بیست عکس مشهور و عکاسان آن

1-16

pic 17

 

منتشرشده در عکس‌های مشهور و عکاسان آن | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گردآفرید

به نخستین بانوی نقال در گستره شاهنامه خوانی، گردآفرید

کاری از هنرمند گرامی مهرداد آبکناری

 

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز

لبخند

 

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شانزدهم نوامبر2013

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

می‌گویند

شماره‌ی بیست و دوم
شماره‌ی 23

 

منتشرشده در می‌گویند | دیدگاه‌تان را بنویسید: