برشی کوتاه از بازخوانی‌ی شعر «کودکان غائب»

برشی کوتاه از بازخوانی‌ی شعر «کودکان غائب»
سروده‌ی حافظ موسوی

از: علی یاری

[به بهانه‌ی ۳۱ خرداد سالروز زلزله‌ی رودبار و منجیل]

از گردنه که گذشتند
سه مرد
بر سه صخره نشستند
بر کتف رودبار

قابی شکسته
عکسی مچاله
و کپّه‌کپّه
خشت و
گِل و 
    چوب
و این نوار سیاهی که منجیل را 
به خزر می‌دوزد 

پس کو؟ کجاست؟
آن کوچه‌های پلکانیِ تا آسمان
پس کو؟ کجاست؟
آن محلّه‌های پراکنده در شب کوه

یادش به‌خیر
فانوس‌های تابناک
بر بام رودبار
در شب زیتون

آه!
امسال هیچ‌کس
زیتون سبز نخواهد چید
و بادهای پاییزی
زمین را سیاه خواهد کرد
(این وایله
   کودکانِ سحرخیز فرز می‌خواهد) 
پاییز
وقتی که باد، زیتون را
از شاخه‌ها بتکاند
آموزگار
نام تمام بچه‌های غایب خود را
از دفتری به دفتر دیگر خواهد برد
اما!
این وایله؟!
کودکان سحرخیز؟!
غایب! غایب! غایب!

بر صخره هیچ‌کسی نیست.

(شیشه‌های مه‌گرفتۀ دنیا: ۷۵) 
.
.
شعر «کودکان غایب» در واقع مرثیّه‌ای برای زلزلۀ منجیل و رودبار (خرداد ۱۳۶۹) و در رثای رودبار و کودکان این شهر است. بیشترین بسامد نشانه‌های شعر در سطح دلالت مستقیم است (گردنه، سه مرد، سه صخره، رودبار، خشت، گل، منجیل، خزر و…). این تمرکز، رویکردِ مصداقیِ دلالت نشانه‌ها را پررنگ می‌کند. نشانه‌هایی که در مرتبۀ نخست دلالت جای می‌گیرند، در پی انتقال سریع ذهن خواننده به تصویر بیرونی هستند؛ اما نشانه‌هایی که دلالت ضمنی دارند، بیشتر در پی آن‌اند که لایه‌های مفهومی اثر ادبی را تبیین کنند. در شعرهایی از این دست که درون‌مایه‌ای غنایی دارد و نشانه‌ها بیشتر در سطح نخست دلالت قرار دارند و رویکردشان دلالت مصداقی است، این تمرکز، به انتقال مستقیم و سریع مفاهیم و برقراری روابطۀ عاطفی خواننده با درون‌مایۀ شعر می‌انجامد. در چنین بافت‌هایی شاعر در پی دگرسازی واقعیت نیست، بلکه واقعیتِ از پیش موجود را در قالب رمزگان‌هایی که بافت را روایی می‌کنند، بیان می‌کند. نشانه‌ای با دلالت ایدئولوژیک در این شعر نمی‌بینیم و یعنی که شعر با توجه به وجه درومایگانی آن، از خصلت فشرده‌سازی مفاهیم متکثّر در نشانه‌ها دور است.
همچنان‌که پارۀ آغازین شعر با رمزگان هرمنوتیکی آغاز شده، با همین رمزگان نیز پایان می‌گیرد. بنابراین خلائی که در متن آرام‌آرام گسترش یافته، دایمی است. این «پایان‌گشودگی متن» زمینه‌ای است برای زندگی شعر در ذهن خواننده و پرسش از سرانجامِ آن‌ سه تن که در هر خوانشی همواره طرح خواهد شد و هر پاسخی به آن، بی‌گمان قطعیّت نخواهد داشت.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید