واژگان خانگی

​ 

 

واهه آرمن، سریا داوودی حموله, هوشنگ رئوف، مظاهر شهامت، ناهید کبیری و حافظ موسوی

 

 

یک شعر از: واهه آرمن

 

سرود نواخته می‌شود
همه می‌ایستیم
لبخند می‌زنیم
و اشک می‌ریزیم
سرود به پایان می‌رسد
ما هنوز ایستاده‌ایم
صندلی‌ها را دزدیده‌اند
زمین را هم فروخته‌اند

 

 


یک شعر از سریا داوودی حموله

 

آیینه من می‌شود

من،

زن زیبایی

که در هیچ آیینه‌ای دیده نمی‌شود!

 


یک شعر از: هوشنگ رِئوف

 

پدرم

سیگار انگشت پیچ می‌کشید

با تو تون اشنویه

می‌گفت طعم کوهستان می‌دهد

پدرم

درخت بلوطی بود

که جا به جا شده بود …..

 

 


یک شعر از: مظاهر شهامت

 

اتراق‌شان به درازا کشید
دهانی بزرگ داشتند
و همه آبگیرها را خشکاندند!

 

 


یک شعر از: ناهید کبیری

 

«چشم هایت را ببند!»

چهار راهِ غریبی است
این « گلو بندک »
همه ی همهمه های راه و بی راهش
به « درخون گاه » می آورد سرگیجه های تو را
و دندان هایت را به هم می زند از ترس
سرد خانه های کبودش.

حالا با گل های کلاغی ات
روی چشم هایت را ببند
و بند بندِ اعصابت را
برای چرخ های هماهنگ
در رقص عاشقانه ی بی هلهله و دهل
آماده کن !

ایستگاه آخر است عزیزم
به میدان « اعدام رسیده ایم »

 

 


یک شعر از: حافظ موسوی

 

سه میز تحریر
(برای سه نویسنده‌ی دربند)
(رضا خندان مهابادی، بکتاش آبتین، کیوان باژن)

در سه خانه
در سه گوشه‌ی شهر
روی سه میز تحریر
سه دفتر باز مانده است:
#
موضوع دفتر اول یک افسانه‌ی قدیمی‌ست
راوی داشته قصه‌ی دخترگیس گلابتون را می‌گفته
که داشته به چشمه می‌رفته که آ
و جمله‌اش همین جا ناتمام مانده است.
#
موضوع دفتر دوم یک شعر است
شاعر مشغول توصیف یک غروب پاییزی بوده
و لحظه‌ای که روی شاخه‌های لخت درختان ، زا
و جمله‌اش همین جا ناتمام مانده است.
#
موضوع دفتر سوم یک داستان کوتاه است
قهرمان داستان که از چنگ گشتاپو گریخته
به باغی در حاشیه‌ی شهر پناه برده بود که دیـ
و جمله‌اش همین جا ناتمام مانده است.
#
حالا
در سه خانه
در سه گوشه‌ی شهر
روی سه میز تحریر
سه دفتر بازمانده است
با سه جمله‌ی ناتمام:
آ
زا
دیـ
(حافظ موسوی -۱۴/۰۷/۹۹)

 

 


یک شعر از: منصور ململی

 

روی گورم چند شاخه گل سرخ بگذار
سنگ و اندکی زیبایی آب
این را
پروانه‌ای گفت
که ماه را بوسید و رفت.

آه دشتی شدم

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.