تکاپوی فرهنگی قابل فهم!

Image may contain: 1 person, closeup
          احمد شاملو

 


        احمد افرادی

نوشته: احمد افرادی

اخیراً شخصی که، در هر فرصتی، لگد بر کفن پوسیده‌ی شعرا و نویسندگان درگذشته‌ی معاصر ایران می‌کوبد، مدعی شده است که شاملو در شعر « مجلهی کوچک ۱» ، از همجنس‌گرایی، «اظهار انزجار» کرده است. بخش آغازین پست فیسبوکی ایشان را بازنویسی می کنم:

« احمد شاملو در شعر “مجلۀ کوچک”، که در مجموعۀ ” ققنوس در باران ” منتشر شده است، سطری دارد آکنده از خشم و نفرت:

به هنگامی که همجنس‌باز و قصاب
بر سر تقسیم لاشه
خنجر به گلوی یکدیگر نهادند
من جنازه‌ی خود را بر دوش داشتم…

… باید اذعان کنیم که انزجار شاملو از رفتار همجنس‌گرایانه آشکارا در کلمۀ “همجنس‌باز” متراکم و متبلور شده است» پایان نقل قول

لازم نیست شعرشناس و منتقد شعر باشیم، تا دریابیم که شاملو در این شعر، به اختناق و سانسور در عصر پهلوی نظر دارد، نه همجنس گرایی. افزون بر این، در کجای این بند از شعر، « انزجار[ شاملو] از رفتار همجنس‌گرایانه متراکم و متبلور است» ؟

«شاملو در بند دیگری از همین شعر می‌گوید:

لوطی و قصاب
بر سرِ واپسین کفاره‌ی مُردنِ خلق
دست‌ و گریبان بودند و
مرا
به خفّتِ از خویش
تابِ نظر کردن در آیینه نبود…»

شاملو، در این شعر ( که به آقای عباس جوانمرد، بازیگر و کارگردان تئاتر تقدیم شده است) به شخصی خاص نظر دارد که در روزگار پهلوی دوم (دست کم در مقطع سرودن شعر «مجله‌ی کوچک » ) شغل‌اش، از جمله نظارت عالیه بر کار یکی از روزنامه‌های عصر بود.
به علت تنگناها و سلطه‌ی اختناق در سال‌های حاکمیت هر دو پهلوی، شاملو و اهالی فکر و فرهنگ (گاه، به ضرورت) مجبور بودند به زبان رمز و استعاره روی آورند. از این رو، کلماتی همچون «گل سرخ»، «جنگل»، « شب» (به خصوص در شعرهای نیما) و… حضوری پر رنگ داشت و به همین دلیل، مأموران سانسور، به این واژگان سخت حساس بودند.
طبیعی بود که شاملو (در این شع) به استعاره پناه بَرَد و به جای نام بردن از آن شخص ( که نه ممکن بود و نه با مقتضیات شعری سازگار) از نزدیک‌ترین «‌مدلول»ی که به آن شخص اشاره داشت، استفاده کند. چه واژه دیگری می‌توانست خواننده شعر را، به این بزرگْ سانسورچی هدایت کند؟ و این چه ربطی به انزجار از همجنس‌گرایی دارد؟!

———–

http://shamlou.org/?p=155

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مطالب منتظر, مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.