داستان زندگی آلفرد نوبل، شبیه دزدی است که گوسفند مردم میربود و گوشتش صدقه میکرد. از او پرسیدند که این چه معنی دارد؟
گفت:«ثواب صدقه با بزه دزدی برابر گردد و در این میانه، پیه و دنبه و دنبلاناش برای من باشد!
آلفرد نوبل هم از یک طرف کارخانه تولید سلاح و وسایل کشتار جمعی به پا میکرد از طرفی جایزه صلح نوبل را به کسانی که «بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملتها، لغو یا کاهش رویاروییهای نظامی یا تشکیل و ترغیب همایشهای صلح انجام داده باشد.» اختصاص میداد.
آلفرد نوبل شیمیدان، مهندس، مخترع، اسلحهساز سوئدی، شخصیت جالبی دارد، در استکهلم به دنیا آمد، در دوران کودکی با خانوادهاش به روسیه مهاجرت کرد، مدت کوتاهی به مدرسه رفت، هیچگاه تحصیلات دانشگاهی نداشت، مدتها در آمریکا زندگی کرد، به همراه برادرانش در صنعت نفت باکو فعال بود و در ایتالیا درگذشت ودر سوئد به خاک سپرده شد
بیشتر به عنوان مخترع دینامیت شناخته میشود در حالی که دهها اختراع دیگر را به ثبت رسانیده .
او از سال ۱۸۹۴ تا روز مرگش صاحب کارخانجات بزرگ اسلحهسازی “بوفورس” بود و در تغییر آن از یک کارخانه ذوب آهن به یک کارخانه توپسازی مدرن و یک کارخانه تولید مواد شیمیایی نقشی اساسی داشت
این چهره سوئدی در طول عمر خود ۳۵۰ اختراع به ثبت رساند و در زمان مرگ مالک ۹۰ کارخانه تولید سلاح بود. او بیشتر عمر خود را صرف سفر به کشورهای مختلف به منظور احداث کارخانه کرد، اما بین سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۹۱ در پاریس اقامت داشت. او هرگز ازدواج نکرد و دورههای متعدد افسردگی را تجربه کرد
با مهاجرت به روسيه براي ارتش اين کشور تسهيلات جنگي جديد ميساخت. برادران نوبل همچنان در روسيه با فراز و فرودهايي به ساخت تسليحات جنگي مشغول بودند تا بر اساس نوشته کتاب «خون خاک» براي ساخت دسته يکي از تفنگ هايشان نياز به چوب گردو پيدا کردند.
در آن زمان در گرجستان و قفقاز جنگلهای بزرگ گردوی وحشی وجود داشت.
رابرت نوبل براي خريد اين چوب به باکو رفت اما چيزي که چشمش را گرفت، نفت بود نه چوب درخت گردو. رابرت با ۲۵ هزار روبل که از برادرش لودويگ قرض ميگيرد، در با کو پالايشگاهي ميسازد که نفت را تصفيه و به سن پترزبورگ منتقل ميکرد. برادران نوبل صنعت پالايش را گسترش دادند و با تصفيه نفت باکو، فراوردههاي مختلفي را به مناطق اروپايي کشور روسيه ارسال ميکردند.
لودويگ نوبل به سلطان نفت باکو ملقب ميشود.«او آزمايشگاه نفتيابي، رگه شناسي و اکتشاف مجهزي در پالايشگاه خود تاسيس کرد. کمپاني وي به زودي به شرکت بزرگي تبديل شد که واردات نفت از آمريکا را محدود کرد. مدتي بعد لودويک نوبل کشتيهاي داراي مخازن بزرگ براي حمل نفت ابداع و اختراع کرد که نفت را به مخازن ريخته و به مقصد ميرساندند و از آنجا با تلمبه به مخازن ساحلي انتقال ميدادند .
نام اولين کشتي نفتکش درياي خزر را که لودويک نوبل نفت خود را با آن انتقال ميداد، «زرتشت» مينامد. اين نام گذاري بسيار هوشمندانه و تيزهوشانه و حاکي از سپاسگزاري معنوي و دروني صنعتگر سوئدي از زرتشت، پيامبر باستاني ايران بود که آتشکده بزرگ او در بادکوبه (باکو) و شعله جاويدان آن، موجب الهام صنعتگران نفت براي يافتن اين ماده کم نظرير جهان شده بود».
کار پالايشگاه نوبل حسابي سکه شده بود و کم کم نام و شهرهاي جهاني پيدا کرد. توسعه بيشتر و توليد بالاتر پالايشگاه نوبل، فعاليت کارگران بسيار بيشتري را طلب ميکرد. به سبب همسايگي و وضعيت معيشتي بسيار نامطلوب ايرانيان در دوران ناصري، کارگران ايراني براي کار در پالايشگاه نوبل و صنايع نفتي قفقاز روسيه يعني منطقهاي که دوراني نه چندان دور از مجموعه سرزمينهاي ايران محسوب ميشد، رغبت نشان دادند. اسناد نشان ميدهد، استقبال ايرانيان از کارگري در صنايع نفتي قفقاز به حدي بوده است که کارگراني از نواحي مرکزي، شرقي و غربي ايران نيز به آن منطقه روانه شدند. بنا بر گزارشهايي در بايگانيهاي وزارت خارجه روسيه وجود دارد که آمارهاي دقيقي از حضور ايرانيان در صنايع نفت قفقاز ميدهد « در سال ۱۲۷۰ خورشيدي کنسولگري روسيه در تبريز فقط ۲۵۸۵۵ ويزاي ورود به روسيه به ايرانيان داوطلب که اغلب از دهقانان فقير بود، داد. بهاي ويزا بسيار ارزان بود و در سال ۱۲۸۲ خورشيدي اين رقم به ۳۲۸۶۶ رسيد. سال بعد تعداد ويزاهاي صادر شده در تبريز و اروميه از رقم ۵۴۸۴۶،گذشت.
زمانیکه «لودویگ نوبل» برادر آلفرد در سال ۱۸۸۸ درگذشت، آلفرد نوبل برای دیدار از شهر کن به فرانسه رفته بود، آگهی ترحیم برادرش را در یک روزنامه دید. این نشریه فرانسوی لودویگ را به دلیل فعالیتهایش در زمینه مواد منفجره متهم کرده و تیتر زده بود: «سوداگر مرگ مُرد».
آلفرد نوبل به فکر فرورفت و حس کرد که دوست ندارد پس از مرگش روزنامهها بنویسند: «دکتر آلفرد نوبل که با یافتن راههایی برای کشتن سریعتر انسانها ثروتمند شد، روز گذشته بدرود حیات گفت.»
از این رو شخصی که ثروتش را از تولید سلاح و وسایل کشتار جمعی جمع آوری کرده بود پایه گذار جایزه صلح نوبل شد.
مالک بیش از ۹۰کارخانه اسلحهسازی در وصیتنامه خود گفتهاست که این جایزه باید «به کسی داده شود که بهترین یا بیشترین کوشش را در راه برادری ملل، انحلال یا کاهش ارتشها یا تشکیل و ترغیب کنفرانسهای صلح کرده باشد.» جایزه نوبل صلح تنها جایزه نوبل است که در استکهلم داده نمیشود. این جایزه هر ساله در اسلو پایتخت نروژ اهدا میشود.
این حرکت نوبل شبیه آن است که قصاب باشی و به گیاهخواران جایزه دهی.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
__لل______________________..._________________.....................................................................................دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید.ntjv ikv_..._________________..**************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتwordبه نشانیی
habib@rasaaneh.comبرایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
.............«الف مثل باران» را ازرسانه بخواهید...............
....دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_____________________________________________________________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.