بایگانی دسته: شعر فرانو

آغاباجی

میرزا آغاسی از ماکو بود و به ساز محمدشاه می‌رقصید نعمت‎الله آغاسی از دزفول بود و به ساز آمنه می‌رقصید آغامحمدخان خسته نباشند!

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

اشتباه چاپی درخت بید به هفته نامه جنگل آگهی داد:          به یک ضامن معتبر نیازمندیم هفته نامه چاپ کرد: به یک تبر نیازمندیم

منتشرشده در شعر فرانو | ۱ دیدگاه

امکانات

  مادر خانه‌دار بود پدر مغازه‌‌‌‌‌‌‌دار پدر که ورشکست شد ما با همه ندار شدیم مادر بی‌خانه شد و طلبکارها خانه‌دار   ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با اکبر اکسیر

تبریک اپرای کوراوغلو در مایه‌ی فشار به سرپرستی‌ی ندیرقلی‌خان …………………..تمدید شد *** از شیراز هنوز هم بوی شنبلیله می‌آید

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ماهی دودی

 آنقدر شعر زدم  که زورم تمام شد  حالا این‌جا کنار شیلات بندر انزلی با یک نخ سیگار اشنو ویژه   اشعار ماهی‌یانه‌ام را   دودی می‌کنم ۱۷سپتامبر۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

تیراژ محبوبیت احمد شاملو کفرم را درمی‌آورد او با این که مرده است هم کتاب‌هایش تجدید چاپ می‌شود هم سنگ قبرش!

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

چوب حراج

مبارزه با گرانی کار نکرد تنها چیزی که پایین آمد ارزش آدم بود وانتی می‌گفت: سه کیلو هزار تومن اوت ۲۰۱۱  

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

زکریای راضی!

زکریای رازی کاشف الکل بود. نوشابه‌ی الکلی که ممنوع شد حافط عکس رخ یار در آب دید. به یک غواص نیمه‌وقت نیازمندیم   ۳سپتامبر۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شناسنامه‌

شناسنامه‌ام را موش می‌جود و بخش بزرگی از خزرم                          آب می‌رود. ۲۱ جولای ۲۰۱۱

منتشرشده در شعر شناسنامه, شعر فرانو | دیدگاه‌ها برای شناسنامه‌ بسته هستند

سه شعر از حمید رضا اقبال‌دوست

(سرشماری) آمار چیز جالبی است می‌توان با آن نمودارهای رنگارنگ رسم کرد حرف‌های خوب خوب زد و بر دهان یاوه گویان کوبید مثلا پارسال چند ملیون نفر

منتشرشده در شعر فرانو | ۱ دیدگاه

سه شعر از کروب رضایی

   رانت وقتی خیابان به کاج و اوکالیپتوس تکیه می‌دهد شهر پر می‌شود از ریشه‌هایی که می‌خورند و میوه نمی‌دهند.

منتشرشده در شعر فرانو | 2 دیدگاه

ایمیل

سردبیر گرامی نوشت: شعر رسیده قابل چاپ نیست با احترام نوشتم: شعر ما از ابتدا ……………………….اهل چاپیدن نبود. ۲۲ جولای ۲۰۱۱  

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از حمیدرضا اقبال‌دوست

  مترسک ۱۲  نه پرنده‌ای نه گندم‌زاری و نه صفیر گلوله‌ای پس از جنگ تنها نشانه‌ی زندگی‎ی این دشت مترسکی است که همچنان روی یک پایش ایستاده است

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

  بهارالدین خرمشاهی از قران به حقیقت رسید از حقیقت به طنز از طنز به حافظ شیراز بعد نوشت: حافظ، حافظه‌ی ماست و ما به احترام حافظ، کلاه از سر برداشتیم تا حافظ به کله‌ی طاس ما بخندد شما را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

رشد فکری

دروغ نگفته باشم هنوز بچه‌ی تهرانم! بزرگ شده‌ی راه‌آهن، با قطار سراسری در پادگان فرح‌آباد پیاده شدم

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

  نشانه‌ها زنگ کاردستی یا پارو می‌ساختم یا نردبان آقای شرقی می‌گفت: نردبان و پارو نشانه‌ی ترقی و ثروت است _یادش بخیر_ حال در پشت‌بام خانه‌ای برف پارو می‌کنم

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید: