نامه‌ی شاملو

نقل: از سایت احمد شاملو

هوشنگ كشاورز بسيار بسيار عزيزم

زياد اهل نامه‌نگارى نيستم و آداب و ترتيباتش را نمى‌دانم. اما وقتى قرار باشد براى سلام‌ كردن به نازنينى دست به قلم ببرى كه مصداق كامل و بى‌كم و كاست مفهوم “انسان” است و فقط همين‌قدر كه او را بشناسى احساس مى‌كنى كه حق دارى عميقا به خودت حرمت بگذارى، ديگر براى رعايت آداب و ترتيبات جائى باقى نمى‌ماند. انگار يكى براى همين‌جور موقع‌ها است كه گفته‌اند هيچ آدابى و ترتيبى مجوى.

دوست عزيز مشترك‌مان سودابه مسافر آن‌سوها است، فرصت را غنيمت شمردم كه يك‌بار ديگر ببوسمت، به‌ات بگويم كه آيدا و من چه‌قدر تو را دوست مى‌داريم، از اين دوستى چه‌قدر به‌ خودمان مى‌باليم و از اعتقاد به دو سويه بودن اين دوستى چه اعتماد به نفسى داريم. گاه فكر مى‌كنم دست‌كم همين يك موهبت كافى است كه زندگى را با همه مشقات و دل‌آزارندگى‌هايش خواستنى كند. به دور و برم نگاه مى‌كنم و مى‌بينم دنيائى كه زرى و تو و سودابه و آيدا و اين همه دوست يكدل همجنس و همنفس در آن با ما كنار موسيقى و شعر و انديشه و عاطفه زندگى مى‌كنند دنياى شورانگيزى‌است. دنيائى كه در آن، حتا فقط يك گل ضعيف كوچك قادر است سنگى را بتركاند و بيرون بيايد تا تن به تيمار نسيم و باران و آفتاب بسپارد معبد مقدسى‌است. ما از آن گل كوچك ضعيف‌تر نيستيم. ما بزرگ و مقدسيم زيرا حقيقتى غير قابل انكاريم. نمى‌دانم اين خودخواهى يا خودبينى يا چه چيز ديگراست، هر چه هست از تو به خاطر اين‌كه فقط “هستى” و با وجود خودت جهان را براى ما زيبا و زندگى را پر از معنا و اعتماد مى‌كنى متشكريم.

احمد شاملو، ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۷۱

 

نقل از:سایت احمد شاملو

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نامه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.