مَردی که خواب کلمه می‌دید

Image may contain: 1 person

 

نوشته: احمد شیشه‌گران- تاریخ در تصویر

پیشکش مَردی که خواب کلمه می‌دید

«فرهنگ حییم» ؛ کتابی که شاید بتوان گفت در چند دهه‌ اخیر در خانه‌ هر ایرانی تحصیل کرده وجود داشت، و شاید به‌همین دلیل در خاطرات ِ هر یک از ما سهمی دارد

لذا مناسب است یادی کنیم از خالق این اثر؛ از مردی که به راستی مظلوم ماند و نامش آن‌گونه که درخورِ زحمات کم ‌نظیرش بود، در یادها نماند. در وصف گمنامی و مظلومیت آن مرد بزرگ همین بس که تقریبا بیش‌تر کسانی که سال‌ها و دهه‌ها فرهنگ حَییم در دوران تحصیل و هنگام تحقیق و پژوهش، فریادرس‌شان بود ، حتا نام صاحب این اثر را به درستی تلفظ نمی کنند.

«سلیمان حییم» (حییم بر وزن نعیم و نه حیّم بر وزن قیّم) یک ایرانی وطن‌پرستِ یهودیِ اهل شیراز و از خانواده‌ای مذهبی و بی‌بضاعت بود که همه رزق‌شان از اندک درآمد شغل لحاف‌دوزی ِ پدر خانواده تامین می‌شد. واژه «حییم» که همچون بسیاری از کلمات عبری از ریشه‌ی عربی است، در کتاب مقدس یهودیان، از صفات خداوند و به معنای «زنده و جاوید» است و به‌همین خاطر سلیمان حییم که انسانی مذهبی بود، همواره از این‌که مردم نام او را به درستی تلفظ نمی‌کنند شکوه می‌کرد. سلیمان حییم در سال ۱۲۹۴ ه.ش از کالج آمریکایی‌ها در تهران فارغ‌التحصیل شد. او در همین دوران با زبان انگلیسی آشنا شد و استعداد شگرف او در به خاطر سپردن واژه‌ها نمایان گشت آن‌گونه که به او “دیکسیونر متحرک” می‌گفتند. او در دوران تحصیل به اهمیت و نیاز به یک فرهنگ لغت زبان پی‌برد و به‌تنهایی کار تدوین چنین فرهنگ لغتی را آغاز کرد؛ امری که اهل فن به دشواری‌های آن واقفند و می‌دانند که امروزه چنین کاری در قالب سازمان‌ها و گروه‌های چندین نفره انجام می‌گیرد. حییم ولی با همت والایش کار نگارش آن‌ را به ‌پایان برد و علی‌رغم درآمد اندک‌اش آن را با سرمایه‌ شخصی منتشر کرد و این‌گونه در سال ۱۳۰۸، ایران صاحب اولین فرهنگ لغت فارسی–انگلیسی شد.

«فرهنگ حییم» علاوه بر پشتکار کم نظیر مولف‌اش، مدیون دو ویژگی بارز اوست؛ نظم و دقت او و نیز عشق وافر او به کاری که می‌کرد. بسیاری از واژه‌های فارسی که او می‌بایست به انگلیسی برگردانَد، معادل مشخصی در زبان مقصد نداشتند. واژه‌هایی چون “گل‌اندام”، گلاب‌پاش” و بسیاری واژه‌های دیگر که در آن دوران کلماتی رایج بودند، این‌چنین‌اند. سلیمان حییم اما فقط زمانی معادل انگلیسی واژه را می‌پذیرفت که از صحت و درستی آن اطمینان یابد تا آن‌جا که برای معادل چند واژه، مقداری “گل سرشوی”، “سنگ پا” و “سنجد” را با خود به انگلستان برد تا با مشاوره اساتید آکسفورد معادل دقیق آن را بیابد. این همت والا جز با نیروی عشق به کار میسر نیست؛ عشقی که خود او در توصیف آن می‌گوید: “حتا شب‌ها هنگام خواب هم در رويای لغت به‌سر می‌برم”

این نوشته در بزرگداشت مرد یهودی بزرگی است که تمام عمر خود را با فرهنگ و هنرایران همدم وهمنشین بود؛ آن‌گونه که ویولن‌نوازی چیره دست بود و علاوه بر آشنایی با ردیف‌های موسیقی، کمانچه، تار و تنبک را نیز به‌خوبی می‌نواخت. بیش از همه اما او وطن‌پرستی والاهمت بود که دل در گرو میهن داشت و در روزگاری که جمعیت باسوادان ایران کمتر از ۵ درصد بود، برای کودکان فردای میهن، قدم در راهی دشوار گذاشت.

نام بلندش بلندآوازه‌تر باد

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.