تأملی بر یک شعر ازمنصور خورشیدی
از: علیمسعود هزارجریبی
منصور خورشیدی علیمسعود هزار-جریبی
از ضلع سپید وقت
به آسمان سادهی آنسو میرسی
وقتی فاصلههای رسیدن را
اتفاقهای پیاپی
پر میکند ترس بر زبانم
ترس در صدایم مینشیند
آنگاه که…
در آستان تو ایستادهام
روی واژههای افراشته
با تکههایی از آب
و تکههایی از آبی
و اندکی از بهانههای هوش
«منصور خورشیدی»
+ + +
ادوات ساخت و کارکرد تکنیکی زبان در تمام شعرهای خورشیدی دیده میشود. این قطعه شعر اما، فرم زبانی متفاوت دارد. در این شعر، فرم قطعه و تکنیک کارکرد زبان فرمیک است و متناسب با متن تجربه، زبان، تکنیک و مقداری شگردهای شاعرانه یاد آور شعرهای ” لبریخته”ها است در حدِ تاثیر!
بیژن الهی تقاد دارد که: “تاثیر در شعر ایراد ندارد و موجب گسترش شعر میشود. برای شاعران جوان، ایجاد انگیزه میکند در کسب تجربه”
استحالهی پیش آمده در شعرهای خورشیدی، هرکدام در موقعیت خود، شعرهای محکمی هستند. شاکلهی هر قطعه، کمپوزیسیون و مداومت درونی و بیرونی در شکل ابژکتیو و سوبژکتیو مشهود است
از ضلع سپید وقت
به آسمانِ سادهی آن سو میرسی”
در دو سطر، سه فضا داریم:
– سپید ، سپیده و ضلع سپید
وقت در قائمیت فضای مستقل
رسیدن به آسمان ، به فضا
ذهن مخاطب باید غیر از آسمان ساده به آسمان دیگر برسد. در این سپیده و کانون وقت، ساده و آن سو بحث را هرمنوتیک میکند. “آسمان ساده”، فضا را پیچیده می کند.” آن سو”، فضا را ساده و باز میکند. تک نشانهای در این وادی داریم که حالت انطباقی دارد.
حرف اضافهی ” م ” کلید فرم است! مرکز جهان است بین آسمان و آسان!
مسقط الرأس فرو ریزش فرمها وقت است که مرکز خیلی از چیزها است. شکل دایرهای که شعاع بسیار دارد. وقت نیز نقطهی مرکزی دارد.
” وقتی فاصلههای رسیدن را
اتفاقهای پیاپی
پُر می کند”
” وقت” در این جا فرا فیضی نیست، به مثابه هنگام است. حتا در صفحات عقربهی ساعت و چیزهای دیگر بُرشی از وقت است که مرکزی است.
وقتِ مرکزی چیست؟
دومین پلان و پارامتر ” آن سو” فاصله است. و رسیدن، ماهیت فاصله را معطوف و سپس مشمول خود میکند. می دانیم که بُعدِ دونقطه فاصله است از نقطهی “الف” تا مکان “ب” را همین فضا در فاصله پُر میکند. از کدام نقطه به کدام؟ یک بحث تاویلی است. از نقطهی هیچ تا نقطهی هیچ و “هیچ” در این جا انفعال نیست. پوچی نیست! یک تحرک و یک انگیزه است و شکلی از دینامیسم حرکت است. به نوعی مداومت و پیاپی محسوب میشود. یعنی چه؟
>در سطر چهارم “اتفاقهای پیاپی” نشانی بعدی اتفاق است که با کیفیت پیاپی جمع میشود و معنای مداومت دارد. تاکید صریح در رسیدن و پیامد رسیدن در حوزهی ترس معنا میشود.
“ترس در صدایم زیبا مینشیند”
در این قلمرو به موازات نشانیها، حس دیگری را پیآوردِ ارتباط با متن میکند که میتوانیم پیام را در بازخوانی بعدی حذف و ترس را جایگزین کنیم.
حال ترس زیبا چیست؟ “ترس در صدایم زیبا می نشیند”
آن گاه که –
“بر آستان تو ایستادهاَم”
در آغاز گفته شد که: ضمیر “تو” خطاب به وقت. به نشانهها و حسها است. خطاب به شاعر است یا خطاب به مخاطبی که پرچم میشود!
با تکههایی از آب
و تکههایی از آبی “
آبی را میتوانی تکه کنی و تکه تکه در فضا رها کنی و تکهای از آبی را آسمان بنامی، اما، آب را چگونه تکه میتوان کرد؟ که حرکت است و پیوسته است و مداومت دارد.
و در پایان، بهانههای هوش، آن هم “اندکی از بهانههای هوش” را چگونه تکه کنیم ؟ که ضلع آبی دریا خوانده میشود!
دوازدهم مهر ماه ۱۳۹۴
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.