بایگانی دسته: شعر فرانو

جهت‌‌‌یابی

پرویز فنی‌زاده سینمای فردین را ضربه فنی کرد و گاو مشد حسن از غلامحسین ساعدی, مهرجویی نمود گوزن‌ها ایستاده سوختند و سینمای ایران   جهاتی ‌شد ۲۰جون ۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

رونمایی

روز رونمایی کتاب‌ شعرم برای شادی‌ی روح مرحوم درخت یک دقیقه سکوت اعلام شد و شاعران محترم برای همیشه مراعات را سکوت کردند ۱۲ جون ۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | ۱ دیدگاه

سه شعر از اکبر اکسیر 

  مرگ‌اندیش گفتم مرگ، حق است بنشینم شعری برای مرگ بنویسم نوشتم، خط زدم نوشتم، خط زدم مأیوس نشدم ادامه دادم

منتشرشده در شعر فرانو | ۱ دیدگاه

حرف حساب

جدول ضرب را با ضرب تهرانی و با لهجه‌ی گیلکی ……………………… خواندم خانم معلم عقیده داشت حرف حساب را به هر زبانی باید زد ۲۴ می ۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

تمبر خارجی مادر، خارج از رحم حامله شد پدر خارج از کشور درد کشید من خارج از محدوده به دنیا آمدم شعرم خارج از نوبت به چاپ رسید

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

Climate Chang

‌نوشتم: این‌جا مثل هوای گیلان شده. نامه‌ام برگشت ‌خورد باید صندوق پستی‌ی مادرم در بهشت زهرا تغیر کرده باشد!. سوم می ۲۰۱۱  

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از کروب رضایی

  توهم این روزها فکرمیکنم چابک تر شده ام همینطور کلماتم عجیب تر خیال ورم داشته باید پیش دامپزشک بروم

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

اشپل

اعلام کردند: برای تکثیر قزل آلا در دریاچه‌ی خزر تخم ماهی پاشیده شود از شما چه پنهان نسل ماهی آن‌قدر زیاد شد! که فیلم را به عقب برگرداندند ۲۸ مارس۲۰۱۱

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر طنز از اکبر اکسیر

تحويل سرطان را از مادر سكته را از پدر سنگ كليه را از عمو سياه سرفه را از عمه سل را از خاله سينوزيت را از دايی و سرماخوردگی را از بقال سر كوچه قرض گرفت و آورد نشست وسط … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عزت زیاد

۵۸ پرنده صدای کسی‌ست که نمی‌نشیند مثل درخت‌ که ایستاده می‌میرد کتابخانه‌ی این شهر بوی کشتار جنگل مازندران می‌دهد “سلام، آقای نیما یوشیج خدمت نمی‌رسیم” فوریه ۲۰۱۱    

منتشرشده در روی موج کوتاه, شعر, شعر فرانو | دیدگاه‌ها برای عزت زیاد بسته هستند

سه شعر از حميدرضا اقبالدوست

شاعر از من به شما نصیحت شاعری سرگرمی خوبی است یا دلت به حال ماهی ها می سوزد یا برای تورهای خالی شعر می سرایی

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پماد سوختگی( شعری از کروب رضایی و خوانشی بر آن)

لیدا در آشپزخانه پیاز رنده می‌کند من در کتابخانه اشک می‌ریزم بال‌های سنجاقک هر روز در کتاب  آشپزی می‌سوزد

منتشرشده در شعر فرانو | ۱ دیدگاه

سه شعر طنز از اکبر اکسیر

خواهش شير مادر، بوي ادكلن می‌داد دست پدر، بوی عرق (گفتم بچه‌ام نمی‌فهمم) نان، بوی نفت می‌داد زندگی، بوی گند (گفتم جوانم نمی‌فهمم) حالا كه بازنشسته‌ شده‌ام هر چيز، بوی هر چيز می‌دهد، بدهد فقط پارك، بوی گورستان و شانه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر از اکبر اکسیر

جوش شیرین نون سنگ‌ها را خوردیم سنگ‌ها ، سگ شدند سگ‌ها را رها کردیم سنگ‌ها را بستیم بعد نشستیم در صف نان بحث سیاسی کردیم نان‌ها ، سنگگ شدند! سهام عدالت کاشت، داشت، برداشت سه اصل مهم کشاورزی‌ست اردیبهشت و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر کوتاه از اکبر اکسیر

 هیدروفیل ون گوگ ، یک گوش کم داشت                                     اما می‌شنید بتهوون ، هر دو گوش را داشت           … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سه شعر کوتاه از ا کبر اکسیر

اعتراف ـ الو! من اچبر اچسیر هستم فرزند مرحوم نغی اچسیر اهل آستارا، ۵۲ ساله، با لهجه‌ی غلیظ تورکی سوگند می‌خورم زمین ثابت است، خورشید متحرک و اقرار می‌کنم سردبیر راست می‌گوید من شاعر نیستم گاوم و قبول می‌کنم فرانو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر فرانو | دیدگاه‌تان را بنویسید: