آخ اگر مصدق زنده بود
میآمد دم مجلس و
ما هم میرفتیم و شما را روی دوشهامان میآوردیم
آخ اگر ستارخان اینجا بود
تف میکرد به غیرت ما
میآمد و
اوین را باز میکردیم ٬ شما را روی اسب میبردیم
میرزا کجاست؟
میگویند : رفته تنگستان با علی دلواری
نشسته نقشه میکشد
میگوید:
همین روزها میآییم و
خدا را چه دیدی
یک پادگان بوسه و تفنگ میآوریم
و میرقصیم و پلههای اوین
پر از شکوفه و ترانه میشود
*