این‌جا ایران است وَ اکنون آغاز «قرن زن».


سپیده مختاری

تحلیلی بر شعر «قرن زن» اثر سپیده_مختاری 

از: علیرضا بزمی‌پور 

 

هنرمندان مدرن می‌گویند «سنت هنر، مبارزه با سنت است». در میان هنرها، شعر از جمله‌ هنرهای سنت‌شکن و عرف‌گریز است. سلطه‌ی زبان عرف در زبان شعر متلاشی می‌شود. حالا اگر قرار باشد شعری پیش‌رونده پدید بیاید باید با زبانی اقتدارشکن حالتی هجومی به‌مفاهیم منجمد داشته باشد که مستعمل شده، تا بتواند با ویران‌گری ِ مفهوم کهنه، به‌پردازش مفهومی نو نائل شود. 

در شعر «قرن زن» اثر سپیده مختاری با یک هجوم بی‌امان به‌مفهوم مستعمل‌شده از زن مواجهیم. در این شعر، دیدگاه عرفی به زن مورد حمله قرار می‌گیرد تا از کلمه‌ی زن، مفهومی ارتقایی، منتشرشونده و تکان‌دهنده نشان دهد. ارتقا تا جایی که یک رخداد قلمداد شود، منتشرشونده مثل ذراتی پراکنده در موجودات با اعضاء و جوارحی که عصیان می‌کنند، و تکان‌دهنده برای ایجاد پویایی و جنبش تا سکون و یک‌جاماندگی را خنثی کند.

سازه‌ای مثلثی در شعر ساخته شده با این سه ضلع: زن، وطن و بدن. اما ضلع پایه، زن است که اگر کنار برود، بدن کم است و وطن دچار نقصان. پس زن است که وطن و بدن را آشیل می‌شود. این همان زنی است که زن ِ پیش‌فرض ِ همگانی را شرحه‌شرحه می‌کند. اما در سطری از شعر این مثلث فرومی‌پاشد و فقط فضایی مملو از زن پدیدار می‌شود. سطری که می‌گوید «وطن زن است» و در سطر بعد «بدن فرهاد میثمی وطن است». بنابراین بدن و وطن، زن می‌شوند. 

شاعر در سطری که «موریانه‌ها» و «عهدنامه‌های ننگین» را به‌عنوان ارجاع برون‌متنی به‌میان می‌آورد با ترکیب دو واقعه‌ی تاریخی_یکی دینی و یکی سیاسی_ و با به‌کارگیری استعاری «پدر» در سطر پیشین نشان می‌دهد بدن جامعه‌ی پدرسالارانه‌ی ایرانی خالی از زن، تنها مانده. اما اکنون این زن است که قرن نو را می‌سازد تا قرن زن، استبداد قرن گذشته را به‌زیر بکشد. 

در شعر قرن زن، سه نوع «تنهایی» مطرح می‌شود که هر سه متفاوت‌اند اما درهم‌تنیده‌اند. یکی تنهایی جغرافیایی، دیگری تنهایی پدر که بدون زن ِ شورش‌گر وامانده و دیگری تنهایی سیاسی مادران که این سومی ارجاعی برون‌متنی است به تنهایی سیاسی‌ای که هانا آرِنت در کتاب «توتالیتاریسم» از آن سخن به‌میان آورده. هر سه‌ی این تنهایی‌ها روی یک ستون که پیونددهنده‌ی آنهاست قرار گرفته‌اند. تنهایی اول مکان‌مند است، تنهایی دوم زمان‌مند است و تنهایی سوم، پیرامونی و انضمامی. آن‌چه همه‌ی این تنهایی‌ها را ساقط می‌کند زن است به‌مثابه یک «دیگری» درون «دیگری». این زن ابهام‌آلود برای همه‌چیز و همه‌جا و علیه یک‌ جا و یک چیز است. در همه‌چیز موجود است اما نه محبوس بلکه علیه حبس است. این ابهام ِ مفهومی شعر است. نیما یوشیج گفته بود: «کارهای عمیق از اساس ابهام‌انگیزند، این ابهام مثل مِهی می‌مانَد که درهمه‌جا پخش شده».

در تک‌سطرهایی که نام تعدادی از مبارزان جنبش «زن، زندگی، آزادی» به‌میان می‌آید توأمان با عینی‌گرایی، تجربه‌های «ناممکن ذهنی» مانند پاهایی که زن دارند و یا بدنی که وطن است رقم خورده تا ترکیبی از تخیل و امر واقع، انتزاع را کنار بزند.

«یوری لوتمان» گفته بود: «شعر، پیچیده‌ترین فرم قابل تصور گفتمان بشری‌است.»

در شعر قرن زن، پیش‌گفتمانی مبتنی بر پرسشی اساسی در حال شکل‌گیری است: 

“آیا بدن‌ها و وطن‌ها بدون زن از حرکت بازمی‌ایستند و می‌میرند؟”

 زن به‌عنوان عنصری انقلابی مطرح شده که سلاخان به‌سراغ آن می‌روند چون موجب تطور است. تصاویر در شعر از تصاویر روزمره چنان دور است که نزدیک باشد!. زن، در گلو هست که صدا باشد، در گلو، زن صداست که به گفت‌وگو بنشانَد اما گفت‌وگویی بنیادگریز. در شعر همین اتفاق می‌افتد؛ تا چیزی می‌خواهد بنیادین شود در سطر دیگری چکش می‌خورد و خورد می‌شود. شعر، بنیاد خودش را هم می‌شکند.

راوی/شاعر در پایان به‌عنوان زنی ظاهر می‌شود تا بگوید او زاینده‌ی چه‌چیزی بوده؟ پسری جوان زاده برای خیابان‌. شور و تازگی برای مکانی که محل اجتماع صداهاست. او زاینده‌ی صدایی است تا برهم‌زننده‌ی تک‌صدایی باشد.

در بند پایانی، راوی به «مادر» بازمی‌گردد، به‌ زایایی و ریشه. در اساطیر یونان و روم، مادر و ایزدبانو الهه‌ی نوزایی، زیبایی، طبیعت و عشق است. قرار راوی چنین است که پس از انقلابی «زن‌محور»، مردی را دوست بدارد که آن الهه را در خود داشته باشد. تا مثل درختی در ریشه ایستاده اما به بالا ارتقا یابد. 

این‌جا ایران است وَ اکنون آغاز «قرن زن». 

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید