واژگان خانگی

واژگان خانگی12

شاعران این شماره: مریم بالنگی، سریا داودی حموله، ناهید عرجونی، آرزو نوری،غلامرضا بلگوری،  منصور خورشیدی، حبیب شوکتی، الیاس علوی و غلامحسین نصیری‌پور 

_____________________________

 

مریم بالنگی
یک شعر از: مریم بالنگی
…………………….

…………………………….از: صورت‌کتاب شاعر

 

اگه بهت زنگ نمیزنه….
اگه بهت اس ام اس نمی‌ده..
مثبت فکر کن..
.
شاید مرده!

زهرا حیدری

زهرا حیدری    

شعری از مجموعه شعر در دست چاپ  « مات»

 جان سختی ام برمی گردد به ماه تولدم

به طوفانی که در 5 سالگی ام وزید

به ماده سگی که استخوان هایم را می لیسد از درون

و توله هایش شاعر می شوند

من لهجه ی عجیبی دارم

که برمی گردد به بی سرزمینی ام

به گمراهی ام

به این که نمی خواهم اهل کسی باشم .

اشاره کن به زمین

نه به استنشاق بوی تمشک

به سربازان چند ضلعی

به زوایای جنگ

به تکامل تدریجی جنون

به نمای بسته ی من

به اجتناب من از من …

نامم را از شانه ام بردار

و نسبتم را با توده ای گمنام

که در بساطش آهی نبود و گاهی بود

در لغو امتیاز تنباکو

در اقتصاد بدون نفت

در توقف های بی وقفه بر مزار

در پهلوی چپ

در شک من به ماهیت حیات

من

معادل دقیق خیانتم

زیر این کلمات کمر شکن

زیر برف …

و آن بنفشه که باید

با آخرین دکمه ی پیراهن تو باز می شود .

 

سریا داودی حموله6
یک شعر : از سریا داودی حموله 

رنگ دیگر کلاغ را
به شناسنامه ام اضافه کنید
این شعر
روشنایی از رویاهای زنی دارد
که در نیمه ی دیگرم
از تو کم شده است!

 

ناهید عرجونی7
یک شعر از: ناهید عرجونی 118

…………………………...ازمجموعه‌ی: روی جمجمه‌ام بنویس پنجره

 

روی پاهای خودت بایست
پوتین‌هایت را به جنگ پس بده
رویاهایت را بازپس بگیر
در را برای آمدنت باز گذاشته‌ام
دست‌هایم راکه می‌شمارم
به عادت اولین دستپاچگی
باز کم می‌آید _ دو دستی _
که به‌چسبم زندگی‌ات را!

 

آرزو نوری 2
یک شعر از آرزو نوری 

 

تعبیر

همیشه
همه خواب‌ها
بی‌تعبیر نمی‌مانند
و من، خواب تو را دیده‌ام
خواب دیده‌ام می‌آیی
و اسب سفیدت
از انتهای صفائیه
یورتمه می‌آید
یک گوش‌ام در است
گوش دیگرم دروازه
به من چه ربطی دارد
نزار چه می‌گفت
ملاعمر کیست
من خواب تو را دیده‌ام….

غلامرضا بلگوری
 یک شعر از: غلامرضا بلگوری

…………………………. از: صورت‌کتاب شاعر

تمنا 

برق سکوت بهانه بود
مرا که اندوه هزارپا
درسفیدی‌ی دیوارها جا به جا می‌کرد
وجیغ جغجغه بر عصب کودک
که در دامن عروسکی بی‌سر
پنهان بود
حالا تمنا را ا ضا فه کن
که در غرامت صدای تو تکرار کنم
تا بستر از تبر فاصله گیرد
و روز در معمای دریا
آبی شود
سقف در خلوص حشره
زیباتر است

 

منصور خورشیدی3
یک شعر از: منصور خورشیدی 

عطر ارغوانی پائیز

همزاد سنگ و
هم‌نشین خزه می‌شوم
روی مدار نبض
با لذتی ازسپیده و ساقه
تا عطر ارغوانی پاییز
دریا دریا صدف را
آرام در جان‌تان بریزد
حوصله‌ی تنگ تن
روی شانه‌های نسیم
دانش افتادن را
ایثار کند
از طول نفس‌ها

.

عکس 12
یک شعر از: حبیب شوکتی 

 

حراج

نه سکه پهلوی می‌خواهم
نه سکه آزادی
از دلال‌های ریز و درشت هم دلِ خوشی ندارم
راستی در عربستان
سکه به‌نام چه کسی زده می‌شود؟

 

محسن احمدی
یک شعر از: محسن احمدی 

………………………….....از: صورت‌کتاب شاعر

همیشه چیزی از تن قربانی
زنده می‌ماند در حافظه‌ی اتاق
همیشه تکه‌ی گوشتی، دندان شکسته یا قطره‌ی خونی
خطور می‌کند به درزها و حفره‌ها
این خاطره‌ی من است
من که جز نام تو تکه‌ای از قربانیانم
زنده در حافظه‌ی اتاق
بوی گوشت سوخته به کنار
با این چند سار تبعیدی
و چای هل‌اندود
عصرهای قشنگی دارم
جنگ که تمام شد
از دیوارهای روبرو پنجره درمی‌آورم

 

گروس عبدالملکیان
یک شعر از: گروس عبدالملکیان 

 

“شعری برای صلح”

با لوله‌ی تفنگ چای را هم می‌زند
با لوله‌ی تفنگ جدول را حل می‌کند
با لوله‌ی تفنگ فکرهایش را می‌خاراند
گاهی هم
روبه‌روی خودش می‌نشیند
و ترکش‌های خاطره را
از مغزش بیرون می‌کشد
در جنگ‌های زیادی جنگیده است
اما حریف تنهایی‌اش نمی‌شود
قرص‌ها
کم‌رنگ‌ترش کرده اند
آن‌قدر که سایه‌اش بلند می‌شود
می‌رود، برایش آب می‌آورد
باید قبول کنیم
که هرگز
هیچ سربازی
زنده از جنگ برنگشته است

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.