- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 10667
-
حرفهای کترهای
منتشرشده در حرفهای کترهای
دیدگاهتان را بنویسید:
یادداشتهای شخصی (شیخ حسن چوپانی و زن رومیاش)
هیچ چیزی بدتر از تعصب نیست. اصلا دلیل عقب ماندن شرق از غرب ناتوانی در کنترل تعصب خود بوده است.
کلمهی ” غیرت ” گمان نمیکنم در غرب اصلا محلی از اعراب داشته باشد و در قرآن هم به معنیی ” حسرت ”
است که معمولا با حسادت قاطی شده و سر از ناموس درآورده که خود ” ناموس ” هم به معنیی ” شریعت ”
است و از قرن ششم به بعد به معنیی ” کبر ” به کار رفته است. یک کشیش مخبط یک جلد قرآن را در فلوریدا
آتش زد که مبنایاش “خریت “بود که به قول ناپلئون, به استناد گفتهی دایی جان مخلوق پزشکزاد ” چیزیست که
حدی ندارد “, اما همین خریت منجر به کشته شدن چند در افغانستان شد , اما اگر یک افغانی ی مقیم امریکا چند
جلد کتاب مقدس را در فلوریدا آتش میزد به جرم ایجاد حریق بازداشت میشد بی آن که خون از دماغ کسی بیاید.
شصت سال پیش هفتاد در صد جوانان در ایران چپی بودند که همه سبیلهای از نوع ماکسیم گورکی میگذاشتند و
سگرمههایشان همیشه تو هم بود و مطلقا اهل جوک گفتن و شوخی کردن نبودند. حالا فکر کنید خیلی از آنها که در
طول این سالهای رفته نه فقط اهل افیون که به افیون تودهها هم مبتلا شدهاند چیزی را که از دست ندادهاند فقط و فقط همان سگرمهها و اداهای چپیست . این جور چیزها با شخص میماند, مثل گوش شکستهی کسی که هیچ وقت کشتیگیر نشده و داغ پیشانی مسلمانی که معتقد است این آخوندها اصلا مسلمان نیستند و نماز هم نمیخوانند. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای شخصی
دیدگاهتان را بنویسید:
زبان فارسی از آشوب تا سامان
با عرض پوزش از خوانندگان گرامی به علتی که برخودم نیز پیدا نیست مطلب دکتر جلیل دوستخواه در شمارهی گذشته از لیست حذف گردید که در این شماره آنر برایتان میآوریم.
متن زیر از نوشتههای ایراشناس فرهیخته دکتر جلیل دوستخواه را در چند شماره به نظرتان میرسانیم. مطالعهی این مطلب چون دیگر نوشتههای استاد دوستخواه ما را در راه شناخت بهتر سرزمینمان ایران و زبان شیرین فارسی یاری میدهد.
بخش دوم

…………………جلیل دوستخواه
۲ – دی – ۱۳۹۲
نوشته :دکتر جلیل دوستخواه
برگرفته از: سایت پارسی انجمن
٣. گرایش آرمانخواهانه به ایران باستان و سَرِهنویسی
در برابر ایستایی و پوسیدگی نهادهای گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در جامعهی ایران که بیمارگونگی زبان آشوبزدهی فارسی برآیندِ آشکار آن بود، از نیمهی دورهی قاجار، کسانی به جستوجوی راه رهایی برآمدند و در عرصههای گوناگون به تکاپو برای روشنگری و تلاش به منظور بازیافتن کیستی از دست رفته و ساختن جامعهای نو پرداختند.
زبان سَره/ پاک که افراطیهای روزگار ما خواستارِ آنند، تنها میتواند زبان تیرههای قومی دورافتاده و جدامانده از دیگر قومها و ملتها باشد؛ وگرنه هر یک از ملتهای زنده و پویای امروز، به ویژه در این عصرِ جهانشمولی رسانهها و گستردگی شبکهی فراگیرِ ارتباط جهانی، ناگزیر با زبانهای دیگر و به ویژه زبانهای جهانی شده و دارای بارهای فرهنگی و دانشی و اقتصادی سر و کار خواهند داشت و خواه ناخواه بر پایهی میزان داد و ستدهاشان، وامواژههایی را از زبانهای دیگر خواهند گرفت و وامواژههایی را به دیگر زبانها خواهند داد. چنین بده بستانی در هنگام ضرورت و ناچاری، نه تنها اشکالی ندارد؛ بلکه طبیعی است و بر توانگری و فراخبالی زبان نیز خواهد افزود. آنچه ایراد و عیب دارد و زیانبار و تباهکننده است، وارد کردن قاعدههای دستوری و ساختاری زبانهای بیگانه در زبان ملی است که سرانجامی جز سلبِ کیستی و سرشت و مَنِش زبان نخواهد داشت. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید:
در جذبهی بیژن الهی سرگردان شدهام
نگاه کیوان اصلاحپذیر بر شعری از بیژن الهی
——————————————
پلك برهم بگذار ــ آری ــ كه دنیا با تمامِ گیاهان خود به پیشواز دلتنگی رود.
به آنسوی كه دریاچهی شیر، راه برگشتنِ ما را به كودكی بستهست،
به آنسوی كه فجر، سفید و صخره سفید است،
در سكوت، یا در دوازده غرشِ توپ، بعد از انتحار تمام سیرنها
————————————————————————
شعر با یک توصیه شروع میشود : بخواب! وقتی جهان ترا برای بیگاری میخواهد ، تنها مادر است که میتواند به آدمی فرمان خواب دهد، اما خواب به فرمان مادر چه فرق میکند با خوابهای دیگر که مثلا از سر خستگی است یا زیر مزهی قرصهای روان درمان؟ در خواب مادر- فرمان، دست جهان از ذهن ما کوتاه میشود. ما میمانیم و مادر و یادمان میآید که مادر همه دنیا بود و دنیا هنوز نبود! در خواب من و مادر هیچ دلی تنگ نمیماند و این جهان است که در غیاب من و مادر به پیشواز دلتنگی میشتابد و گیاهان را به دنبال خود میکشاند! گیاه؟ چه نسبتی با دل تنگ دارد و خواب و پلک؟ نمیدانم! اما مگر قرار است همه نسبتها برقرار باشند؟ گاهی یک نسبت بینسب فضا را چنان چند بعدی میکند که آن همه نسبت با اصل و نسب حیران میمانند. این شیر مادر است که جهان خواب را میسازد. دریاچهها، خورشید و صخرهها همه شیریاند. نه اینکه به رنگ شیرند یا به طعم شیر نه، شیریاند یعنی که از شیراند. همه جهان شیر است و این همان پندار نوزاد از زهدان رسته نیست؟ همان که به افتخار ورودش توپهای قدرت و ثروت گلولههای پرصدا میترکانند یا در سکوت کلبهای، کومهای یا کپری، شیرنوشی را آغاز میکند. فرقی نمیکند، شیر مادر سفید است و بی تبعیض مثل برف یا زفاف یا خود مرگ. سپیدی رنگ مشترک هستی و نیستی است. پریان دریایی انتحار میکنند! آیا این هم از تصاویر بینسب است؟ مگر این شعر دریاچه ندارد؟ مگر دریاچه نباید ملوانان عاشق داشته باشد؟ مگر تفسیر آواز بر دوش عشاق نیست؟ پس نشانی را درست آمدهایم و اینجا کنار همین صخرههای سفید، پریان اغواگر به فریفتن ملوانان سرگشته، عشوه در رگ نجوا میکنند! پس چرا انتحار؟ آخر، ندیدیم در شعر ملوانی بادبان کشیده باشد بر دریاچهی شیر! اهان! جای پریان اینجا نبود! یادتان رفت؟ گفتم این خلوتگاه من و مادر و شیرهای سپید است! پریان به نشانی اشتباه در شعر افتادهاند و شعر راه برگشتن به کودکی را بسته است! بگذار پریان نابجا به ملوانان غایب بپیوندند اما داستان گیاهان همچنان باقی ست! شاید شعر پیچکی بود بر دست و پای جهان تا نگریزد به سوی دلتنگی.
——————————————————
از شعر “تراخم” جزوهی شعر شمارهی ۹، آذر ۱۳۴۵
برداشت از: سایت تأویل متن
واژگان خانگی
چنانکه میبینید از این شماره بر پیشانیی این صفحه عنوان واژگان خانگی را میگذاریم و اشعار هر شماره را زیر آن میآوریم.
شاعران این شماره: الهام اسلامی، احمدرضا احمدی، علیرضا آبیز، حبیب شوکتی، هوشنگ رئوف و شهاب مقربین
___________________
ئوف
یک شعر: از الهام اسلامی
…………………..لا دیزگل…….از: صورتکتاب شخصیی شاعر
از ارتــفاع نمیترســـم
آفتـــاب صورتم را نمیسوزاند
ســرطـــان مـــرا نمیکــشد
مـــن مـــردهام ودیـــگر هیــچ چــیز
در مــن کارگـــرنیـــست… ادامهی خواندن
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهتان را بنویسید:
نامهای از رضا صارمی به منصور خورشیدی

…………..رضا صارمی ……………………..منصور خورشیدی
نامهی یداله رویایی شاعر گرامیی مقیم پاریس به منصور خورشیدی را به درخواست شاعر گرامی منصور خورشیدی به دلیل اشتباهات تایپی که میتوانست در متن نامه تأثیر بگذارد از شمارهی حاضر رسانه حذف میکنیم. امیدواریم که این نامه را درآینده وقتیکه بهطور صحیح و بدون اشتباه به رسانه رسید در اختیارتان قرار دهیم. با تشکر از خورشیدیی عزیز برای توضیح و تذکرشان.
در اینجا نامهی رضا صارمی به منصور خورشیدی را که دوست عزیزم منصور خورشیدی برایمان فرستاد عینأ برایتان نقل میکنم.
یک نامه از شاعر جوان ” رضا صارمی ” به منصور خورشیدی
هستی انسان شاعر در گرو معرفتی است که فلسفهی نگاه او را در بالاترین شکل ممکن نشان دهد. در رابطه با دوستان یا شاعران تا در شعر و در نثر او بروز و ظهور پیدا کند. واقعیتی که شاعران و نویسندگان حرفهای قادر به حلق موقعیتهای جدید در عرصهی کلام هستند.
نامهای که میخوانید از شاعر جوان و هوشمند معاصر “رضا صارمی”به منصور خورشیدی است. به تصور من آن چه موجب شد تا این نوشته شکل بگیرد. خوانش نامهی رویایی به منصور خورشیدی بود. که تحریک ذهن برای تحریر این نامه شد و تقریر آن چه پیش روی شما دوستان و شاعران قرار دارد.
……………………………………………………………………………………منصور خورشیدی
…………………………دایره از بالاست که دایره است
پای آن نامه جا برای امضا نبود: اگر خوانده افتاد و از چشم و پسند گذشت آن وقت است که خطابیست معاصر به سابقون حجم پس به نام آن خطاط ، به نام آن کلمه که آغاز بود و تنها بود و خدا بود من ” یدا…رویایی ” نیستم و نمیشوم فقط به این برهان که “رضای صارمی” هستم و شدهام. ادامهی خواندن
منتشرشده در نامه
دیدگاهتان را بنویسید:
مرگ حمید اشرف
به روایت عکسهای آزاده اخلاقی
به روایت یک شاهد عینی ” صحنه مرگ تراژیک ایرانی
«به روایت یک شاهد عینی» مجموعهی عکسی است از صحنههای بازسازیشده مربوط به مرگهای تراژیک تاریخ معاصر ایران. از اعدام جهانگیرخان صوراسرافیل و واقعهی ۱۶ آذر گرفته تا صحنهی تصادف فروغ فرخزاد و مرگ علی شریعتی. آزاده اخلاقی،
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس). ادامهی خواندن
عکسهای کمنظیری از ایران از کتابخانه بریتانیا
شمارهی یکم
کتابخانه بریتانیا یک میلیون عکس را به صورت رایگان در سایت فلیکر قرار داد- عکسهای کمنظیری از ایران در میان این عکسها
علیرضا مجیدی
یکی از خصوصیات خوب غربیها، حفاظت تمامعیار از فرهنگشان هست، یکی از جلوههای چنین ارادهای، حفاظت از اسناد، کتابها و عکسهایشان است. در عصر اینترنت، یکی از کارهای مرسوم آنها دیجیتالی کردن این اسناد، کتابها و عکسها و آنلاین کردن آنهاست.
این فرهنگ دیجیتالی گاهی به صورت محدود آنلاین میشود، و برای دسترسی به آنها باید پول پرداخت. گاهی مثل مورد جدید کتابخانه بریتانیا در کمال تعجب، حدود یک میلیون عکس به صورت رایگان آنلاین میشود.
چند روز پیش، کتابخانه بریتانیا خبر هیجانانگیزی را اعلام کرد، این کتابخانه یک میلیون عکس را در فلیکر به صورت رایگان قرار داد، این عکسها، از کتابهای قرنهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ موجود در کتابخانه اسکن شدهاند.
البته فناوری و تجهیزات لازم برای اسکن کردن کتابها را شرکت مایکروسافت در اختیار کتابخانه قرار داده بود.
عکسهای اسکن شده طیف وسیعی دارند: از نقشهها و نمودارها ، طراحیهای زیبا، تصاویر کمیک و کارتونها گرفته تا عکسهای مناظر و تایپوگرافیها.
گرچه عکسها تگگذاری شدهاند و بر این اساس میدانیم که هر یک از عکسها از چه کتابی آمدهاند، اما هر عکس توضیحات دقیق ندارد. در حال حاضر نقطه ضعف مجموعه عظیم آنلاینشده، همین مطلب است.
اما کتابخانه بریتانیا میخواهد تا با استفاده از نیرو و دانش کاربران اینترنت، این کار را انجام بدهد.
من دیشب متوجه این مجموعه باارزش شدم، اما چیز جالب برای من، پیدا کردن عکسهای ایران در این مجموعه بود.
با جستجوی بعضی از کلیدواژهها مثل persia – iran – persian – tehran واقعا عکسها و طراحیهای جالبی پیدا میشود.
بعضی از این عکسها را ممکن است قبلا دیده باشیم، اما بعضی از آنها تازگی دارند.
در اینجا من تعدادی از موارد جالب را به اشتراک میگذارم.
شما هم اگر در مورد ایران، عکس جالبی پیدا کردید، حتما با ما به اشتراک بگذارید.
– دوچرخهسوار برتانیایی در سالهای انتهایی قرن نوزدهم در تهران!
منتشرشده در عکسهای قدیمی
دیدگاهتان را بنویسید:
موسیقی زیبای آذری: «جیران منه باخ باخ» . . .
همین موسیقی را با صدای درخشان محمد نوری هم داریم
مرحمتی محمد جلالی (م. سحر)
نقل ازصورتکتاب بیژن اسدیپور
منتشرشده در رقص و ترانههای ایرانی
دیدگاهتان را بنویسید: