یک شعر از: بکتاش آبتین

 

ما اهالی رنج بودیم

و در کارخانه

با پیراهن‌هایی پر شور

عرق می‌ریختیم.

ما

نقاط مشترک فراوانی داشتیم

و فقر

در سفره‌های باریک‌مان

پهن بود.

اما

راز بین اعداد و کلمات را

می‌شناختیم

پس جدای‌مان کردند

تعدادی از ما را

در انفرادی

و تعدادی دیگر نیز

در انفرادی بودیم.

اما

همچنان نقاط مشترک فراوانی داشتیم.

و هر کدام از ما

در شبکه‌ی تلویزیونی

بر علیه خودمان اعتراف کردیم!

ما دیگری بودیم

اما هنوز

نقاط مشترک فراوانی داشتیم.

آن‌ها اما،

دور از چشم تلویزیون‌ها

زیرِ پیراهن‌های پر شور ما

نقاشی شلاق را

پنهان کرده بودند!

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یک شعر از یک شاعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید