یادداشت‌های شخصی (به هر کجا که روی کاسه‌ی آسمان ترک دارد)

۲۸دسامبر ۲۰۱۴

*
نیست از خورشید و ماه این گنبد گردان سفید
زاستخوان بی گناهان است این زندان سفید
…………………………………………….صائب

چندی پیش در بخش ناظران بی بی سی, شخصی به نام حسام دست‌پیش به نکته‌ی مهمی اشاره کرده بود، که ” آیا اردوغان یک احمدی نژاد دیگر است؟” در این که حرف‌های این رئیس جمهور ترکیه مشابهت‌هایی با نظرات احمدی نژاد دارد حرفی نیست اما چون ترکیه شیرین عبادی ندارد که این باربرای شیرینی دادن نوبلش راه بیفتد و از اردوغان در تعیین حدود زنان دفاع و احتمالا لزوم حجاب را به خواهران ترک گوشزد کند از بیم آن‌که مبادا دشمنان خارجی برای این آقای دست‌پیش ما به بهانه‌ی دستِ پیش گرفتن دوز و کلکی جور کنند لازم دانستم در تایید حرف‌های او نکات دیگری را اضافه کنم. حق این است که گفته شود این جایزه‌ی صلح نوبل بر خلاف جوایز علمی‌ی واقعی حکم بلیت بخت‌آزمایی را دارد که چون مهمترین اهمیت‌اش پول چشمگیر آن و جنبه‌ی شانس آن است، و نیزاین قرعه اغلب به کشورهایی چون سیرالئون و یمن و ایران و افغانستان و لیبریا اصابت کرده، شاید بد نباشد کمیته‌ی نوبل برای این برندگان خوش‌بخت یک کلاس توجیهی هم بگذارد و آن‌ها را روشن کند که شانس فقط یک باردرِ خانه‌ی کسی را می‌زند پس این پول را خرج سفرهای بی‌خودی نکنند و ازهمه مهم‌تر از اظهار نظرهایی که شائبه‌ی تقلب
را به ذهن دیگران متبادرمی‌کند جداً خودداری کنند تا باعث بی اعتبار شدن این قرعه کشی‌ی سالانه‌ی اعضای نوبل نشود! البته باید قبول کرد که این کمیته بد شانس هم هست چون هر وقت که برای هواخوری و تمدد اعصاب تصمیم می‌گیرد اهالی‌ی مشهورصلح طلب را منظور کند قرعه به آریل شارون، انور سادات، اسحاق رابین و یاسر عرفات اصابت می‌کند که زحمات کمیته بی‌نتیجه و پول نیز سوخت می‌شود.
البته حساب اَل گور موضوع دیگری‌ست که به جایزه‌اش دست نزد تا زمین که حسابی سرد شد از آن استفاده کند و فقط مختصری از آن را به دخترش داد که بالاخره تتمه‌ی بدهی‌ی اقساط اتوموبیل ساترن را که در زمان معاونت کلیتون برای او خریده بود صاف کند! می‌بینید که در خِسَت هم می‌توان دست و دلبازی کرد

