تجسم رويدادها بيش از وصف آن‎ها

حسن تیموری عبداعلیدستغیب

تجسم رويدادها بيش از وصف آن‎ها به نظر مى‌رسد
نقد عبدالعلى دست‌غیب بر مجموعه شعر “خيابان بدون قافيه راه افتاد “!
حسين تيمورى( نشر داستانسرا /١٣٩٤)
دغدغه‌ى خاطر نويسنده‌ى”خيابان بدون قافيه راه افتاد”روايت ماجراهائى است كه همين طورى اتفاق می‌افتد. او در بند تنظيم هم آهنگ و انسجام كلام و پايان‌بندى قطعه‌هائى كه مى‌نويسد نيست جمله در كتاب او بيش از كلمه اهميت دارد و تجسم رويدادها بيش از وصف آن‌ها به نظر مى‌رسد كه كتاب ” خيابان بدون قافيه “ بيش از شعر بودن قسمى فيلم‌نامه نويسى است. جمله‌ها همه‌جا به نسبت بلند است و يك نفس خواندن آن دشوار: ماهيت طرح داستانى اين قطعه‌هاى شبه فيلم‌نامه‌نويسى روشن نيست. در ظاهر آش در هم جوشى از ادراك‌هاى جزئى و فردى است:

گفته بودم كه حرف‌هايم از پشت خودم به اين ايستگاه مى‌رسد/ و مردن بيخ گوشت – گوشواره مى‌كنى / چى؟ / مادر تا ادب‌اش نكرده از سبيل خودش تاب مى‌سازد كه …
همه مى‌گويند لك دارش فانتزى‌تر است / و من هنوز به حال خودم ( خجالت نكش ) جلد شدم كه …
ترجيح مى‌دهم كتمان نكنم ( نه ببخشيد) راست‌اش را/ از آن ديوارمنتهى شده به خودم درست مى‌رسد / اصلاً به بن‌بست‌اش بيش‌تر مى‌ارزد كه برگرديم / مهم نبود، سر فصل نمره‌ى پشت لبت سبز شده / بر گردم/ شايد اين چند روز پست همين تيترها مهم بود .

چند بار بميرم و خاك شوم . بالاخره روزنامه همين است / نيست ؟
(خيابان بدون …، ٣٩ و ٤٠)

لحن كلام نويسنده در بيش‌ترين موارد جدى است و عبارت‌ها و قيدهاى كوتاهى كه در پايان قطعه‌ها يا در ميانه‌ى آن‌ها مى‌آورد: هواشناسى هم هستى؟ ، احسان مهديان است، چك كن، بازى كن پسرم، بكش، نسوزى ماهى، نچرخ ! و…
طرز نوشتن، حالت سينمائى به ماجرا مى دهد :
اين سكانس از كدام جيب سر مى‌كشد(١٠)
در مقابل سگى كه پارس مى‌كند كم نياورم( در اين قسمت موزيك پخش مى‌شود) (١١)
اين موشك سريع اتفاق مى‌افتد (١٣)
دامن چين چين اين نمايش مدام ممنوع است (١٥)
نى چه خواب مردن ديد ولو شد روى تخت .(١٦)
ماشين صفر درون تيتر راه مى‌رود. (٢٩)
چشم‌هاى تو كه از همين ايستگاه رد مى‌شوند. (٣٠)
از عبارت ها پيداست كه حسين تيمورى آگاهى سياسى – اجتماعى و هنرى در خور توجهى دارد و در ساختن تعابير جديد و چينش واژگان چيره دست است .آن چه او مى‌نويسد بيشتر حالت استهزائى دارد كه مهاجمه مى‌كند. مثل اين كه دارد به سوى دشمنى ديده نشدنى يورش مى‌برد:
احتمالاً آدم‌هائى كه تازه در آمدند نيزه پرتاب مى كنند ، نمى‌بينى ؟
نيزه‌ها به من نرسيده با خودم برده‌اند
نه! طنز است با گلابى‌هائى كه تحفه‌ى هسته‌اى نشده‌اند
كور بشه چشمى كه بى‌عينك نمى‌بيند
كلاهت را بالا بگير آقا! طنز اتمى هم روزى به چشم تو مى‌ريزد(٥٠)
البته نويسنده – شاعر اشاره‌اى به رويدادهاى مهم اين سال‌ها نيز دارد اما طورى آن‌ها را ارائه مى‌كند كه در نظر نخست محسوس و ملموس نيست ولى با دقت زياد مكشوف مى‌شود
ديدم اين صحنه اصلاً جا ندارد، خمپاره را زدم به خودم
هنوز برادرم تركش مى‌زند در گور! (٤٢)

حسين تيمورى سخت به واقعه‌هاى اجتماعى – سياسى دلبسته است و نوشته‌هايش نشان مى‌دهد در جهانى زيست مى‌كند منقلب و چون موى زنگى در هم افتاده. او وقايع اين دنياى درهم برهم را از طريق بازنمايش منظم شعرى كهن و نو به روى صحنه نمى‌آورد بلكه با خُل بازى‌هاى زبانى و انتقال دادن عناصر محسوس به حوزه‍اى نامحسوس و جابجا كردن تعابير و استعاره‌ها و كنايه‌هاى ناآشنا و بازآفرينى صحنه‌ها به وسيله‌ى تضادگوئى مكرر و در هم ريختن روال رايج نوشتن، عرصه‌اى در برابر ما تجسّم مى‌دهد كه ما را ناچار مى‌سازد به همه‌ى رويدادها و ديدارها با نظر بدگمانى و ترديد بنگريم و اين فاكتورهاى شعرى – نمايشى در بين نوشته‌هاى بسيار جديد، دست آوردهاى نيكوئى داشته و خواهد داشت .

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.