شاعران این شماره: ناهید عرجونی، فریبا گیاهی، غلامرضا بروسان، هوشنگ رئوف، حبیب شوکتی و جهانگیر صداقتفر
____________________
بخشی از یک شعر: ناهید عرجوتی
…………………..لا دیزگل…….از: صورتکتاب شخصیی شاعر
توی خیالهای خودم بودم
توی فکر خیابانی
که داشت وطنم میشد
من داشتم به دستهایم فکر میکردم
به انگشتهای نوازشگرم
حتی برای خیابان دست تکان دادم
من ندیده بودم که خیابان
وحشت زده است
من چشمهای خیابان را
ندیده بودم
که بستهاند
توی خیالهای خودم بودم
حتی برای خودم
شعر میخواندم
من فکر کردم
سربازی که به سمت من آمد
لبخند میزند
فکر کردم کاش
توی این خیابان
یک گلفروشی بود
من تفنگ را ندیده بودم
که شلیک میکند
قلب من گرم بود هنوز!
برای شاعر!
تو شعر مینویسی
من دلتنگی میکنم.
هر دو شاعریم!
عصای تو قلم،
عصای من شعرهای تو
محمد باقر!
درختها را که بریدند
چیزی به جای آن ها نکاشتند
هر روز عصر
سایهها گِرد میآیند
و برای درختهاشان
گریه میکنند
محمد باقر!
احساس درختی را دارم که در مسیر کارخانهی چوببری
قرار گرفته است …
پاییزی
برگها
یا زمین گیر میشوند
یا دنبال باد میافتند
و میروند
جمع می شوند در گوشهای از سرما
برگها نمیدانند
پاییز در همهجا
با کبریتی پُر ایستاده است
یک شعر: از حبیب شوکتی…………………………………..
عکس قدیمی
برای: مینا گیاهی
تصویر زندگی
بر رخسار آبیی گل
تازه میشود
وهیچ چیز
توان رستن را
از ساحت مقدس بهار پاک نمیکند.
این خط صدای فاصله را کچ میزند
و ما به ابتدا
باز میگردیم.
نوامبر ۲۰۱۳
One Response to اشعار این شماره