اما حرف‌های اردوغان را که می‌شنویم علاوه براحمدی‌نژاد خاطره آیات عظام نیز در سال‌های تاسیس رژیم زنده می‌شود. مثلا اخیراً که پلیس ترکیه با روزنامه‌نگاران برخورد بدی کرد و صدای اتحادیه‌ی اروپا بلند شد اردوغان با لحن تندی آن‌ها را مورد خطاب قرار داد و ضمن اعتراض به دخالت آن‌ها گفت: ” ما اصلاً نگران آن نیستیم که اتحادیه‌ی اروپا ما را به عضویت بپذیرد یا نه ” که دقیقاً یادآورسخن خمینی و نایب‌اش بود که وقتی امریکا و دول غربی تهدید به تحریم اقتصادی‌ی ایران کردند یکی گفت ” اقتصاد مال خر است ” و دومی ادامه داد ” هی می‌گن تحریم می‌کنیم تحریم می‌کنیم، ما اصلاً نمی‌خوایم، پس چرا نمی‌کنین؟” در حالی که با وجود تقاضاهای مکرر ترکیه این حرف اردوغان، با درنظر گرفتن موقعیت تاریخی و توریستی‌ی آن کشور که ورود ترکیه را در اتحادیه‌ی اروپا حیاتی می‌کند، هیچ معنای دیگری ندارد جز این که او هم مثل خمینی بیش از منافع کشور به قدرت شخص خودش فکر می‌کند. البته این تنها مشابهت اردوغان با خمینی نیست چون او هم به هیچ یک از زبان‌های خارجی تکلم نمی‌کند ولی این که او هم مثل خمینی در حقیقت به هیچ زبان زنده‌ای تکلم نمی‌کند و ترکی‌اش به بدی‌ی فارسی‌ی پیر جماران بوده است ” چ و چ و چ” ( به فتح چ ) معلوم نیست. این نکته هم قابل ذکر است که اردوغان یک بار به خاطر تمرد در زدن ریش از شهرداری اخراج شده بود که چون این حادثه مقارن با گروگان‌گیری دانشجویان پیروان خط امام بوده می‌توان احتمال داد به خاطر انعکاس وسیع تلزیزیونی ی دانشجویان مستقر در سفارت امریکا اردوغان آن مدل ریش را در تلویزیون ترکیه دیده و پسندیده بوده است
اما شباهت کارهای اردوغان با احمدی‌نژاد یکی دوتا نیست که شاید مهمترین آن‌ها در مقایسه‌ی حرف احمدی‌نژاد در مورد دروغ بودن هولوکاست با سخنانی که اردوغان در نشست همکاری‌ی کشورهای اسلامی در ترکیه گفته بود باشد. اردوغان گفته بود امریکا را قبل از کریستف کلمب مسلمانان کشف کرده بودند و حتی آن پرتقالی بالای یک تپه مسجدی را دیده بود و می‌خواست ….. در این لحظه خبرنگاران ترک و خارجی به خیال این‌که به سرش زده است شروع می‌کنند به سر و صدا راه انداختن و جلسه را به هم می‌زنند! شباهت عجیب دیگر آن دو این است که آن‌ها پس از مقام شهرداراستانبول و تهران به مقام‌های بالاارتقاء یافته‌اند. با این همه در مورد مقایسه‌ی حرف‌های احمدی‌نژاد با اردوغان باید اذعان داشت که محمود آقا با وجود کم‌سوادی و هوچی‌گری و نیشخندهای زشت‌اش، در گرمسارمحل تولد خود این را فهمیده بود که ” اون ممه را لولو برد ” اما این اردوغان در زادگاهش استانبول که به اعتبارکتاب اورهان پاموک نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه ی نوبل ترکیه از مراکزعمده‌ی ممه دربین کشورهای اسلامی محسوب می‌شود، پس از آن همه سال نخست وزیری و حالا رئیس جمهوری متوجه نشد که همان لولو این بار ممه‌ها را از ” موزه ی معصومیت ” در استانبول، بغل گوش‌اش، بلند کرد و همراه با نویسندگان و فیلم‌سازان و متفکران جهانی‌ی ترکیه از کنار او فراری و روزنامه نگاران ناراضی را به جان او انداخت. خب، آیا هر کس دیگری بود قاطی نمی‌کرد؟ ازهول هلیم توی دیگ بهارعربی افتادن غرامت‌اش همین است که با نگاه‌های پرت چنان که ازعکس‌هایش پیداست مبارزان زن کُرد را پشت دروازه‌ی
کشورش نگاه کند و نداند کدام‌یک از این دو متخاصم – که هر دو از او متنفرند – بزرگ‌ترین شهر مرز جنوبی را صاحب خواهد شد، و درست دراین لحظه ناجوراز اختلاف زنان و مردان داد سخن می‌دهد و زن‌ها را چون آخوندهای بازمانده از عهد دقیانوس مناسب کارهای خانه بداند. ترکیه‌ی این مرد با اوغوز اتای و اورهان پاموک برنده‌ی نوبل ادبیات و کارگردان جوان برجسته‌ای چون نوری بیلگه جیلان نمی‌خواند. من از دانش نوین درترکیه چیزی نمی‌دانم چون آموخته‌ی من نیست، اما
این را می‌دانم که از بزرگترین رودخانه نیز جز دریاچه کوچکی پدید نمی‌آید پس چه گونه از چند رود پر آب حتی برای کشوری مثل ترکیه دریایی حاصل نشده باشد. من همیشه ترکیه را دوست داشته‌ام و مردان مسن ترک را که با لباس مرتب درقهوه‌خانه‌ها پا به پای چای قلیان می‌کشند و تخته‌نرد بازی می‌کنند و عکس قهرمانان کشتی خود، عصمت آتلی و حسین آکباش را که با پای معیوب قهرمان جهان شده بود به دیوار می‌زنند، مرا به سال‌های دور و قهوه‌خانه‌های خودمان می‌برد که اگر نقاشی‌ی قوللر آغاسی و مدبر به دیوارشان نبود، لااقل عکسی از سید
حسن رزاز جایی به چشم می‌خورد. روزگار پهلوانی و مردانگی بود که در آن امثال اردوغان و احمدی‌نژاد جایی نداشتند. ترک‌ها بالاخره میزبان‌های شمس و مولانا بوده‌اند و در مقابل جمعی آشوبگر قونیه هزاران عاشق شمس تبریزی داشته‌اند، و علاء الدین فرزند مولانا که در قونیه به دنیا آمده بود و ترکی را چنان می‌دانست که از او شعرهایی به آن زبان باقی‌ست هرگز مدعی نشد به خاطر ولدنامه‌ی فارسی وادارش کرده بودند آن را بلیسد. دوران فتیان بود، جوانمردان که بر در خانه‌ها پرچمی می‌آویختند که هر راه گم کرده‌ی غریبی، ترک و تازی و فارس می‌تواند میهمان آن خانه باشد، نه این که بر هر سفره‌ای بچرند و بر هر خوان بیگانه‌ای نشخوار کنند.
*
شاید امروز یک ابراهیم تاتلیسس مفلوج و چندین کارتن عرق راکی برای اردوغان و امثال او کفایت کند که اگر در پایان نامردمی‌ها و جنایات تصمیم گرفتند برای استغفار با هیزم زن ابولهب جهنم را به آتش کنند و خود را خلاص، و به فرض محال – که دراسلام هیچ چیز محال نیست – گروهی از ملایک که در حال بازگشت از میخانه‌ی حافظ با دیدن آتش به اطفاء حریق بپردازند، باز هم از دوزخ به جای آتش چیزی باقی نخواهد ماند مگر دریاچه‌ای سفید، به رنگ شیر
—————
آذر ۹۳
بعدالتحریر
*
برای روشن شدن اذهان بعضی خوانندگان این یادداشت شاید این توضیحات الزامی باشد
*
سوم اکتبر ۲۰۰۳ به شیرین عبادی به خاطرکوشش برای دموکراسی و حقوق بشر، و به ویژه حقوق زنان و کودکان ” جایزه ی صلح نوبل اهدا شد فردای آن روز عبادی به خبر نگار روزنامه‌ی لوموند در جواب این که نظرش درباره‌ی حجاب در مدارس فرانسه ( بحران روز آن‌جا ) چیست؟
پاسخ داد: ” این مربوط به آزادی‌ی فردی مسلمانان فرانسه می‌شود و دولت فرانسه نباید جلوی آن را بگیرد ” خبرنگار زیرک لوموند که این سوال را ظاهراً برای گیرانداختن شیرین عبادی پرسیده بود بلافاصله گفت: ” در ایران چه طور؟ در مورد زنان ایرانی چه نظری دارید؟” و عبادی جواب داد: ” در ایران حجاب برای مبارزه نیست!” درست می‌گفت چون خودش با حجاب به خاطر همین جایزه از روحانیت دسته گل گرفته بود همان روزها یدالله رویایی شاعر سالخورده‌ی مقیم پاریس به این نکته اشاره کرد و طی نامه‌ای برای روزنامه‌ای نوشت: ” برای شیرین عبادی هر چه می‌خواهید شادی کنید، اما با او خوش رقصی نکنید ” این نامه در اینترنت موجود است

اشاره به ال گور معاون کلینتون جنبه‌ی شوخی دارد . در آن زمان او به خست معروف بود و از بسیاری شنیده بودم برای دخترش – که امروز لابد خانمی‌ست – ماشین ساترن خریده بود که جزو ارزان‌ترین ماشین‌ها بود و امروز دیگر تولید نمی‌شود
*
چ و چ و چ – خمینی به جای ” و غیره / از این قبیل ” به کار می‌برد
*
اوغوزآتای یکی از نویسندگان تحسین شده‌ی مدرنیست ترکیه بود که در جوانی درگذشت. اورهان پاموک نویسنده‌ی دیگر ترک در سال دو هزار و شش جایزه‌ی نوبل ادبیات گرفت که آثارش به اغلب زبان‌ها
ترجمه شده است، اگرچه چند اثر معروف او قابل ترجمه به فارسی در این روزگار نیست که از جمله ” موزه‌ی معصومیت ” است که رمان اروتیک مفصلی ست که در این یادداشت به آن اشاره شده است
نوری بیلگه جیلان یکی از فیلم‌سازان جهانی‌ی ترکیه است که امسال برای فیلم ” خواب زمستانی ” برنده نخل طلا از فستیوال کن شد
*
راکی یک نوع مشروب الکلی‌ی قوی‌ست که در ترکیه از همه بیش‌تر مصرف می‌شود. وقتی آب به آن اضافه شود شیری رنگ می‌شود در تمام فیلم – ترکی‌های عاشقانه سرانجام صحنه‌ای دیده می‌شود که
عاشق دلخسته با یک بطری از آن بد مستی می‌کند‌. ابراهیم خواننده‌ی ترک یقینا نیاز به معرفی ندارد. جملات پایانی‌ی این هجویه یعنی آتشی را که اردوغان افروخته باشد وقتی با آب پاش‌های ملایک و شکستن بطری‌های راکی همراه شود جهنم را به شکل دریاچه‌ی سفید در می‌آورد احتمالاً در این شوخی‌ی کلامی ( دوغ ) بهتر از شیر جا می‌افتد هیزم زن ابولهب اشاره دارد به سوره‌ی لهب که خداوند زن عموی پیغمبر را ” حماله‌الحطب ” خوانده است ، یعنی هیزم کش. و چون در آیه‌ی قبلی از به آتش در افتادن قریب الوقوع ابولهب سخن رفته و ” لهب ” در عربی ” آتش ” است شاید زنش این یک بغل هیزم فرد اعلا را برای شوهرش دستچین کرده بود. والله اعلم

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یادداشت‌های شخصی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.