من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال بنام پایندگی ایران زمین و سربلندی ملت ایران
آنچه زیر عنوان منشور همبستگی منتشر شده، سندی است مبتنی بر بلاهت و وادادگیی رضا پهلوی و سوء نیت تجزیهطلبانهی مهتدی و دیگر عناصر تجزیهطلبی که او آنها را نمایندگی میکند و با توافقشان این سند پیچیده در لایههای ایران برباددهی تنظیم گشته است. با امضاءکنندگان این منشور راهی اگر به جایی برده شود راه گسستگی یکپارچگی ایران زمین، خیانت به مبارزات حقطلبانه مردم، امحاء مقاصد آزادیخواهانه ملت ایران، پایمال کردن آرمانهای ملی و حصول مقاصد تجزیهطلبانه ایران برباددهی است، که گلوبالیستهای ایرانستیز در سر میپرورند. در توضیح این مقال پیش از آنکه وارد اصل مطلب شوم و اشکالات مهم بیانیهی همبستگی شهرتداران پنجگانه را برشمارم. لازمست یادآور شوم که عمده نگرانیم معطوف به تلاشهای نامبارکی است که برای تجزیه ایران در دستور کار برخی از کشورهای منطقه قرار گرفته است و حضور نا خوشایند عبدالله مهتدی از پیشوایان تجزیهطلب و شیرین عبادی از معاشران و حمایتکنندگان آنها، در بین امضاءکنندگان این بیانیه بر این نگرانی میافزاید. و باتوجه به خلق و اقتراح واژه ملتها در تقابل و تعارض با ملت ایران که در چند سال اخیر به کوشش پیگیر جمعی ماجراجو ورد زبان داعیهداران ظاهری فدرالیزم در ایران شده، بر وجههی منطقی این نگرانی از دیدگاه شخصیام میافزاید. و اما اهم اشکالات مشهود به قرار زیر است:
الف: عنوان انتخابی منشور نادرست و نابجاست. معنی لغوی منشور بر حسب ضبط فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین و اقربالموارد: به معنی فرمان و فرمان پادشاهی است. و به همین لحاظ این واژه حامل بار روانی نوعی القاء التزام و قبول و اطاعت به خواننده است. به نحوی که گویی از مصدر اعلای واجبالامری صادر گشته است. و حال آنکه پنج شهرتدار امضاءکننده به صرف چند راهپیمایی که به ابتکار شخصی و حمایت چند ارگان جهانی راه انداختهاند. حائز چنین صلاحیتی نیستند که بر بیانیه خود نام بی مورد منشور بگذارند. واگر قصد القاء التزام به قبول عام نداشتهاند. از دقت نظر و حسن سلیقه انتخاب واژهای درخورمانند (بیانیه) یا (تفاهم) برخوردار نبودهاند.
ب: نشانه دو مشت گره کرده که بر بالای متن نقش بسته است. و در تعارض با نقش مظاهر ملیت و همبستگی ایران انتخاب شده، از موارد بروز مقاصد آنارشیستی یا مارکسیستی و تجزیه طلبی “دولتها و ملتهایی است” که میخواهند با این مشتهای گره کرده تمامیت ارضی ایران را در معرض تحدید قرار دهند. و به امحاء ملت یگانهی ایران دست یازند. و در کنارش هم داس و چکشی است، که در پرده سفید کاغذ پیچیدهاند، تا از انظار دور ماند. و به چشمها نیاید. اگر به جای این مشتهای گره کرده که میتواند نشانهی اجبار و تحمیل باشد، منشور حقوق بشر کورش کبیر قرار می گرفت چه عیبی داشت؟ و چه کس میتوانست مخالف باشد، که سند افتخار تاریخی ایرانی مشعر بر موارد توجه به حقوق انسانی، نشانهی همبستگی و مهر و عاطفه جمعی قرار گیرد؟ آیا رضا پهلوی که میراث عناوین شاهی پدر و پدر بزرگ را در چنته دارد و به اعتبار آن متقاضی و متقبل کفالت از شهروندان ایرانی است، موارد باستانگرایی رضاشاه و محمدرضا شاه را از یاد برده که آنرا عنوان نکرده؟ و یا اینکه به قدری واداده است، که برای حضور در صحنه و جلب نظر امثال مهتدی ،حتی توان اعمال نظر به ارائه نقش منشور کورش کبیر را هم ندارد
ج: در بخش باورهای مشترک، در بند اول که تعیین حکومت را از طریق همهپرسی و استقرار یک نظام دموکراتیک سکولار بر مبنای اصل جدایی دین از حکومت عنوان میکند .موارد تالی فاسد و پیامد نامطلوب دیده میشود. زیرا اگر بر فرض در همهپرسی مثلا پنجاه و یک درصد از مردم به مبنای اصل جدایی دین از حکومت رای ندهند، تعیین حکومت از طریق همه پرسی مواجه با چالش میشود و آنجا که تعیین تمام مقامات سیاسی و رسمی را مقید به انتخابات آزاد و دموکراتیک میکند جنبه عملی امر و اتلاف وقت را که ناظر به انتخاب صدها صاحب مقام سیاسی و رسمی است، از نظر دور میدارد. از این رو به نظر میرسد، نویسندگان این بیانیه مقید به دقت نظر عملی نبودهاند. ویا آنکه به علت ضعف تالیف نتوانستهاند، مقصود دقیق خود را به خواننده منتقل کنند.
د: در بند دوم بخش باورهای مشترک آنجاکه عنوان میکنند “حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران باپذیرش گوناگونی زبانی، قومی (اتنیکی) مذهبی و فرهنگی آن” منظور نظر آنهاست. مقاصد تجزیهطلبانه دقیقا مشهود است. هم با بکار گرفتن واژه اتنیک که حاوی معنی مجموعه افرادی با مشترکات تاریخی و زبانی و مذهبی و نژادی مجزا میباشد. و ملتی بالقوه که وجهه عملی و سیاسی ملت نیافته را متبادر به ذهن میکند و هم در مطاوی واژهها و نحوه کاربرد جملهها به چشم میخورد. ولی کسانی آنرا میبینند که از سوابق تعبیر و تفسیرها و اجتهادها ومصادره به مطلوب کردن واژهها و عبارتنویسی و نحوهی نگارش تجزیهطلبان با خبر باشند. برای روشنشدن ذهن نا آشنایان یادآور میشوم، فدرالیستهای ظاهری تجزیهطلب واقعی کاربرد (تمامیت ارضی) را صرفا در تقابل باکشورهای مستقل همسایه جایز میدانند و نه نسبت به ساکنان و اهالی مناطق مختلف ایران به همین جهت عبارت یکپارچگی سرزمینی را عنوان میکنند. و پشتبند آن اظهار میدارند، در محدوده یکپارچگی سرزمینی برحسب ماده اول میثاق حقوقی مدنی سیاسی منشور حقوق بشر اهالی حق تعیین سرنوشت دارند. و ائتلاف گسترده تکثر گرا تا زمان انتخابات آزاد را حول قبول این نظریه مطالبه میکنند. بر بنیاد سوابق این مطالبه است که در بند دوم بخش باورها، خواسته تجزیهطلبان مورد قبول واقع شده است. “فدرالیستها” به صراحت تمام میگویند ابراز نظر میدانی ساکنان شناسنامهدار ایران را در یک انتخابات دموکرتیک بدون پیش شرط نمیپذیرند
رفتن به پای صندوق رای بدون پیش شرط را تکرار اشتباهات گذشته میدانند . میگویند هیتلر هم برحسب انتخابات دموکراتیک و آراء رایدهندگان بر سر کار آمد و جمهوری اسلامی هم نتیجه انتخابات و صندوق رای است. خروجی حق تعیین سرنوشت را هم سیستم خود مختار کشورهای مستقل میدانند و به خروجی دموکراسی قلمداد میکنند. مطالبات و نظریههای این چنانی را بارها در نوشتهها و مصاحبهها و کنفرانسهایشان عنوان کردهاند. برای نمونه علاقهمندان میتوانند به (برنامه اصول مورد ائتلاف اپوزیسیون چیست) که در برنامه چهارم مارس دوهزارو بیست وسه شبکه جهانی کلمه پخش شد مراجعه کنند و اظهارات کاوه آهنگری مدیر شبکه ندای زاگرس را در تقابل با بیانات براتی و دستمالچی بشنوند. آنچه آهنگری بیان میکند قبلا بار ها توسط کادرهای احزاب جداییخواه و تجزیهطلب دموکرات و کومله و متوهمان ملیتها بیان شده است. و مطلب جدید و نظریه شخصی ایشان نیست.
ص: در مبانی همبستگی برای آزادی و همگرایی ملی واژههای (ملت ایران) ( تمامیت ارضی ) (زبان فارسی ملی و رسمی ایران) (پرچم ایران) از اهمیت بنیادینی بر خوردار است که کلیه مسائل و مباحث در چهار چوب قبول آن قابل طرح و بررسی است ودر بیانیه شهرتداران پنجگانه از نظر دور مانده است. به جای آن با وادادگی شگفتانگیز بیقید و شرط و نامحدود پذیرش گوناگونی زبانی و قومی اتنیکی مطمح نظر قرار گرفته است. بدون آنکه چگونگی کاربرد آن معین و مشخص گردد.
ط : در مادهی سوم باورهای مشترک آنجا که عنوان میکنند. ” تمرکز زدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری را به نهادهای منتخب استانی و شهری و ناحیهای ” واگذار میکنند، مقاصد گنگ نهفته در لایههای پنهانی واژهها تبیین معانی دقیق نمیکند و معلوم نیست منظور از تمرکززدایی از قدرت چیست؟ کدام قدرت؟ قدرت قانون؟ قدرت حاکمیت ملی؟ و سپردن اختیارات مالی به نهادهای منتخب استانی در چه مورد است. آیا اختیار مالی نفت خوزستان در حیطه اقتدار نهادهای منتخب استانی و شهری خوزستان قرار میگیرد؟ و سیاست کلی روابط خارجی را نمایندگان انجمن شهر اهواز بر عهده میگیرند؟
ع: عنوان کردن پذیرش جایگاه زبان مادری در بند ششم بخش کرامت انسانی بدون قید زبان فارسی به عنوان زبان واحد رسمی کشور جنبه تقابل و تعارض با زبان فارسی دارد که یگانه رشته و داد و همبستگی اهالی ایران درمحدوده جغرافیایی و فرهنگی است. و مهمترین وسیله حفظ تمامیت ارضی کشور و تقابل و تعارض با آن معطوف به همین جنبه تضامن و تضمین تمامیت ارضی ایران است.
آنچه در موارد فوق ذکر شد اهم اشکالات این بیانیه است. اراده معطوف به قدرت احزاب دموکرات و کومله و تجزیهطلبان متوهم ملیتها زنگ خطری است که جنگهای خونین دامنهدار و طولانی را در کشور بلازده ایران به ملت رنجور و آسیبدیده از بلایا و مصایب زمان بیش از پیش تحمیل میکند . سرسری گرفتن و خوشبینی خاماندیشانه و عدم تصمیمگیری قاطع در برابر آنها تندادن به انفعال و تکرار اشتباهی است که در سال پنجاه و شش ملیون ایران در عرصه تقابل با حکومت محوران اسلام شعار مرتکب شدند .
عناصر تجزیهطلب را که هوچیگری چند رسانه بیگانه تاسیس در پوستشان دمیده و با بزرگنمایی از آنها تبلیغ و ترویج و حمایتهای صوتی تصویری و انتشاراتی میشود. و خود با هفتتیرکشی و قدارهبندی در صدد تحمیل تکالیف مالایطاق به ملت ایراناند، نماینده واقعی اهالی شریف کردستان و آذربایجان ندانیم و به شکل حواشی زائد عرصه سیاسی به آنها نگاه کنیم و امروز که زاد روز رضا شاه است بیاد بیاوریم چگونه او در زمانی که وزیر جنگ قوام السلطنه بود بساط شیخ خزعل عامل مورد حمایت انگستان را برچید. وعلیرغم کمک مالی سرپرسی لرن و حمایت سیاسی سرپرسی سایکس یعنی دو نماینده دولت استعماری انگلیس به خزعل توفیق یافت، کمیته سعادت خزعل، و جرگهی همراهی خوانین بختیاری و والی پشتکوه حامی خزعل را در هم کوبد و به نجات خورستان نائل آید. ماهرانه چرخش سیاست استعماری را از تجزیه خوزستان به سمت و سوی تائید اقتدار حکومت مرکزی و حفظ تمامیت ارضی کشور تغییر دهد. معتمد خاقان بر حسب نوشته دبير اعظم بهرامى در كتاب سفرنامه خوزستان از طرف خزعل پيشنهاد مىكند حضرت اشرف سردار سپه وزير جنك نوه خزعل را كه از زيبايى چشمگيرى بهرهمند است به همسرى بپذيرند. و دبير اعظم پاسخ مىدهد. حالات و روحيات حضرت اشرف با چنين پيشنهادها كه مرسوم طبايع فاسد قاجاريه است، سازگارى ندارد. حالا رضا پهلوى كه با عبدالله مهتدى هفتتيركش تجزيهطلب هم امضاء شده راستى راستى نوه همان سردار سپه است؟
در اینجا شاید بی مورد نباشد، خاطرهای را که از رحمت الله مصطفوی دارم یاد کنم، شخصیتی مطبوعاتی که برای همسالان و نسل قبل از من نام آشنایی است. زیرا از سال بیست و دو که به انتشار مجلهی روشنفکر پرداخت، تا سال شصت وسه که در پی یک سانحهی تصادف رانندگی درگذشت، نویسنده مطمح نظری بود که با نگارش مقالات متعدد در مجله روشنفکر، تالیف و ترجمه کتابهای مفید وایفای نقش سازنده در مشاغل اداری از قبیل معاونت رادیو تهران و خبرگزاری پارس مصدر خدمات فرهنگی مطبوعاتی ارزنده شد. و از معدود روزنامهنگاران بعد از شهریور ۲۰ به شمار میآمد که دانشنامه دکتری در رشته حقوق و اقتصاد از دانشگاه پاریس داشت. پس از توقیف مجله روشنفکر در سال پنجاه وسه نیز وکالت دادگستری پیشه کرد. از او خاطرهای دارم که عنوان میکنم. و آن خاطره این است که پس از انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا و ابراز توجهش به لزوم رعایت حقوق بشر، نخست نامهای توسط رهبران جبهه ملی و پس از آن نامههای سر گشادهای به قلم دکتر مظفر بقایی و علیاصغر حاج سیدجوادی در انتقاد از نابسامانیهای سیاسی اجتماعی کشور به شاه نوشته شد. که بازتاب آن تقابل مطبوعاتی دولت از طریق انتشار اظهارات هویدا بود. وپیامدش پاسخ دکتر سنجابی به آن اظهارات که در روزنامه کیهان تهران چاپ میشد. پس از انتشار این نامهها و تقابل مطبوعاتی هویدا و سنجابی در سال پنجاه و شش رحمتالله مصطفوی در روزنامه کیهان مطلب مختصری نوشت. ناظر به ابراز مخالفتها با دستگاه و مخاطراتی که بهزعم او مملکت را تهدید میکرد. و در پایان مطلب عنوان کرد درگذشته در مقاطع خطرخیز تاریخی شخصیتهای کارآزمودهای مانند مستوفیالممالک، مشیرالدوله، موتمنالملک، ذکاءالملک فروغی، مخبرالسلطنه، مصدقالسلطنه، قوامالسلطنه بودند که مانع مهلکه شوند مپندارید کریم سنجابی و مهدی بازرگان از توانی بر خوردارند که بتوانند، در تقابل با مخاطرات از عهده ایفای نقش کار ساز برآیند! وقایع بعدی صحت نظر مصطفوی را تایید کرد! چه دکتر سنجابی و مهندس بازرگان با به گردن گرفتن طوق اطاعت و متابعتی که بر گردنشان انداختند، نه تنها به اعمال حق حاکمیت ملی در کشور توفیق نیافتند. بلکه جبهه ملی و نهضت آزادی دوسازمان سیاسی تحت ریاست خود را به آلت معطلهای بدل ساختند که دیگر جز کاریکاتوری از آن باقی نماند. و طی چهل و چند سال گذشته وقایع خونبار و اتفاقات ناگواری در کشور رخ داد که طی آن بهترین فرزندان این آب و خاک در مقاطع مختلف جان باختند. منافع ملی، رشد و شکوفایی اقتصادی، حرث و نسل و منابع طبیعی در معرض نابودی قرار گرفت. و بهترین فرصتها که میتوانست مصروف سازندگی کشور گردد. در مسیر جنگ و تبلیغات سیاسی و اقدامات نظامی فرامرزی هبا و هدر شد. امروز حکایت سابق همچنان باقی است و نگرانی از حوادث نامترقبهی بنیان برانداز حکم میکند زواياى پنهان قضايا روشن شود تا دردهاى تازه بر دردهاى پيشين افزوده نشود و افراد ساده دل مسحور ظواهر نپندارند كه عقربه زمان در حال برگشت به سال پنجاه و چهار است. خير از اين خبرها نيست. بناست جمهورى الأحواز و مهاباد برپا شود و تبريز تحت سيطره باكو قرار گيرد. و البته نه به نفع و رفاه حال اهالى اين مناطق و دست یافتن بر مردم سالاری بلكه به نفع باندهاى نظامى مافيايى سركوبگر قومی كه در پى مطامع شخصىاند. احزاب كومله و دموكرات و افرادى مانند عبدالله مهتدى و مصطفى هجرى و داعيهداران الأحواز و واضعان اصطلاح مليّتها همچون حاجحسن شریعتمداریها ماجراجويان تجزيهطلبى هستند كه برحسب فرصتطلبى شخصى و تحريك و حمايت خارجى خوابهاى آشفته ايران بربادده مىبينند. چهار پنج شهرت يافته تازه به دوران رسيده هم كه از حول حليم در ديگ تجزيهطلبان افتادهاند، به لحاظ تجربه و سوابق سیاسی در عرصهی تعارض و تقابل با وقایع ایرانبرانداز از توانی به مراتب کمتری از سنجابی و بازرگان بهره وراند. پاینده ایران و تمامیت ارضی و ملت یگانهی صبور و سربلندش پاریس منوچهر برومند پانزدهم ماه مارس دوهزارو بیست وسه بیست و چهارم اسفندماه هزاروچهارصد ویک
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
__لل______________________..._________________.....................................................................................دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید.ntjv ikv_..._________________..**************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتwordبه نشانیی
habib@rasaaneh.comبرایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
.............«الف مثل باران» را ازرسانه بخواهید...............
....دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_____________________________________________________________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.