با توجه به جنجال و مغلطهای که این روزها ( در ربط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ) در فضای مجازی به پا شد، این مقاله را ( که سال پیش در فیسبوکم منتنشر شد) بازنشر می کنم.
-احمد افکاری-
——————————————————————————
کودتای ۲۵ مرداد به روایت دکتر محمدعلی موحد (بخش اول)
دکتر محمدعلی موحد
احمد افرادی
۱ـ مادلین آلبرایت در سخنرانی خود در سال ۲۰۰۰، با اشاره به تاریخچه روابط سیاسی بین ایران و آمریکا میگوید:
« آمریکا در سال ۱۹۵۳ در سازماندهی براندازی نخست وزیر محبوب مردم ایران، نقش چشمگیری بازی کرد. دولت آیزنهاور، به دلائل استراتژیک، اقدامات خود را موجه میدانست ، اما کودتا، برای توسعه سیاسی در ایران، به روشنی یک پسگرد بود. و اکنون به آسانی میتوان دریافت که چرا بسیاری از ایرانیان، از این مداخله آمریکا در امور داخلیشان، همچنان ناخشنودند»
۲ـ هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در ۴ آبان ۱۳۹۰ (۲۶ اکتبر ۲۰۱۱) در دو مصاحبه اختصاصی مفصل و جداگانه با دو شبکه فارسیزبان بیبیسی فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا به گفتگوی مستقیم با مردم ایران پرداخت. خانم کلینتون از مردم ایران به خاطر نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ابراز تأسف کرد.
۳ـ در سال ۲۰۰۹، باراک اوباما نیز نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد را تأیید میکند.
۴ـ جک استراو، وزیر امور خارجه اسبق بریتانیا، در مراسم افتتاحیه نمایشگاه «ایران در دوره شاه عباس»، صریحا به مداخله در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تصریح کرده و چنین گفت:
…مشارکت در کودتا علیه مصدق از اشتباههای بریتانیا بود… مداخله مستقیم همراهی با آمریکا در برکناری دولت منتخب و دموکراتیک مصدق در سال ۱۹۵۳ که با حمایت مدافعانه از شاه …از دیگر اشتباهها بود.
۵ ـ در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸مرداد
۱۳۳۲، “آرشیو امنیت ملی” آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادنِ نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت “سیاست خارجی” آمریکا معرفی میکند.
6 ــ و آخرین مورد، اعتراف دیوید اوئن، وزیر خارجه بریتانیا در زمان انقلاب ۵۷، در ربط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲است:
«دلایلی خوبی وجود دارند برای به رسمیت شناختن نقش بریتانیا در کنار آمریکا در براندازی تحول دموکراتیک در ۱۹۵۳. با پذیرفتن اینکه اشتباه کردیم ، که چنان کردیم، و به گامهایی که به سمت ایران دموکراتیک برداشته میشد لطمه زدیم،…»
با وجود این ، هنوز عوامل سلطنت و برخی روشنفکران « سوپر دموکرات»! ،در کودتا بودن عملیات مشترک انگلیس ــ امریکا (عملیات پنهان چکمه و تی. پی آژاکس) شک میکنند که سهل است، دکتر مصدق را کودتا گر مینامند!! انگار دکتر مصدق طرح چکمه و آژاکس را برنامه ریزی کرده بود!! و انگار هم او بود که برخی از نمایندگان مجلس، بعضی روزنامه نگاران، شماری از سیاستمداران، بخشی از روحانیان ، سران ارتش و لمپنهایی همچون شعبان جعفری و طیب حاجرضایی را اجیر کرد و به کار گرفت!!
متأسفانه این اواخر با کلیپی از دکتر عباس میلانی رو به رو شدم که مدعی ست دکتر مصدق عامل کودتای ۲۵ مرداد بود!!یاللعجب !
انگار باز یکی از ثروتمندان طرفدار سلطنت، بودجهای در اختیار دانشگاه استنفورد قرار داد و به این وسیله حکم ادامهی کار جناب میلانی را در این دانشگاه برای سالهای پیش رو تضمین کرد!
————————————————————————
آن لمبتون (استاد کرسی زبان فارسی در مدرسهی مطالعات شرقیه ، که رایزن وزارت خارجهی انگلیس درامورمهم مربوط به ایران بود) از همان آغاز زمامداری دکتر مصدق، دولت انگلیس را از کنار آمدن و تعامل با او منع میکرد. همو زمینهساز اعزام رولن زینر(افسر اطلاعاتی و جاسوس کهنه کار انگیس) به ایران شد، تا مزدوران ایرانی ِ بریتانیا را برای سقوط دولت مصدق بسیج کند.
اندکی پس از ورود زینر به ایران، وودهاوس (از مسئولان رده بالای سازمان اطلاعاتی و جاسوسی انگلیس ــ ام. آی. ۶) نیز ( در مرداد ۱۳۳۰) به او ملحق شد. وودهاوس، در نخستین فرصت ممکن، با راهنمایی و وساطت زینر، با جاسوسان خبره و سرسپردهی انگلیس (ارنست پرون دوست سوئیسی شاه ، برادران رشیدیان ، شاپور ریپورتر و…) آشنایی به هم رسانید. گرچه سرپرستی جاسوسان انگلیس در ایران به ووهاوس سپرده شده بود، اماسر نخ این جریان در دست آن لمبتون بود.
«وودهاوس و زینر به همراه گروهی در سفارت انگلیس، دستور صریح از هربرت موریسون، وزیر خارجه ی دولت کارگری انگلستان داشتند که [در حرکتی هماهنگ و برنامه ریزی شده با مخالفان ایرانی دولت مصدق] وسایل سقوط او را فراهم آورند. این دستور بعدها مورد تأیید ایدن (وزیر خارجه ی دولت محافظهکار) نیز قرار گرفت».
«گزارشهایی که که زینر در دوران مأموریت خود به وزارت خارجه ی بریتانیا فرستاده بود، اینک در میان اسنادی که پس از گذشت سالها مهر سرّی بودن از روی آن برداشته شده، در دسترس پژوهشگران قرار دارد.
وودهاوس نیز شرح مأموریت خود را در زندگی نامه (اتوبیوگرافی) خویش در سال 1982 منتشر کرد،است. وودهاوس چون شخصاً معتقد بود که برانداختن مصدق با اقدامات پنهانکارانهی بدون موافقت امریکاییها میسر نخواهد بود، از بدو ورود به ایران میکوشید رابطهی نزدیکی با مأموران اطلاعاتی سفارت امریکا برقرار سازد.»
برادران رشیدیان (سیفالله، قدرتالله و اسدالله) بازوی عملیاتی و تدارکاتی زینر و وودهاوس در توطئه علیه مصدق و زمینهساز براندازی او بودند.
زمینههای اختلاف کاشانی، مظفر بقایی، حسین مکی و… با دکتر مصدق، از چندی پیش از وقایع ۹ اسفند فراهم شده بود. «مدت زمانی بود که انگلیسیها و مأموران شاه به تحریک این کینههای آرام و نهفته مشغول بودند. پرون، افتخار جداسازی کاشانی، مکی و بقایی از مصدق را نتیجهی ” سیاست زیرکانهی” شاه میداند واضافه میکند که «به برکت شاه»، جبههی ملی دیگر عملا وجود ندارد. زینر این تحول را به عواملی نسبت میدهد که به دست برادران رشیدیان “به وجود آمده و هدایت شدند” و میافزاید که نه شاه و نه اشرف هیچکدام ” لیاقت کسب افتخار به خاطر چیزی را ندارند.»
با این وجود، به تعبیر دکتر فخرالدین عظیمی، «تصفیهی عناصر ناراضی جبههی ملی را نمیتوان صرفاً به پی آمدهایی از تاکتیکها و ترفندهای تفرقه افکنانهی این مأموران تقلیل داد.»
در اقع، «عداوت روزافزون کاشانی نسبت به مصدقـ و نیز خصومت دیرین دیگرْ اسلامگرایان ـ این واقعیت بود که یک رهبر سکولار، سوار بر موج ناسیونالیسم مدنی، موفق شد ه بود که یک آیتالله و فعال سیاسی رده بالا را تحت الشعاع قرار داده، بر وی تفوق یابد و او را به حاشیه براند.»
پیشتر گفتم، از همان آغاز نخستوزیری دکتر مصدق، عملیات سری برای سرنگون کردن او در دستورکار دولت انگلیس قرار گفت. زینر که سابقهی کار جاسوسی در زمان جنگ داشت و با بسیاری از ایرانیان سرویس دهندهی سازمان اطلاعاتی انگلیس مرتبط بود، به ایران فراخوانده شد. زینر زیر نظر مستقیم هربرت موریس وزیر خارجهی وقت دولت کارگری انجام وظیفه میکرد.
اندکی بعد از ورود زینر به ایران، سازمان اطلاعاتی بریتانیا موسوم به MI6 نیز یکی از کارمندان ارشد خود به نام وودهاوس را به ایران فرستاد. گفتنی است که وودهاوس بعدها به عضویت مجلس عوام انگلیس درآمد و سردبیری انتشارات پنگوئن و مدیریت چتم هاوس (مؤسسه سلطنتی روابط بینالمللی انگلیس که یک سازمان غیردولتی و مرکز پژوهشی در شهر لندن است و به تحلیل چالشهای استراتژیک میپردازد. از چتم هاوس به عنوان اندیشگاه سیاست خارجی بریتانیا یاد میشود) را عهده دار شد.
سرپرستی و هدایت جاسوسان انگلیس در ایران، در زمان مصدق به چنین آدم مهمی واگذار شد. مشغلهی اصلی این جاسوسان که هر یک با عنوان و سمتی غیر واقعی و گمراه کننده در سفارت انگلیس در ایران انجام وظیفه میکردند و هر یک شبکهای از جاسوسان را زیرفرمان خود داشتند، فراهم کردن زمینهی سقوط دکتر مصدق بود.
«گزارشهایی که زینر در دوران مأموریت خود به وزارت خارجهی بریتانیا فرستاده بود، اینک در میان اسنادی که پس از سالها مُهر سری بودن از روی آنها برداشته شده در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است.»
وودهاوس چون یقین داشت که توطئه برای برانداختن مصدق بدون توافق امریکایی ها ممکن نخواهد بود، از همان آغاز ورود به ایران کوشید تا روابط دوستانه و تنگاتنگی با مأموران اطلاعاتی سفارت امریکا برقرار سازد.
مأموران سیا، تقریباً از سال ۱۹۴۸ طرحی با نام رمز « بدامن» در ایران داشتند که هدفاش گردآوری اطلاعات و تبلیغ بر ضد کمونیسم بود.
در فعالیتهایی که درراستای پیشبرد این طرح صورت میگرفت، دو برادر ایرانی با نام های رمز «سیلی و نرن »، به امریکاییها کمک میکردند.
این دو برادر که هویت واقعیشان هنوز افشا نشده است، ظاهرا همان کسانی هستند که در گزارش کرمیت روزولت (هدایتکننده و عامل کودتای ۲۸ مرداد) به نام « برادران بوسکو»، یاد میشود و گفته میشود که در بازار تهران نفوذ زیادی داشتند.
به هر حال، روابط دوستانهی جاسوسان سیا و MI 6 در بستر زمان، بیشتر و مستحکمتر میشد.
در رویدادهای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که امریکا و انگلس برای تحقق نخست وزیری قوام همکاری میکردند، هندرسن سفیر امریکا در تهران ماند، اما کاردار انگلیس تصمیم گرفت خود را از معرکه دور نگهدارد.
وود هاوس (به نوشتهی خودش) در جریان وقایع ۳۰ تیر ، همراه همکار امریکایی خود به تفریح در کوهسارهای شمال تهران مشغول بود، اما آتشی که برافروخته شده بود تا پر و بال دکتر مصدق را بسوزاند، برخلاف انتظار امریکا و بریتانیا، دامن آنها را گرفت و مصدق دوباره به حکومت برگشت.
وود هاوس مینویسد که پس از بازگشت به تهران و اطلاع از چگونگی جریان ۳۰ تیر، در اوایل مرداد ۱۳۳۱ با هواپیمای وابستهی هوایی سفارت به پایگاه نظامی حبانیه عراق رفته و یک محمولهی اسلحه با خود آورده است…
چندی نگذشت که پیش بینی قطع روابط ایران و بریتانیا به حقیقت پیوست ( ۳۰ مهر ۱۳۳۱).
وودهاوس ادعا میکند که جاسوسان سفارت، از قبل توسط مدیر کل یکی از وزارتخانههای معتبر ایران، از تصمیم مصدق مبنی بر قطع رابطه ی سیاسی با انگلیس آگاه شدند.
وود هاس از این مدیر عامل ، با نام مستعار «عم» یاد میکند و میگوید که چون وزیر مربوطه استعفا کرده بود، «عمر به جای او در نشست های هیئت دولت شرکت می کرد و تصمیمات مهم را به ما گزارش می کرد.
« برخی عمر را حسین پیرنیا مدیر کل نفت و امتیازات وزارت دارایی و برخی دیگر او را با عبدالحسین مفتاح معاون وزارت امور خارجه تطبیق کردهاند و ممکن است هیچ یک از این گمانها درست نباشد.»
تصمیم مصدق مبنی بر قطع روابط با بریتانیا تصمیمی سری نبود. او خود چندی پیش دولت انگلیس را تهدید کرده بود که اگر تغیییری در رفتار خصمانهی بریتانیا و دخالت در امور ایران روی ندهد، ناچار مجبور به قطع رابطه خواهد بود.
وودهاوس (پس از قطع رابطه) و قبل از ترک تهران زمینهی ارتباط و همکاری برادران رشیدیان را با سرپرست سازمان سیا در سفارت امریکا فراهم آورد و یک دستگاه فرستنده برای ارتباط با سازمان اطلاعاتی بریتانیا در اختیار برادران رشیدیان گذاشت.
گفتنی است که برادران رشیدیان از انگلوفیلهای دوآتشه و آشنایان قدیمی زینر بودند که از همکاری با امریکا اکراه داشتند. ولی در آن اوضاع و احوال چارهای دیگر نبود.
وودهاوس که پس از قطع روابط ایران و بریتانیا تهران را ترک کرده بود، در لندن به دیدن انتونی ایدن (وزیر خارجه وقت بریتانیا) رفت. در این ملاقات زینر هم حضور داشت. زینر بسیار مأیوس و بیحوصله بود و علاقهای به تعقیب نقشههای خود نشان نمیداد. اما آنتونی ایدن مانند وودهاوس متوجهی این معنا بود که براندازی مصدق بیمشارکت و دستیاری امریکا ممکن نیست. در پایان رایزنی بنا شد که وودهاوس به اتفاق چند تن از مأموران وزارت خارجهی بریتانیا به واشنگتن برود تا نظر بریتانیا را با مسؤولان سازمان امنیت امریکا (سیا) در میان نهد.
بر حسب اتفاق، درهمان ایام، کرومیت روزولت، رئیس عملیات سیا در خاور میانه (که از تهران به واشنگتن میرفت) سر راه خود در لندن توقف داشت.
همکاران وودهاوس در لندن از فرصت بهره بردند و طرح براندازی دولت مصدق را (که نام رمز«عملیات چکمه» بر آن گذاشته بودند) با وی در میان در میان نهادند.
روزولت طرح انگلیسیها را پسندید، اما گفت ترومن (رئیس جمهور وقت امریکا) و دین آچسن زیر بار نخواهند رفت و امیدوار بود که دولت جدید جمهوری خواه، به آن روی خوش نشان دهد.
وودهاوس، پیش از رفتن به واشنگتن، به بیروت سفر کرد و پس از گفت و گو با مأموران سفارت انگلیس در آنجا، به قبرس رفت و در پایگاه نظامی انگلیس دفتری باز کرد و ترتیب تماس با مأموران خود در تهران را داد و سپس به لندن برگشت.
وودهاوس می گوید که، در حین سفر به لندن ، خبر پیروزی حزب جمهوریخواه را در انتخابات امریکا شنیده است.
در حکومت دموکراتها ، رئیس سازمان سیا بیدل اسمیت بود که در زمان جنگ رئیس ستاد ایزنهاور را به عهده داشت. معاونت سیا با آلن دالس ( برادر جان فاستر دالس) نامزد وزارت خارجه در دولت جمهوریخواه بود.
بنا براین، امید به پیش برد نقشههای وودهاوس فراهم آمده بود.
عمّال سیا منتظر روی کار آمدن دولت تازه بودند و یقین داشتند که دولت جمهوریخواه به پیشبرد نقشههای آنان یاری خواهد کرد.
وود هاوس میگوید، از آن جا که نمیخواستم مقامات امریکای تصور کنند که ما قصد بهره برداری از آنها را داریم، مسئله ی نفت را مسکوت گذاشتم و در عوض بر خطرعاجل کمونیست ها در ایران تأکید کردم.
وود هاوس در ادامه میگوید، من پیشتر طرحی فراهم کرده بودم که حاصل رایزنی با کارشناسان مورد اعتماد لندن بود و این طرح را با مقامات انگلیسی در میان نهادم. این طرح که پیشتر با زینر در میان نهاده شده بود، همان نقشهای است که «عملیات چکمه» نام داشت.
به گفتهی وودهاوس، طرح چکمه شامل دو بخش بود:
یک بخش پشتوانهاش «سازمان شهری» از اوباش بود که تحت فرمان برادران رشیدیان عمل میکردند. افسران ارشد ارتش، سردبیران روزنامهها، سیاست بازان سابقه دار و ملاها و بازرگانان و نیز سردمداران اوباش در«سازمان شهری» جای داشتند. قرار بود که این سازمان با استفاده از حمایت شاه ـ و حتی بدون آن ـ کنترل تهران را به دست گیرد و دکتر مصدق و وزیران او را بازداشت کند.
بخش دیگر، به همکاری چند تن از سران عشایر متکی بود. قرار بر این بود که فعالیت هر دو بخش در یک زمان عملی شود.
در واقع، همزمان با فعال شدن سازمان شهری قرار بود که سران عشایر نیز در شهرهای بزرگ قدرتنمایی کنند و در صورتی که از سوی حزب توده با واکنشی رو به رو شدند، شهرهایی چون اصفهان و آبادان را اشغال کنند.
بهترین موقع برای انجام این عملیات ماه اوریل ( اول بهار) یا سپتامبر( آخر تابستان) است که عشایر در آن هنگام برای ییلاق و قشلاق کوچ میکنند.
برآورد مالی وودهاوس آن بود که هزینهی عملیات مذکور، افزون بر ماهی ده هزار لیر که به برادران رشیدیان می دهند، نیم ملیون لیر دیگر است.
وودهاوس درگفتوگو با مقامات امریکایی نخست این موضوع را پیش کشید که بعد از براندازی مصدق، چه حکومتی باید جایگزین دولت او شود. وودهاوس سیاههای پانزده نفره از نام ها سیاستمداران ایرانی را که همگی از سوی وزارت امور خارجهی بریتانیا تأیید شده بودند، روی میز نهاد. امریکا میتوانست هرکدام را که میپسندد برگزیند: قدیمیها، نورسیدهها و گروه میانه. نام زاهدی در این گروه اخیر ذکر شده بود.
به روایت وودهاوس، نخستین واکنش امریکاییها، سرد و با دو دلی همراه بود.
ژنرال بیدل اسمیت (رئیس وقت سازمان سیا) گفت، شما شاید بتوانید مصدق را سرنگون کنید، اما نمیتوانید آدم خود را جای او بنشانید.
با وجود این، وودهاوس به تدریج در داخل سیا گوشهای شنوایی یافت.
سر سام فال (یکی از اعضای وزارت خارجه ی انگلیس) که همراه وودهاوس به واشنگتن رفته بود میگوید:
«ما رفته بودیم امریکاییها را قانع کنیم که با مصدق به هیچجا نمی توان رسید و ماندن او به لحاظ منافع هر دو کشوربسیار خطرناک خواهد بود. ما بر آن بودیم کمی هم در بارهی وسایلی که برای تغییر مصدق در اختیار داریم با امریکاییها حرف بزنیم. پس از مدتی صحبت احساس کردیم این نظر که ماندن مصدق سرانجام به روی کار آمدن کمونیست ها خواهد انجامید، نزد امریکاییها جا افتاد و مورد قبول قرارگرفت.»
ریچارد کاتم هم که در آن زمان جزو مشاوران جوان وزارت خارجه امریکا در باره ی مسائل ایران بود می گوید :
«من همان زمان این احساس را داشتم و هنوز هم دارم که انگلیسیها آن روزها با توجه کامل به جنون ترس از کمونیسم که به سردمداری سناتور مک کارتی سراسر امریکا را فرا گرفته بود، عالماً و عامداً به این نقطه ضعف انگشت گذاشتند و پای ما را در میان کشیدند…»
اولین پرسش امریکاییها این بود که تشکیلاتی که انگلیسی ها در اختیار دارند تا چه اندازه قابل اطمینان است؟ انگلیسی ها پاسخ دادند که این سازمان بازمانده از جنگ جهانی است و از آن زمان تا کنون هیچ رخنهای در ان راه نیافته است. سخنگوی ارشد امریکاییها گفت که وزارت خارجهی امریکا امکان عملیات مشترکی از این قبیل را رد نمیکند ، ولی موضوع حیاتیتر از آن است که بدون در نظر گرفتن کامل اطراف و جوانب آن بتوان وارد ماجرا شد. او از انگلیسیها خواست که بگویند که در صورت مشارکت امریکا در این طرح، چه انتظاراتی را باید به جا آورد.
انگلیسیها در جواب گفتند :
نخست آن که سازمان سیا عوامل خود را با تشکیلاتی که بریتانیا دارد هماهنگ سازد.دوم آنکه به محض استقرار دولت جدید در تهران، دولت امریکا از کمک مالی به ایران کوتاهی نکند. سوم آن که آمادگی این را داشته باشد که سیاست مخفی کاری را کنار بگذارد و عملاً و به روشنی اراده ی خود را در راستای تغییرات در تهران (مثلا از طریق اعمال فشار بر شاه) نشان دهد.چهارم آن که امریکا باید هم در نظر و هم در عمل، هماهنگی لازم را با بریتانیا نشان دهد.
در این میان یکی از امریکائیان طرف مذاکره پیشنهاد کرد که تشکیلات انگلیسی، به جای تلاش برای براندازی مصدق، به مبارزه با کاشانی و هواداران چپ گرای او روی آوَرَد، تا زمینهی مبارزهی مصدق با حزب توده مهیا شود، زیرا به نظر می رسد که مسبب بی عملی و سکوت مصدق در برابر حزب توده، مخالفتهای دار و دسته ی کاشانی است.
این تعبیر به مذاق انگلیسی ها خوش نیامد. وودهاوس آن را جلوهای از بصیرت ابلهانهی امریکایی ها به حساب آورد که ازعواقب سقوط دولت مصدق بیمناک بودند وتصور می کردند با نگاه داشتن او می توان به راهش آورد.
انگلیسی ها بی درنگ پاسخ دادند که تشکیلات آن ها حاضر نیست برای نیرومند ساختن حکومت مصدق، حتی انگشتی تکان دهد و افزودند که حزب توده قوی تر و منسجم تر از آن است که با این تمهیدات بتوان جلویش را گرفت.
با وجود این، برای جلب نظر امریکاییها گفتند که این امکان هم وجود دارد که دولت جدید با رویکرد به اشخاصی از جبههی ملی تشکیل شود که مخالف کاشانی هستند.
امریکایی ها در پاسخ گفتند هرگونه تصمیم در این مورد موکول به وقتی است که دولت جدید جمهوری خواه تشکیل شود. زیرا در حال حاضر وزارت خارجه در تدارک طرح دیگری برای حل مسئلهی نفت با مصدق است، از این رو باید صبر کرد و دید که طرح جدید راه به جایی می برد ، یا نه.
به رغم این ، امریکایی ها وعده دادند که مسؤولان وزارت خارجه و سیا، طرح انگلیسی ها را بررسی خواهند کرد.
ادامه دارد