واژگان خانگی

 


یک شعر از: احمدرضا احمدی

 

چنان چشمانش

به چشمان من شباهت داشت

که ما در آینه

یکدیگر را

گم می‌کردیم

 


یک شعر از: برتولت برشت

آمده در: مجله_ادبی_هنری_روزآمد 

برگردان: نیلوفر_بیضایی

 

آهای آیندگان

شما که از دل توفانی بیرون می‌جهید

که ما را بلعیده است

وقتی که از ضعف‌های ما حرف می‌زنید

یادتان باشد

از زمانه‌ی سخت ما هم چیزی بگویید

به یاد بیاورید که ما بیش از کفش‌هایمان کشور عوض کردیم

و نومیدانه میدان‌های جنگ را پشت سر گذاشتیم

آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود

این را خوب می‌دانیم

حتی نفرت از حقارت نیز

آدم را سنگدل می‌کند

آخ

ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم

خود نتوانستیم مهربان باشیم

اما شما وقتی به روزی رسیدید

که انسان یاور انسان بود

درباره‌ی ما

با رافت داوری کنید.

 


یک شعر از: پروین سلاجقه

در من زنان زیادی

‏زندگی می‌کنند

‏در یک حریم حفاظت‌شده

‏از تاریخ این سرزمین

‏در من زنان زیادی

‏ریشه دارند

‏که با هر سوختن

‏ چون ققنوس اساطیری

‏از خاکستر خود

‏بر‌می‌خیزند.

 


یک شعر از مظاهر شهامت

 

بی هیچ سخنی

تاخت

رفت

زنی

که کمی اسب بود

و هنوز ایمانی داشت

 


حکیم علی‌پور

 

در دوردست

کلبه‌ای در آتش می‌سوزد

گویی آواره‌ای 

یاد وطنش افتاده است.

 

 

یک شعر از: اکبر فلاح‌زاده

 

معلوم شد

آن‌که چماق مقدس را 

شکسته 

و در چاه انداخته

ما بوده‌ایم 

– چون همیشه زیر ضرب آن چماق بوده‌ایم –

 

ما را گرفتند

بردند 

و در همان چاه انداختند 

قلچماق‌ها

 


یک شعر از : غسان کنفانی

آمده در: مجله_ادبی_هنری_روزآمد 

 

وطن

لازم نیست حتما سرزمین بزرگی باشد

گاهی مساحت کوچکی است

در حد فاصل دو شانه‌

 


یک شعر از: احمد نجاتی

 

شب
از تاریکی سرشار است 

من                                                                                                                        از تنهایی

 

تنهاایی‌ام را با شب

          در آغوش می‌کشم

شعر زاده می‌شود

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید